چرا پرچم دوز ماهر و قدیمی بازار رضا تا به امروز به کار کم درآمدش ادامه داده است؟
علی عدالتیان | شهرآرانیوز؛ هنرهای دستی تجلی زیباییهایی نشئت گرفته از ذوق و سلیقه مردمانی با سنتهای مختلف و نشاندهنده توجه صاحبان هنرها به دنیای هزاررنگ اطرافشان است؛ آنان که سرخوشیهای حال و گذشته را با آفرینش آثار جاودانی به نمایش میگذارند. هنر گلدوزی در گذشته در مشهد جایگاه خودش را داشته است، به طوری که شاید بتوان گفت در بیشتر کوچههای شهر هنرمندان گلدوز مشغول بودند و کارهای مختلفی مانند سرویس آشپزخانه، سرویس اتاق خواب، بقچه سوزنی، سجاده، جانماز، پرچم، کتیبه و... میدوختند، اما این هنر هم مانند بسیاری از مشاغل دستخوش تغییرات شده است و عده کمی در آن باقی ماندهاند.
برخی هم آنقدر هنرمند و عاشق کارشان هستند که در گذر زمان و با وجود مشکلات، پا پس نکشیدهاند، درست مانند «استاد میکائیل طیرانی» که به واسطه هنر ارزشمند گلدوزی در بین همقطارانش شناخته شده است. او که به استاد میکائیل شهرت دارد عاشق امام حسین (ع) است و تا به امروز به عشق حضرت پرچم دوخته است، برای همین هیچ وقت به دستمزدش فکر نکرده و سعی داشته است بهترین کار را روی پارچه به تصویر کشد.
در ساختمان پلاسکو، روزی ۲۰ تومان میگرفت
پدرش تولیدکننده پرچم بود، اما او دوست داشت هنری فراتر از کار پدر بیاموزد. برای همین از همان ۷ سالگی در کنار درس و مدرسه دیگر ساعاتش را در مغازه «عبدا... شریف» یکی از پیشکسوتها و استادان بزرگ این صنف گلدوزی میکرد. آنطور که خودش میگوید، ابتدا کارش را با پادویی آغاز کرده و پس از مدتی پشت چرخ نشسته است.
سال ۱۳۴۵ وقتی که ۹ سال بیشتر نداشت درس و مدرسه را رها کرد و آموختن حرفهای گلدوزی را در پیش گرفت. آن زمان برادران، خواهران، خواهرزادهها و پسرعموهایش در کار گلدوزی بودند و او هم جذب اینکار شد. هر چند این روزها بیشتر آنها شغلشان را عوض کردهاند، اما او همچنان مانند گذشته عاشقانه کارش را ادامه میدهد و اکنون سالهاست که طرحها و نقشهایش نهتنها در ایران بلکه در سایر کشورهای جهان حرف برای گفتن دارد.
علاقه، سن و سال نمیشناسد، میکائیل ۱۳ سال بیشتر نداشت که کارش مورد پسند همه بود، برای همین بستگانش در تهران از او خواستند به آنجا برود و مشغول به کار شود. پذیرفت و راهی تهران شد. آنجا در چهارراه استانبول، ساختمان پلاسکو با حقوق روزی ۲۰ تومان به همراه صبحانه، ناهار، شام و جای خواب مشغول به کار شد.
علاقه میکائیل تنها به این هنر ختم نشد، در همان سالهای ورودش به تهران پشت ساختمان پلاسکو، در ارباب جمشید فیلم بازی میکردند، آنجا پاتوق سینماگران بود. میکائیل هم برای تماشا به آنجا میرفت، پس از مدتی چند هنرپیشه از او دعوت کردند تا به عنوان سیاهی لشکر بازی کند، کمکم به این کار علاقهمند شد و روزهای تعطیل به دنبال فیلم و بازیگری میرفت.
