صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با غلامرضا جلالی، نویسنده و پژوهشگر انقلاب

  • کد خبر: ۵۷۸۶۷
  • ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۱
غلامرضا جلالی، نویسنده بیش از ۳۰ جلد کتاب، معتقد است هنر باید تجسم کاستی‌ها باشد
فهیمه شهری | شهرآرانیوز؛ وقتی صحبت از انقلاب می‌شود کسانی که آن روز‌ها را دیده‌اند از شور و حال مردم، راهپیمایی‌ها، پخش اعلامیه‌ها، چگونگی فرار شاه، سخنرانی‌های امام خمینی (ره) و مسائل این‌چنینی صحبت می‌کنند؛ اما این بار سراغ کسی رفتیم که نگاه فرهنگی به انقلاب دارد. او از اشتیاق مردم آن زمان به مطالعه کتاب برایمان می‌گوید و خیرانی که هزینه خرید و رساندن کتاب به محرومان را تأمین می‌کردند.

غلامرضا جلالی، نویسنده و پژوهشگر انقلاب و از ساکنان محله مهران است. از او بیش از ۳۰ کتاب منتشر شده که اغلب آن‌ها درباره تاریخ و فرهنگ و بیوگرافی دانشوران است. او علاوه بر داشتن کارشناسی حقوق، تحصیلات حوزوی را هم تا سطح چهار گذرانده است.
 
سوابق کاری و تدریسش آن‌قدر متنوع است که گاهی حافظه‌اش یاری نمی‌کند و بعضی‌ها را از قلم می‌اندازد، اما از مهم‌ترین آن‌ها معاون پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مسئولیت دفتر سازمان تبلیغات اسلامی مشهد و بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس، مدیر گروه سادات و مفاخراسلامی بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس و نیز تدریس در تربیت معلم است. از ویژگی‌های برجسته زندگی این پژوهشگر، می‌توان به سفر‌های خارجه‌اش اشاره کرد، چرا که او از سال ۱۳۷۰ تا کنون به حدود ۲۰ کشور سفر کرده و دستاوردهایش از این جهانگردی را در قالب مقاله‌های متعددی به چاپ رسانده است.

 

از هجرت به روستا تا حضور در کلاس‌های حوزه

جلالی سال ۳۴ در زنجان به دنیا می‌آید. تحقیقات تاریخی که دارد باعث شده به شجرنامه خانوادگی‌شان اشراف کامل داشته باشد. پدر و اجدادش از ملاکانی بوده‌اند که نسلشان به خان‌ها می‌رسد. آن‌ها از توابع ایل افشار هستند و اجدادشان همراه نادرشاه افشار به خراسان آمده‌اند. مادرش هم از نسل سادات و علمایی است که در دوران قاجار منشأ خیر‌های فراوانی بوده‌اند. جلالی تا سن پنج سالگی را در محله عسگریه زنجان گذرانده، اما از این پس عازم روستای پری می‌شوند که در ۸۰ کیلومتری زنجان قرار دارد.

علت اصلی این هجرت، دور شدن از دسترس عمال رژیم پهلوی بوده چراکه پدرش تحصیلات حوزوی داشته و از مبارزان آن نظام محسوب می‌شده است، بنابراین مدام تحت تعقیب قرار می‌گرفته است. جلالی تا یازده سالگی را در دل طبیعت دنج این محدوده می‌گذراند. پدرش نیز از همین سال‌ها در کلاس‌های درس اخلاق امام خمینی (ره) شرکت می‌کرد و جزو حامیان نهضت نواب صفوی بوده است.
 
