قصه زندگیاش شیرین نیست، نوجوانی اندوهگین در کانون اصلاح و تربیت که هر روز منتظر است نامش را بخوانند تا برای گذراندن سالهای دیگر زندگی به زندان برود. اسمش را در قصهمان محمد میگذاریم. قصه پسری نوجوان که باور نمیکرد درگیریهایش با مزاحم ناموسش (خواهرش) به مرگ منجر شود. قصه زندگیاش پیچیده نیست، شاید هم کلیشهای و پرتکرار. پسری در مشهد با مشکلاتی که در زندگی آنها وجود داشت، از دست دادن مادرش در 8سالگی و البته کمبود شدید محبت مادر که هیچ جایگزینی نمیتوان برای آن تصور کرد.
اول داستان همان قصه تکراری. متلک، جر و بحث بر سر ناموس و بعد دعوا بالا میگیرد. مقتول که سابقه دارد و تحت تعقیب بوده در برابر محمد که نوجوان 14ساله بوده است، دست درازی میکند و با چاقو قصد مضروبکردن محمد را داشته که بخت با او یار نمیشود و چاقو از دستش رها شده و اینبار چاقو در دستان محمد تیرهبخت قرار میگیرد و فرجامی بد بر جا میگذارد. چاقو به میان میآید و محمد در این گیرودار ضربهای به قلب مقتول وارد میکند. در دادگاه محمد با ارائه ادله محکم و دفاع از خود و خواهرش از اتهام قتل عمد تبرئه میشود، اما اعتراض خانواده مقتول و نداشتن تمکن مالی خانواده محمد برای گرفتن وکیل ورق را برمیگرداند. باز هم شرایط خانواده برای گرفتن وکیل و در جریان انداختن دوباره پرونده مساعد نبود.
سال گذشته، به همت تنی از خیران مبلغ 51میلیون به حساب اجرای احکام واریز شده و اکنون چون دیه کامل یک فرد مسلمان مد نظر است محمد کوثری برای تأمین دیهاش که حدود 305میلیون است نیاز به دستهای پرتوان خیران دارد تا این جوان 21ساله که حدود 6سال از بهترین روزهای عمرش را به جای نیمکت مدرسه در چهارچوب کانون اصلاح و تربیت به سرمیبرد، به زندگی بازگردد.
محمد در آستانه 21سالگی است، در آرزوهایش دوباره درس خواندن را بیش از همه دوست دارد، او دانشآموز یکی از مدارس منطقه تبادکان بوده و میخواهد درسش را ادامه داده و به دانشگاه برود و سالهای باقیمانده زندگیاش را بهتر زندگی کند. مسئله اما از پروندههای همیشگی پیچیدهتر است، پدر محمد ناتوان در پرداخت دیه جگر گوشهاش است و چشم امیدش به وعده خیران است که هزینه را تأمین کنند و حتما رضایت محمد در گرو آن است.
گروه امید و رهایی به باور اینکه محمد فرصت دوباره زندگیکردن دارد، دستهایش را به سوی شما دراز میکند. ما به محمد قول دادهایم که دیهاش را تأمین خواهیم کرد و او را در مسیر آزادی قرار خواهیم داد.
راستی کاش محمد و خیلی از جوانهای کشورمان یاد بگیرند خشم خود را کنترل کنند تا اینگونه زندگی جوانی به ورطه نابودی کشیده نشود.