برکت درآمدم را با چیزی عوض نمیکنم
استاد میکائیل طیرانی ۵۴ سال است با حرکت پارچه زیر سوزن چرخ خیاطی، نام ائمه (ع) را نقش میزند تا در مناسبتهای مذهبی زینتبخش مجالس و هیئتهای مذهبی باشد.. سواد چندانی ندارد و کلاسهای خطاطی و نقاشی را هم نگذرانده است، اما اهل مطالعه است و هنرمند. بیشتر کارهایش را خودش میکشد و میدوزد، استعداد هنر در خونش جاری است. طیرانی میگوید: «با اینکه این حرفه درآمد زیادی ندارد، اما دلم نمیآید از عشقم به امام حسین (ع) بگذرم و شغلی را که از پدرم به ارث بردهام رها کنم. حاضر نیستم برکت درآمدم را با چیز دیگری عوض کنم. در واقع اگر یک روز این کار را انجام ندهم احساس میکنم چیزی را گم کردهام.»
او ادامه میدهد: «اگر به خاطر پول وارد این کار شوید، بعد از مدت کوتاهی دلزده میشوید و رهایش میکنید، مثل بسیاری از همکارانم که این حرفه را رها کردهاند. این کار عشق به اباعبدا... (ع) را میخواهد. باید برای موفقیت در آن عشق و اخلاص را در کنارهم داشته باشید.»
تابلوی استاد فرشچیان را نقش زد
قبل از انقلاب پیراهن هیپی مد بود که معمولا جوانها میپوشیدند و بر روی آن گلدوزیهای ظریفی داشت که طیرانی آنزمان آنها را میدوخت. بعد از انقلاب از تهران به مشهد برگشت و همینجا ازدواج کرد.
اولین پرچمدوزی را در بازار رضا راه انداخت و آنطور که نقل میکنند وی اولین هنرمندی است که در مشهد تابلوی «عصر عاشورای» استاد فرشچیان را روی پارچه طراحی کرده و با نخ سوزن آن اثر را بر روی پارچه برجا گذاشته است. جز این اولین پرچم «ظهر عاشورا» را که استاد تجویدی عکسش را چاپ کرده بود با نخ و سوزن بر روی پارچههای عریض دوخت. او تصویر ضامن آهو را هم بر روی پرچم نقش زده است و تاکنون کسی مانندش را ندوخته است.
آقای طیرانی به پرچم «عصر عاشورا» علاقه بسیاری دارد و میگوید: «از همان ابتدای دوخت این پرچم حال و هوایم تغییر کرد، سخت است واقعهای را که جزئیاتش را بارها شنیدهاید و در غمش گریه کردهاید بخواهید در جایی ثبت کنید، حتی در زمان دوختن آن وقتی که به قطرات خون روی ذوالجناح رسیدم، بیتاب شدم و گریه کردم، زیرا تصور آن لحظه که آن حیوان با زبان بیزبانی سعی در اعلام شهادت امام حسین (ع) به حضرت زینب (س) داشت، برایم غمانگیز بود.»
او ادامه میدهد: «پرچمدوز زیاد داریم، اما آنهایی که کار سنگین انجام دهند انگشتشمارند، مانند استاد یوسف انتظاری، استاد ماهری که کاشیکاریهای حرم و گلدوزیهای آنجا را انجام داده است یا استاد ولایتی که کارهای خاص خودش را انجام میدهد. کارهای این استادان سبب شد تا من هم بخواهم در این مسیر گام بردارم.» در شروع کار حرفهایش دیدن کارهای استادان این هنر برایش لذتبخش و هیجانانگیزبوده است. آنطور که میگوید درگلدوزی کارهای سختی را انتخاب میکرده که تنوع داشته باشند. معمولا طراحی کارهایش را خودش انجام میداده و تمایلی نداشته است که خطاطی و شکلهای روی پرچمها را فرد دیگری انجام دهد.
میهمان موزه حرم
وقتی هنرمند باشید آوازهتان همه جا را فرامیگیرد. آنهایی که اهل دل هستند دوست دارند برای یکبار هم که شده صاحب اثر هنری شما باشند. طیرانی هم جزو همانهایی است که خیلیها دوست داشتند برایشان پرچم بدوزد.