وقتی غلامرضا به سن دوازده‌سالگی می‌رسد همراه خانواده عازم مشهد می‌شود و او تحصیلات دبیرستانی را در این شهر می‌گذراند. کنارش هم به مدرسه علمیه آیت‌ا... میلانی می‌رفته و تحصیلات حوزوی را دنبال می‌کرده است. هم‌زمان با جریان‌های انقلاب و درگذشت این عالم فقیه، برخی مدارس را تخریب می‌کنند و از این پس جلالی همراه پدرش در کلاس‌های درس رهبر عزیزمان که آن موقع از مبارزان علیه رژیم پهلوی بودند، شرکت می‌کند.

به گفته او آن زمان چنان استقبال از کلاس‌های آیت‌ا... خامنه‌ای زیاد بود که شرکت‌کنندگان در مکان اولیه جا نمی‌شدند و برای داشتن مکان وسیع‌تر به مسجد روبه‌روی مدرسه سلیمانیه می‌رفتند. جلالی علاقه و انگیزه بسیاری برای یادگیری زبان انگلیسی داشت؛ اما آن زمان این آموزش در انجمن ایران و آمریکا ارائه می‌شده است. پدرش ابتدا تردید داشت که گذاشتن پسرش در یک مؤسسه آمریکایی کار درستی است یا نه؟ بنابراین نزد مرحوم آیت‌ا... زنجانی می‌رود تا از او نظرخواهی کند. این عالم از موضوع استقبال می‌کند و می‌گوید نه تنها بد نیست؛ بلکه اگر یک نفر از بین ما به زبان انگلیسی مسلط باشد خیلی هم می‌تواند برایمان مفید باشد.

با این کسب اجازه، غلامرضا راهی کلاس‌های زبان می‌شود و در آنجا دوستانی پیدا می‌کند که جزو مبارزان علیه شاه بودند و پله ترقی او می‌شوند. یکی از همین افراد، سال ۵۸ از قم به جلالی زنگ می‌زند و موجبات دو سال حضور او در فرهنگستان علوم اسلامی این شهر را فراهم می‌کند. بدین طریق او با اقتصاد اسلامی و فلسفه علم آشنا می‌شود و مدیر گروهی فرهنگستان علوم اسلامی قم را برعهده می‌گیرد. پس از آن با دعوت موحدی کرمانی به تهران می‌رود و در عقیدتی سیاسی کشور مشغول تدریس می‌شود. هم زمان هم به تألیف ۵ جلد کتاب می‌پردازد. سال ۶۶ در رشته حقوق دانشگاه شیراز قبول می‌شود.

علاقه به تحصیلات حوزوی همچنان در او بوده، بنابراین سال ۷۰ به مشهد بازمی‌گردد و این علوم را نزد بزرگانی همچون آیت‌ا... حسینی زنجانی و استادان مرحوم جلال‌الدین آشتیانی و ساعدی خراسانی ادامه می‌دهد. در واقع او هم‌زمان با درس‌های حوزه، دانشگاه را نیز می‌گذراند. جلالی درباره آن سال‌ها این‌گونه تعریف می‌کند: روحیه‌ام با کار‌های وکالت سازگاری نداشت، بنابراین پس از فارغ‌التحصیلی، تدریس را انتخاب کردم و بیش از ۸ سال در دانشگاه‌های شیراز به این امر پرداختم. از سال ۸۰ به عضویت هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درآمدم و تا سال ۹۸ کار‌های تحقیقاتی انجام دادم.

جلالی ۴ سال معاون پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و ۴ سال معاون پژوهشی بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس بوده است. اکنون هم مدیریت گروه سادات و مفاخر اسلامی بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس را بر عهده دارد و نخستین کتابخانه تخصصی سادات را تأسیس کرده است.

 

گرافیست شناخته‌شده انقلاب

او که در این سال‌ها مطالعات و پژوهش‌های بسیاری انجام داده است می‌گوید: بیشترین کندوکاو‌های چند سال اخیر من در حوزه عرفان شیعی و مطالعات مربوط به سادات بوده است. نتایج این تحقیقات را در قالب ۲۰ جلد کتاب با همکاری چند نفر دیگر در دست تدوین دارم که ۵ جلدش منتشر شده و باقی هم تا سال آینده به چاپ می‌رسد.

