در روزهایی که بحران کرونا پا به پای بحران گرانی بلای جان مردم شده و کنداکتور پخش و تدبیر سیمای ملی هم خالیتر و بیمحتواتر از همیشه است، «باخانمان» تلاشی برای لحظهای نشاندن لبخند بر لبان مردم بوده است. اما آیا این تلاش موفق بوده است؟
مرتضی اخوان | شهرآرانیوز - پخش سریال تلویزیونی «باخانمان» ساخته برزو نیکنژاد، کارگردان گرگانی سینما و تلویزیون در حالی به روزهای واپسین خود بر روی آنتن شبکه سوم سیما نزدیک میشود که هنوز نه تنها در محافل هنری، بلکه در گعدههای خانوادگی هم بر سر این مسئله که «آیا باخانمان از پس خنداندن مردم برآمده است یا نه؟» بحث و نظر زیاد است. حتی برخی در نقد «باخانمان» پا را فراتر گذاشته و آن را اثری ضعیف برشمردهاند و یا گروهی دیگر در زمره طرفداران این سریال برآمدهاند.
مجموعه سیقسمتی طنز شبکه سوم حالا به مرحله گرهگشایی از داستان رسیده و آرام آرام قضاوتها درباره کیفیت این ساخته تلویزیونی رنگ واقعی به خود میگیرد، اما آنچه همین حالا هم میتوان راجع به آن به بحث نشست، استانداردهای یک طنز تلویزیونی فاخر و در عین حال موفق در خنداندن مردم است. در روزهایی که بحران کرونا پا به پای بحران گرانی بلای جان مردم شده و کنداکتور پخش و تدبیر سیمای ملی هم خالیتر و بیمحتواتر از همیشه است، «باخانمان» تلاشی برای لحظهای نشاندن لبخند بر لبان مردم بوده است. اما آیا این تلاش موفق بوده است؟
هویت؛ از با «خانمان» تا «باخانمان»
قصه امیر برادران، نویسنده مجموعه تلویزیونی «باخانمان» اگرچه شاید هیچ شباهتی به داستان هکتور مالو، رماننویس مشهور فرانسوی در «داستان پرین» نداشته باشد، اما پرداختن به مسئله «بحران هویت» که درونمایه محتوایی بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی جهان است، «باخانمان» ایرانی را به انیمیشن «باخانمان» نزدیک میکند.
سریال «باخانمان» روایت داستان زندگی یک استاد دانشگاه است که متوجه رازی بزرگ در زندگیاش میشود. مسعود (حسام محمودی) از طریق عموی خود متوجه میشود که پدر و مادرش در کودکی او را به خانواده دیگری فروختهاند. چالش هویتی جدی که پیش زمینه یک درام طنز میشود و مسعود برای پیدا کردن اصل و ریشه خود آستینها را بالا میزند. شخصیتهای متعدد و گاه تیپیکالی که در داستان امیر برادران خلق شده و قرار است با جزئیات دراماتیک زندگی هر یک در بستر طنز، کششی روایی را به وجود آورد. شاید از این حیث بتوان داستان «باخانمان» را با وجود تمام ضعفهای ساختاری، فیلمنامهای درخور دانست.
تجربه پیچیده نیکنژاد
برزو نیکنژاد، کارگردان مجموعه تلویزیونی «باخانمان» را شاید به واسطه ساخت کمی آثاری برابر در سینما و تلویزیون، نتوان در زمره کارگردانان تخصصی یکی از این ۲ مدیوم دانست. نیکنژاد همانقدر که برای پرده نقرهای فیلم ساخته، سروکله آثارش بر روی آنتن تلویزیونی هم پیدا شده است. دردسرهای عظیم ۱ و ۲، قرعه، پنچری، باخانمان در تلویزیون و در مقابل ناخواسته، زاپاس، لونه زنبور و دوزیست در سینما. آثاری که همه از سوی برزو نیکنژاد ساخته شدهاند. موفقترین ساخته او هم بیتردید «دردسرهای عظیم» بوده که نامش را بر سر زبانها انداخت. سبک پرداختی آثار این کارگردان همیشه در کمدی پُرفراز و نشیب تنیده شده که همین، بر پیچیدگیهای مقام کارگردانی او میافزاید.
با این همه از دردسرهای عظیم تا باخانمان نیکنژاد فاصله بسیار است. دردسرهای عظیم به واسطه داستان ساده و سرراستتر، چونان که از نام سریال برمیآمد توانست تواناییهای نیکنژاد را بهتر بیان کند، حال آنکه باخانمان پیچیدگیهای خاص داستانی دارد و برای در آوردنش کار سختتر است. با این حال به نظر میرسد آقای کارگردان از پس تمام این ناهماهنگی درام و کارگردانی برآمده است، اما در خنداندن مردم توفیق چندانی نداشته است.