او تعریف میکند: «شاه حسین که بزرگترین علم شهر مشهد را داشت یک روز به سراغ من آمد، خواست تا سینه علم برایش بدوزم. قبل از اینکه به منکار سفارش دهد، همیشه سینه علمش را آقای انتظاری میدوخت، اما این یکی را پیش من آورد و گفت دوست دارم این را شما بدوزید، یک کار دهمتری برای علمش دوختم، بعد از فوت شاهحسین علم و سینه علم او را وقف موزه حرم مطهر کردند.»
او علاوه بر دوخت پرچم، گلدوزیهای لباسهای ورزشکاران و قهرمانان را هم انجام داده و گاهی نیز از روی علاقه عکس هنرمندان را هم دوخته است. میگوید: پرچمهای کشورها را هم اگر سفارش بدهند میدوزم. آقای حسین بهمنی که صاحب باشگاهی است پرچم لندن را سفارش داد و من برایش دوختم. همچنین برای کویت، و امارات و ... هم دوختم. دوتا ضامن آهو هم برای کویت آماده کردم که یکی را به من ۵۰۰ هزار تومان دادند و درآن زمان پول بسیار خوبی بود.
از نگاه طیرانی همه آدمها خوب هستند و با همین دیدگاه به اطرافیانش نگاه میکند، هرچند در چند سال اخیر سودجویانی از این خصوصیت او سوءاستفاده کرده و سرش را کلاه گذاشتهاند. طیرانی میگوید: «همه چیز بر وفق مراد بود تا اینکه برای پیشرفت کارم با یک نفر شریک شدم او سرم را کلاه گذاشت، زندگیام را برد و وضع مالیام خراب شد، اما باز هم خدا را شکر روزی میرسد و چرخ زندگیام میچرخد.»
پرچم ایرانی در عراق به فروش میرسند
«گلدوزی ۳۳ تا ریزهکاری و فن دارد و بیشتر هنرمندان فقط تعدادی از آن را یاد دارند.» طیرانی این حرف را که میزند در ادامه میگوید: «به نظر من بزرگترین کاری که اتحادیه میتواند انجام دهد این است که تعدادی چرخ نو تهیه کند و از استادان بخواهد این هنر را آموزش دهند تا پس از ۲ سال استادکاران دیگری هم داشته باشیم. به طور مثال در پرچمدوزی خطهای ریز را با قلابدوزی و خطهای درشت را به صورت برجسته میدوزیم که سایه دار شود.»
او از هنر هنرمندان ایرانی و بیتوجهی مسئولان گله دارد و میگوید: «خیلی وقتها میبینید و میشنوید کالاهای خوب خودمان را با برندهای خارجی میفروشند، اما قسمت عجیب ماجرا زمانی است که بشنوید بیشتر پرچمهایی که از عراق میخرید و به ایران میآورید همینجا دوخته شده و در آنجا به فروش میرسد.»
کارهای چاپی، گلدوزی را به کناری زده است
در کارش خلاقیت دارد و اهل چانهزدن نیست، برای کارش قیمت بالا نمیدهد. نگاهش بر این است که، چون کارش را به عشق امام حسین (ع) انجام میدهد همان ابتدایی که میخواهد پای چرخ بنشیند، مزدش را گرفته است. به عنوان مثال اگرکاری ۲ میلیون تومان باشد و بگویند با یک میلیون تومان بدوز، قبول میکند. چون هدفش چیز دیگری است، اول از همه برای خدا کار میکند و بعد برای امام حسین (ع)، برای همین است که بیکار نمیماند، حتی در این روزهای کرونایی. او تأکید میکند این جملهاش را بنویسیم. «افتخارم این است که تا حالا یک لقمه حرام هم در زندگیام نبردهام. همه میدانند که برای کارم پول کم میگیرم. اگر کاری ارزش ۱۰ میلیون تومان داشته باشد و به من ۵ میلیون تومان بدهند، باز هم برابر همان ۱۰ میلیون برایش کار میکنم و اصلا به فکر پول نیستم.»