این علایق جلالی به نویسندگی و مطالعه کتاب، به دوران نوجوانی و جوانی‌اش بازمی‌گردد. او که کنار پدری کتاب‌خوان پرورش یافته از کودکی به مطالعه می‌پرداخته و در سن چهارده سالگی کتابخانه‌ای مستقل داشته است. به گفته خودش در زمان نوجوانی با وجود علاقه‌ای که به کوه‌نوردی و ورزش‌های باستانی داشت، آن‌قدر مجذوب کتاب بود که گاهی پیش می‌آمد چند هفته بیرون نمی‌رفت و تمام مدت به مطالعه می‌پرداخت. عمده مطالعات او را هم کتاب‌های انقلابی تشکیل می‌داد. در واقع کتاب را تنها مأنوس خودش در روز‌های غربت خارج از کشور می‌داند. جلالی هم‌زمان با انقلاب وارد کار نشر می‌شود و عمده تألیفات انتشارات فلق را که از مهم‌ترین ناشران انقلابی آن زمان بوده، نوشته است.

او همچنین به طراحی پوستر می‌پرداخت و آن‌ها را در راهپیمایی‌ها بین مردم پخش می‌کرد. خودش می‌گوید: من گرافیست شناخته شده‌ای در زمان انقلاب در مشهد بودم و از آنجایی‌که طراحی‌هایم ریشه دینی داشت خیلی با استقبال مواجه می‌شد. آن زمان بیش از ۱۴۰ پوستر طراحی کردم. بعضی از این پوستر‌ها توسط سپاه و جهاد سازندگی سفارش داده می‌شد و آن‌ها را برای توزیع به شهر‌های دیگر می‌بردند. در بینشان پوستر‌های اندیشه‌های دکتر شریعتی هم بود، البته من هیچ سابقه‌ای در کار‌های گرافیکی نداشتم؛ اما به خاطر علاقه و استعدادی که در خطاطی و طراحی داشتم و تقاضایی که آن زمان وجود داشت به این کار پرداختم. با پیروز شدن انقلاب، پیشنهاد‌های کاری مختلفی داشتم، اما مطالعات حوزوی، من را به این نتیجه رسانده بود که از مجرای فرهنگ کارم را دنبال کنم؛ بنابراین همچنان در حوزه پژوهش و نشر ماندم.

 

خیرات کتاب

جلالی در ادامه به رشد گروهک‌ها در زمان انقلاب و نقش آنان در کتاب‌خوانی مردم اشاره می‌کند و می‌گوید: آن زمان گروهک‌های زیادی در مشهد فعالیت داشتند. کسانی که جذب گروه‌های فکری مختلف شده بودند، سیر مطالعاتی و افکارشان را در قالب کتابچه یا جزوه‌هایی آماده کرده بودند و در اختیار دیگران می‌گذاشتند. سپس از آن‌ها می‌خواستند این نوشته‌ها را مطالعه کنند و بعد برای گفتگو بیایند. خیابان دانشگاه، تقی‌آباد، میدان شهدا و چهارراه شهدا پاتوق دائمی این افراد بود. در واقع هر جریان فکری دنبال جذب کردن پیروان خودش بود.

کتاب در این دوران خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت. شاید برای جوانانی که آن دوران را ندیده‌اند باورش سخت باشد؛ اما همین افرادی که امروز هیچ وقتی برای کتاب خواندن نمی‌گذارند آن زمان جزو خریداران و مطالعه‌کنندگان کتاب بودند. زمانی که در کار نشر و فروش کتاب فعالیت داشتم استقبال فوق‌العاده‌ای از کتاب می‌شد طوری که به جای کارتن، کتاب‌ها را در کیسه می‌گذاشتند و برایمان می‌فرستادند. من هم همین که یک کیسه را باز می‌کردم تا ساعتی بعد تمامش به فروش می‌رسید و سراغ کیسه‌های بعدی می‌رفتیم. کتاب‌های تاریخی ایران و کتاب‌های مربوط به دوران پهلوی و قاجار، با تیراژ ۱۰۰ هزار جلد چاپ می‌شد و خیلی سریع همه آن‌ها به فروش می‌رسید.