نقش قهرمان در باور «خنده»
چرا باخانمان مردم را چندان نمیخنداند؟ برای پاسخ به این سؤال شاید بهتر باشد بار دیگر در مقام مقایسه دردسرهای عظیم و باخانمان که هر ۲ از ساختههای نیکنژاد است بپردازیم. در دردسرهای عظیم، بازی قهرمان داستان یا بهتر بگوییم نقش اصلی به «جواد عزتی» سپرده شده است. بازیگری که در سالهای اخیر توانمندی خود را نه تنها در نقشهای جدی، بلکه به طرز معناداری در پذیرش نقش طنز هم نشان داده است. به بیانی دیگر جواد عزتی، خود یک عامل فروش آثار طنز سینما و تماشای سریالهای تلویزیونی بوده است. چنانکه در اصطلاح عامیانه میگویند: «فلان بازیگر قیافهاش خندهدار است.»، اما در مقابل حسام محمودی قهرمان و شخصیت اصلی باخانمان است.
بازیگری که در کارنامه کاریاش تجربه بازی جدی در فیلم طنز دیده نمیشود. محمودی نه تنها طناز نیست بلکه در مقام یک بازیگر جدی هم تجربههای نه چندان موفقی، چون «لحظه گرگ و میش»، «سایهبان» و «زعفرانی» را داشته است. بازیگری که میمیک او هم به هیچ عنوان به یک طناز مورد پسند مردم نیست. سردی خاصی که در چهره اوست و البته با تلاش فراوان کارگردان، قرار است در باخانمان از همین سردی در راستای کمک به داستان، استفاده شود. بیتردید قهرمان داستان باخانمان و دور بودن او از استانداردهای لازم یک بازیگر طنز تمام عیار برای جلب توجه مردم، یکی از عواملی بوده که این مجموعه مردم را کم خندانده است.
ترکیب بازیگران سریال «باخانمان» شاید در نگاه اول و زمانی که تبلیغات پخش آن روی آنتن شبکه سوم سیما میرفت، بسیاری را به تماشای این مجموعه ترغیب کرد. با این حال این یک اصل ثابت شده نه تنها در سینما و تلویزیون بلکه حتی در ورزش است که «کهکشانیها همیشه برنده نیستند» درست شبیه تیم فوتبال رویایی رئال مادرید، در زمان سرمربیگری کارلوس کیروش که با یک دوجین ستاره کهکشانی نتوانست لالیگای اسپانیا را فتح کند. حسن پورشیرازی، شهره لرستانی، حسام محمودی، آتیلا پسیانی، افسانه بایگان، امید روحانی، مارال فرجاد، بهنام تشکر، شقایق دهقان، سپند امیرسلیمانی، یوسف صیادی و... فهرستی بلندبالا از بازیگران خوشنام تلویزیونی است که هر کدام به تنهایی میتوانند در یک سریال نقش یک باشند و بدرخشند. با این حال تجمع آنها در کنار هم به تنهایی ضامن موفقیت یک فیلم نیست.
آریا، موسیقی و چند نکته دیگر
آریا عظیمینژاد، سازنده موسیقی متن «باخانمان» حالا دیگر به واسطه «عصر جدید» چهرهای شناخته شده برای مردم است. او که این روزها بدجور درگیر برنامه پُرمخاطب شبکه سوم سیماست به خودی خود یکی از نقطه ضعفهای اصلی ساخته جدید نیکنژاد به شمار میرود. شباهت زیاد موسیقی متن «باخانمان» با موسیقی متن سریال «سفر در خانه» آنقدر زیاد و توی ذوق است که لازم نیست حتما بدانید آهنگساز آن مجموعه هم آریا عظیمینژاد بوده است. این در حالی است که تیتراژ پایانی این سریال هم با صدای «حمیدرضا ترکاشوند» باز تداعیکننده تیتراژ پایانی «سفر در خانه» است.
شاید این شباهتها و کپی ناشیانه متأثر از گرفتاریهای آقای موزیسین و بحرانهای کرونایی در ضبط باشد. با تمام این تفاصیل نباید از تهیهکنندگی زینب تقوایی بر این سریال هم غافل شد. کسی که در زمره تهیهکنندگان موفق تلویزیونی به شمار میرود و اگرچه ساخته سینماییاش در مقام تهیهکننده، یعنی «سمفونی نهم» با اقبال چندانی روبهرو نشد، اما مجموعههای تلویزیونی چون؛ دودکش، مدینه، پشتبام تهران و زیر پای مادر، کارنامهای خوب برای او رقم زده است.