به گفته طیرانی علاوه بر شرایط کرونا که بیشتر مشاغل از جمله پرچمدوزی را راکد کرده، یکی از دلایل کمشدن هنر گلدوزی افزایش کارهای چاپی است.
انفجار حرم را هم نقش زدم
هر سال تاسوعا و عاشورای حسینی به حرم میرود، همین حضور مداوم سبب شده بود تا در زمان بمبگذاری حرم مطهر رضوی خود شاهد ماجرا باشد. او از طراحی پردهای درباره این فاجعه میگوید و تعریف میکند: «سیام خرداد ۷۳ وقتی به همراه پسر ۵سالهام برای زیارت مشرف شده بودیم، پس از زیارت همین که از کنار ضریح امام رضا (ع) دور شدیم، ناگهان صدای انفجار فضا را پر کرد. همه به بیرون میدویدند.»
اینکه او و پسرش در این حادثه زنده ماندند برایش نشانهای از لطف خدا و عنایت ویژه امام رضا (ع) است. بعد از این واقعه او دست به کار شده و پرده عظیمی با عنوان «فاجعه حرم» طراحی و به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرده است. در پایین پرچم نوشته است «اغنیا مکه روند و فقرا سوی توآیند. جان به قربان تو شاها که حج فقرایی.»
طرحی که در خواب الهام گرفتم
طیرانی از خوابی میگوید که در بیداری برایش تعبیر شده است: «یکی از سفارشهایم دوخت پرچمی برای هیئت پناهندگان حضرت ابوالفضل بود. پرچمی حدود ۳۰ الی ۴۰ متر، وقتی به منگفتند این پرچم را بدوزم، همان شب در خواب دیدم که پرچمی برای این هیئت دوختهام. عدهای سینهزنان پرچم را از میدان شهدا به سمت حرم میبرند. حتی در خواب طرح و رنگآمیزی پرچم را هم دیدم و همان طرح و رنگآمیزی را در بیداری رویکارم پیاده کردم.»
بابت هدیهای که گرفتم بغض کردم
بهترین هدیه زندگیاش به برکت مرقد امام رضا آغشته است: ««رئیس اتحادیه ما آقای صادق فرشچی یکبار تماس گرفت و گفت نمایشگاهی هست که خیلی از بزرگان کارهایشان را در آن شرکت دادهاند. کارهای شما را هم فرستادهایم تا در این نمایشگاه شرکت کنید. من هم رفتم، خیلی از هنرمندان را مثل آقای انتظاری، آقای مهدوی و آقای قاجار را که خطاط بسیار هنرمند و درجه یکی هستند آنجا دیدم خلاصه به تمام هنرمندان لوح سپاس دادند و به من لوح سپاس ویژه دادند؛ یک لوح و یک تکه سنگ از قبر امام رضا (ع) البته ابتدا نمیدانستم که آن لوح چیست، اما وقتی به خانه بردم و آن را باز کردم بوی عطرش خانه را فراگرفت و از خوشحالی بغض کردم، این بهترین هدیهای است که تاکنون گرفتهام.»
کار هنر با چرخ کامپیوتری نیست
بعضیها هستند که حدود ۵۰ سال جانماز میدوزند و کار دیگری انجام نمیدهند، چون کار راحتی است. گلدوزی انواع مختلف و چرخهای مختلفی دارد مثل چرخهای کامپیوتری، ولی کار امثال طیرانی هنری است و صنایع دستی محسوب میشود، برای همین از چرخهای دستی استفاده میکنند. خودش دراینباره توضیح میدهد: «این چرخها دستگیره دارد که به جهتهای مختلف میچرخد. اوایل چرخهایی آمده بود که دینام نداشت و پایهاش چدنی بود، آن زمان برق هم نبود، دو یا سه چرخ پشت سرهم میگذاشتند و با تسمه به هم متصل میکردند که با فشار پا کار میکرد، با آن چرخها دست و پا هم زمان با یکدیگر کار میکرد تا بعدها دینام آمد که برای هر چرخی یک دینام گذاشتند.»