این اشتیاق کتاب‌خوانی مردم باعث شده بود بعضی افرادی که اهل مطالعه نیستند برای اینکه همرنگ جماعت باشند و از قافله عقب نمانند کتابخانه سفارش بدهند و بعد پیش ما بیایند و بگویند کتاب‌های قطور پر فروش و خوب را به آن‌ها بدهیم تا در کتابخانه‌شان بگذارند.

در بین بازاری‌ها هم افراد بسیاری بودند که به من یا دیگر فروشندگان کتاب می‌گفتند اگر کسی آمد و کتاب می‌خواست؛ اما پولش را نداشت، شما به او بدهید هزینه‌اش را ما پرداخت می‌کنیم. در واقع عده زیادی از خیران فرهنگی داشتیم که تمام دغدغه‌شان رساندن کتاب به اقشار مختلف بود. آن‌قدر مردم این موضوع برایشان مهم بود که افرادی نزد من می‌آمدند و می‌خواستند بروم روستا تا در آنجا به توزیع کتاب بپردازم. افراد متمول می‌گفتند هزینه ماشین و کتاب را ما پرداخت می‌کنیم فقط شما به روستا‌ها بروید و کتاب‌های خوب را با هر مبلغی هست به دست آن‌ها برسانید.

 

زندگی در حباب

به گفته این نویسنده، آن زمان آثار شریعتی، رمان‌های انقلابی، تاریخ مشروطه احمد کسنوی، آزادی مجسمه از محمد علی اسلامی ندوشن، آثار نهرو و گاندی، نهضت الجزایر، هند، کوبا و دیگر نهضت‌ها در بالاترین حد ممکن چاپ می‌شد و به فروش می‌رسید. سپس کم کم مردم سمت مطالعات اسلامی آمدند و کتاب‌های امام خمینی (ره) و ولایت فقیه تیراژ‌های بالا را به خود اختصاص داد.

به گفته جلالی مردم آن زمان وقتی کتاب می‌خواندند با ویژگی‌های کنشگر فعال انقلابی آشنا می‌شدند و تازه می‌فهمیدند چقدر در جهل و نادانی دست و پا می‌زدند؛ بنابراین علاقه‌شان به مطالعه کتاب‌های بعدی بیشتر می‌شد.

حوزویان هم جزو اولین خوانندگان هر کتاب بودند و به هیچ عنوان خود را محدود به کتاب‌های حوزه نمی‌کردند. او در خاطراتش به فیلم حباب اشاره و تعریف می‌کند: این فیلم، ساخته آمریکا و علیه شوروی بود همچنین اولین فیلم سه بعدی بود که در ایران پخش می‌شد. وقتی به سینما رفتم، هنگام ورود، عینک مخصوص را می‌دادند. زمان تماشا اگر عینک را برمی‌داشتیم تصویر را تار می‌دیدیم؛ اما وقتی عینک را می‌زدیم احساس می‌کردیم عناصر فیلم از کنارمان در حال عبور هستند. موضوع آن هم جامعه‌ای را نشان می‌داد که درون یک حباب شفاف زندگی می‌کنند.

در واقع به نظر من جامعه ایران قبل از انقلاب هم همین طور بوده است. آزادی جنسی داشتیم؛ اما آزادی فکری نبود. برای همین امام خمینی (ره) فرمود انقلاب ما انفجار نور است. به عقیده این پژوهشگر، هسته و مبنای اصلی انقلاب ما معرفتی و فرهنگی بوده است.

اکنون هم مهم‌ترین عنصری که می‌تواند غرب را در برابر ما به زانو درآورد فرهنگ است و مادامی که در این زمینه پیشتاز نباشیم نمی‌توانیم جامعه‌ای با قدرت جهانی داشته باشیم. او، فلسفه، هنر و اسطوره‌ها را عناصر مولد فرهنگ می‌داند و معتقد است: با اندیشه‌ها و اعتقاداتی که امام خمینی (ره) در اختیار جامعه گذاشت، مردم ابتدا با دین آشنایی پیدا کردند و بعد فلسفه و هنر را شناختند. سپس هم نوبت به عرفان رسید. در واقع روح دین در مردم ایران قبل از انقلاب وجود داشت؛ ولی توسط افکار و اندیشه‌های امام (ره) در کالبد مرده جامعه تزریق شد و در نتیجه آن، نهاد‌های نیمه جان دینی زنده شد. از جمله این نهاد‌ها حوزه‌های علمیه بودند که بعد از انقلاب تحولی جدی در آن‌ها به وجود آمد. مساجد نیز تغییرات مثبتی به خود دیدند.

 

فقدان نوآوری‌های هنری

این نویسنده به مساجد قبل از انقلاب اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: آن زمان بالاخانه‌هایی بود که چند جوان در آن به طور پنهانی کتاب می‌خواندند و به اقامه نماز می‌پرداختند. در واقع آن‌ها مساجد ما بودند؛ اما بعد از انقلاب می‌بینیم چقدر تحول ایجاد شده است؛ البته کنار این تحولات باید به پیشرفت فرهنگ هم توجه داشته باشیم چراکه بیشترین خدمت را از مجرای فرهنگ می‌توان دریافت کرد.

جلالی معتقد است پس از انقلاب در حوزه فرهنگ آن‌طور که باید پیشرفت نکرده و نوآوری نداشته‌ایم. او در این باره می‌گوید: اندیشه انقلابی و تمدنی باید در هنر تجلی پیدا کند. ما در اسلام نه تنها هنر واپس‌گرایانه نداریم؛ بلکه این عرصه باید از تمام معارف جلوتر باشد طوری که تجسم نقطه ضعف‌ها و کاستی‌های تمامی حوزه‌ها باشد. این در حالی است که امروزه در هنر‌های ما هیچ اثری از انتقاد و بیان کاستی‌ها نیست. نوآوری خاصی هم نداشتیم و این روال بسیار کند انجام می‌شود.

به نظر جلالی اگر هنر ما همراه با نوآوری و پیشرفت می‌بود می‌توانستیم خیلی پیام‌های دینی و فرهنگی را از این راه منتقل کنیم و در واقع با هنرمان به نشر دین بپردازیم. او هسته اصلی دین اسلام را مهرورزی می‌داند و می‌گوید: جنگ اساس دین ما نیست و همان‌طور که از نامش پیداست بر ما تحمیل شد.

مبنای اصلی دین ما عشق ورزی است و برهمین اساس باید به کمک تمام محرومان و مستضعفان عالم برویم؛ بنابراین به نظر من آنچه که باعث تقویت نظام ما می‌شود پیروی از همین آیین مهروزی است. بخشی از این نگاه‌های فرهنگی که جلالی دارد به سفر‌های خارجه‌اش و ملاقات‌هایی که در این سفر‌ها داشته است مربوط می‌شود چراکه او از سال ۷۰ کنار دیگر فعالیت‌هایی که داشته، به دلیل آشنایی‌اش با زبان‌های ترکی، انگلیسی و عربی و علاقه‌ای که به شناخت دیگر ادیان و فرهنگ‌ها داشت تصمیم به سفر به دیگر کشور‌ها می‌گیرد و از آن زمان تاکنون هر سال بین یک تا دو سفر به کشور‌های جنوب شرقی آسیا، آسیای مرکزی، مدیترانه، شبه قاره هند، اندونزی، مالزی، تمام کشور‌های همسایه و بعضی کشور‌های اروپایی رفته است.