او از گرانی نخ، پارچه و دیگر وسایل کارش میگوید و از نبود حمایتهایی که باید از هنرهای اصیل ایرانی شود: «هنرمند مظلوم واقع شده، نه دولت، نه صنایع دستی هیچ کسی کمکش نمیکند، اتحادیه هم فقط مجوز صادر میکند، هرکاری هم که بخواهند بکنند فقط برای سرمایهدار است، سرمایهدار به ظاهر ضرر میکند، در واقع هراتفاقی هم که بیفتد اول از همه ضررش را کارگر میبیند. قیمت نخ و لوازم مورد نیاز کار ما ۱۰ برابر شده است من با نخ ابریشم و مز هم کار میدوزم که هر یک قیمتهای گرانی دارند. سال گذشته همین موقع پارچه را متری ۲۰ تومان میخریدیم، ولی الآن متری ۷۰ تومان شده است، البته با سرعت رشد قیمت نمیدانم اکنون چه قیمتی است.»
یکی از ویژگیهای کار طیرانی ساخت رنگهایش است. او برای اینکه رنگ خاصی را بهدست بیاورد نخها را با هم ترکیب میکند، همیشه عقیدهاش بر این بوده است که نخها رنگ ثابت داشته باشند و با رنگهای مصنوعی کار نکند. به قول خودش «کاری انجام دهد که بهراحتی خراب نشود و خدا پدر بیامرزی داشته باشد.»
حتی سیاهی لشکر بودن را دوست دارم
هنر او تنها در گلدوزی خلاصه نمیشود، او در حوزه سینما هم دستی بر آتش دارد و کارهایی در این زمینه انجام داده است، البته نه بهطور حرفهای، خودش میخندد و میگوید، «بیشتر سیاهی لشکر بودهام. هنوز در این عرصه مرا کشف نکردهاند شاید بهخاطر بیسوادیام است و نداشتن تحصیلات دانشگاهی. البته خیلیها را در این عرصه میشناسم، اما آنطور که باید در آن مسیر جا نیفتادم و مطرح نشدم. گاهی به من دیالوگ نمیدهند و میگویند با همان لهجه مشهدیات صحبت کن.»
آنطور که حضور ذهن دارد، بیشتر از ۷ یا ۸ تا فیلم بازی نکرده است؛ اما آنقدر به این عرصه علاقهمند است که هر زمان به او بگویند برای برنامهای بیا، حتی سیاهی لشکر- کارش را رها میکند و سر صحنه حاضر میشود.
بهترین و شیرینترین خاطره او از بازیگری، بازی در فیلم امام علی (ع) در کنار هنرمندان بزرگی مانند داریوش ارجمند، بهزاد فراهانی، محمدرضا شریفینیا، مرحوم سیروس گرجستانی، مرحوم انوشیروان ارجمند، چنگیز وثوقی و.. است.
خودش میگوید؛ «خانوادهام علاقه چندانی به حضور من در بحث سینما ندارند، اما خودم اینکار را خیلی دوست دارم. آنها میگویند؛ اکنون که شرایط اقتصادی وضعیت خوبی ندارد، همین گلدوزیات را انجام بده و کارهای متفرقه را کنار بگذار، اما چه کنم علاقه زیادی به این کار دارم و نمیتوانم کنارش بگذارم.»
یکی از تواناییهای دیگر طیرانی این است که همیشه تلاش کرده است در هنرش خلاقیت داشته باشد و کارهایش شبیه هم نباشند. مثلا اگر ۶۰ مانتو را گلدوزی میکردند سعیاش بر این است که هیچ یک از طرحها را مشابه دیگری ندوزد. دوست نداشتم کارهایش یک شکل باشند. همینها باعث شده که او حالا استاد میکائیل باشد و مردم برای تمام کارهایش ارزش قائل شوند.