 

۱۰ روز زندگی روی قایق

جلالی سفر‌های خارجه‌اش را از ۲۹ سالگی شروع کرده و تا شیوع کرونا ادامه داشته است. اکنون هم با برطرف شدن این بیماری قصد دارد آن‌ها را از سر گیرد. او تاکنون بیش از ۲۰ مقاله تخصصی درباره مشاهدات و تحقیق‌های خارجه‌اش را در نشریات مخلف منتشر کرده است و می‌گوید: آنچه در این سفر‌ها برایم اهمیت داشت و آن را دنبال می‌کردم بررسی اندیشه‌ها و مکتب‌های فکری کشور‌های اسلامی بود. او هزینه این سفر‌ها را شخصی پرداخت می‌کند و در تمام آن‌ها به دیدار و گفتگو با شخصیت‌های ملی، استادان دانشگاه و رهبران دینی آن‌ها می‌پردازد.

او مشاهداتی شیرین و جذاب از سفر‌ها و ملاقات‌هایش دارد که درباره آن‌ها می‌گوید: در کشمیر مدت ۱۰ روز روی قایق زندگی می‌کردم. به هرجا سر زدم با رهبران بودایی، هندویی و برهمن‌ها دیدار داشتم و به معابد و کتابخانه‌های آن‌ها رفتم. در این بین، اندیشه‌های برهمن‌ها برایم جذاب‌تر بود؛ چراکه شباهت بسیاری به عرفان اسلامی ما دارد. آن‌ها هم خیلی علاقه داشتند با اندیشه‌های ما و شخصیت امام خمینی (ره) آشنا شوند. منطقه خوارزم را که بین ترکمنستان و ازبکستان مشترک است از سمت هر دو کشور رفته‌ام. در آنجا شهری تاریخی به نام خیوه است که در آن آثار بسیار زیادی به زبان و نقوش و معماری ایرانی وجود دارد، اما متأسفانه کمتر کسی از کشورمان به این مکان رفت و آمد دارد.

دهلی هند از دیگر کشور‌هایی است که جلالی به آن سفر داشته و در این باره به کتابی با نام مغول‌های سفید که دیده اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: این کتاب به استعمار انگلیسی‌ها در هند مربوط می‌شود و می‌توان گفت اگر دخالت انگلیسی‌ها نبود مسلمانان هند و پاکستان قادر بودند به خوبی در کنار یکدیگر زندگی کنند. او همچنین کتابی دیگر را می‌خواسته از کتابخانه آنجا امانت بگیرد؛ اما می‌گویند استفاده از آن فقط با اجازه دولت انگلیس امکان‌پذیر است. در واقع این کتابی بوده که محتوایش قادر است فرهنگ‌های دو کشور هند و پاکستان را به یکدیگر نزدیک کند؛ اما انگلیس با گذاشتن چنین قوانینی، از نزدیکی و دوستی این دو کشور جلوگیری می‌کند.

 

دین، بزرگ‌ترین شیرازه فرهنگی جهان است

جلالی در ادامه به نفوذ فرهنگ و پیشینه ایران در دیگر کشور‌ها اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: در سفر‌هایی که داشتم، حتی در نقاط دور دست، شواهدی از ادیان ایران باستان دیده می‌شد و این همه نفوذ فرهنگ کهن کشورمان برایم جالب بود. به عنوان مثال در کشور‌های آسیای مرکزی می‌توان آثار آیین مهرپرستی ایران را مشاهده کرد. همچنین در بیشتر موزه‌ها تندیس‌های بسیار زیبایی از آناهیتا نگهداری می‌شود که فرشته نگهبان آب در نزد ایرانیان باستان است و به طور کلی می‌توانم این را بگویم که ایران فرهنگی را بسیار گسترده‌تر از آنچه ما می‌شناسیم دیده‌ام و معتقدم با این همه گستردگی باید از نگاه‌های تنگ نظرانه فاصله بگیریم و به یک اندیشه جهانی برسیم.

به نظر این پژوهشگر، تمام کشور‌های هند، پاکستان، آسیای مرکزی، جنوب شرقی آسیا و حوزه مدیترانه تحت‌تأثیر ایران بوده‌اند و می‌توانیم با آن‌ها ارتباط فرهنگی برقرارکنیم به‌ویژه در آسیای مرکزی که پس از غلبه شوروی، تمام منابع فرهنگی آن‌ها تخریب شده و به غارت رفته است. ما می‌توانیم از طریق آثاری که از آن‌ها در موزه‌ها و کتابخانه‌هایمان نگهداری می‌شود، به این کشور‌ها کمک کنیم و با در اختیار گذاشتن این منابع، موجب تقویت فرهنگ و عرفان اسلامی آن‌ها شویم. او در سفرهایش به چشم دیده چقدر مردم و شخصیت‌های برجسته این کشور‌ها حسرت استقلال ایران را می‌خورند که در سایه انقلاب اسلامی به دست آمده است.

این پژوهشگر، دین را بزرگ‌ترین شیرازه فرهنگی جهان یافته و معتقد است؛ دین حقیقتی تمدن ساز و وحدت بخش است، اما متاسفانه از آن به درستی استفاده نکرده‌ایم.

 

همه ادیان توحیدی بر مبنای مهرورزی هستند

او توضیح می‌دهد: تمام ادیان توحیدی در مبانی با یکدیگر مشترک هستند و برای نجات بشر آمده‌اند؛ اما متأسفانه برداشت‌های فردی که از آن‌ها شده منشأ اختلاف را به وجود آورده و باعث شده است بزرگان جوامع با یکدیگر در تقابل قرار گیرند. این در حالی است که اگر ما بر مبانی مشترک تکیه کنیم همین ادیان می‌توانند موجبات نزدیکی ملت‌ها به یکدیگر را فراهم کنند. جلالی ادامه می‌دهد: در همه ادیان توحیدی به‌ویژه در اسلام، مبنا بر مهرورزی است؛ اما توجهی که بر اختلافات شده دین را به ابزاری در دست قدرت طلبان برای از بین بردن عشق‌ورزی تبدیل کرده است.

او در پایان شهر مشهد را یکی از زیباترین و بانظم‌ترین شهر‌های ایران می‌داند و معتقد است شهرداری کنونی کار‌های بسیار خوبی در حوزه عمرانی، مبلمان و زیباسازی شهری انجام داده است؛ اما اگر به رشد فرهنگی و پویاسازی جامعه توجه نکنیم این رشد شهری نمی‌تواند فایده چندانی داشته باشد. به عقیده جلالی مردم امروز کشور ما داشته‌های مادی فراوانی دارند، اما در فقر فرهنگی به سر می‌برند و لازم است که روی این بعد توجه بیشتری شود.

او به سال‌ها پیش اشاره می‌کند و می‌گوید: در همین محله‌های دانشجو و آزادشهر، مکان‌هایی بودند که کتاب را امانت می‌دادند؛ اما اکنون در این محله‌ها یا کتاب فروشی نیست یا در حد یکی دو تا است. از این بدتر، اهدای کتاب‌هایی قدیمی به کتابخانه‌ها است که نه تنها جذابیتی ندارند بلکه موجب دلسردی مردم به مطالعه می‌شوند.
به نظر او خوب است شهرداری کنار کار‌های عمرانی که انجام می‌دهد دکه‌های سیار امانت کتاب را در محله‌ها و خیابان‌های مختلف راه‌اندازی کند و کتاب‌های جدید پر فروش را در این دکه‌ها قرار دهد تا با شرایطی آسان، در اختیار شهروندان گذاشته شود.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.