امیری | شهرآرانیوز - «شاهنامه فردوسی»، فیلم مستند عبدالرضا رحمانینسب بر پایه گفتوگوهایی با شاهنامهپژوهان برجسته معاصر ساخته شده است. در این مستند همچنین صحنههایی از داستانهای شاهنامه بازسازی شده است که البته این کار به شکلی نمادین و در فضای استودیو شکل گرفته است. روایت در این مستند بسیار پررنگ است و اندک بازیهای بازیگران زیر سایه روایت قرار دارد.
بازسازی تعدادی از داستانهای شاهنامه از جمله داستان معروف «رستم و سهراب» و «داستان ایرج» در عین حال که در حد روایت باقی مانده است و به سمت بازیگری و شخصیتپردازی نزدیک نشده است، به دلیل جذابیت ذاتی داستانهای شاهنامه، نظر مخاطب را به خود جلب میکند و شاید این همان هدفی است که کارگردان مستند به آن اشاره میکند: «هدف ما بیشتر، آشناکردن مخاطب با کلیت شاهنامه است تا به خواندن ابیات شاهنامه ترغیب شود».
رحمانینسب پیش از این تجربه ساخت مستند «شفاخانه» را در کارنامه دارد که درباره بیمارستان امام رضا (ع) است. او مستند «شاهنامه فردوسی» را اثری معرفی میکند که قرار است با زبان ساده با مردم درباره شاهنامه سخن بگوید. آنگونه که این فیلمساز مشهدی میگوید ایده ساخت مستند شاهنامه زمانی شکل گرفت که به او گفتند شهرداری مشهد قرار است کاری در زمینه فردوسی انجام دهد و پیشنهاد چنین کاری را به او دادند و او هم که خودش دغدغه شاهنامه داشته است، پیشنهاد ساخت مستندی برای روایت شاهنامه ارائه میکند و میگوید پیشنهادش از میان طرحهای مختلفی که روی میز بود تأیید شد.
در مطلب پیشرو گپوگفت کوتاهی با کارگردان مستند «شاهنامه فردوسی» ترتیب دادهایم تا از مراحل ساخت این مستند بیشتر مطلع شویم.
شاهنامهخواندن به این دلیل برای مردم سخت است که ما فقط ابیات را میخوانیم و نمیدانیم داستانها چه میگویند و به کجا میرسند. یعنی کلیت داستان را شاید متوجه نشویم، اما وقتی کلیت داستان را میفهمیم، همهچیز درست میشود و دیگر سختی در کار نیست. از اینرو اگر کسی نمیتواند بهآسانی شاهنامه بخواند، مشکل در ندانستن کلیتی از شاهنامه است. از نظر من اثری که باعث شود مخاطب با کلیتی از شاهنامه آشنا شود و داستان پشت شاهنامه را به او بفهماند، میتواند کمک کند مخاطب با اشتیاق بیشتری به شاهنامه برگردد و با نگاه دیگری ابیات را بخواند و بداند چه میخواند. پس قصد اصلی من شناساندن شاهنامه به مخاطب بوده است و اینکه شاید خواندن شاهنامه بعد از دیدن این فیلم سادهتر شود. مخاطب پس از دانستن کلیتی درباره شاهنامه آنهم در قالب فیلم، اگر برود ابیات یا حتی نثر شاهنامه را بخواند، متوجه میشود شاهنامه چه جذابیتهایی دارد.
یک اثر باتوجهبه اینکه قرار است درباره چه موضوعی حرف بزند، میتواند در قالب مستند قرار بگیرد. ما هر سال مستندهای زیادی میبینیم که استادان بزرگ میآیند و درباره شاهنامه و فردوسی صحبت میکنند، اما بهنظرم کمتر اثری بود که بیاید و بگوید شاهنامه فردوسی یعنی چه و ابیات شاهنامه چه حسی دارند و چگونه آغاز شدهاند. از این نظر میتوانم بگویم اگر هر مدیوم دیگری غیر از مستند استفاده میکردیم، بودجه و زمان بیشتری میطلبید. مستند کمک کرد ما زودتر به اثری درباره شاهنامه برسیم، البته این را قبول دارم که ما اصلا به مستند داستانی نزدیک نشدیم. علت این است که ساخت مستند داستانی به استانداردهای دیگری نیاز داشت که آن استانداردها به هزینه و زمان بیشتری نیاز داشتند.
به دلایلی که گفتم قصد نداشتیم این اثر را به سمت فیلم یا مستند داستانی و با محوریت بازسازی صحنههای داستانی پیش ببریم. زیرا در این صورت باید استانداردهای دیگری را نیز در نظر میگرفتیم که باتوجهبه زمان و هزینه ما مقدور نبود و در نهایت به همین فرمی رسیدیم که اکنون مشاهده میکنید.
خودم شاهنامه را خواندهام و آن را میشناسم و میدانم چه جذابیتهای فراوانی دارد. از این رو خیلی دوست داشتم برخی داستانها را در این اثر بازسازی کنم. اما بازسازی داستانهای شاهنامه هزینه زیادی میطلبید که با بودجه فیلم جور در نمیآمد. بااینحال، خوشحالم که نظر استاد شاهنامهپژوه بزرگی چون دکتر یاحقی پس از دیدن این فیلم این بود که این مستند میتواند یک شاهنامه جیبی باشد.
آن سنگنگارهها که برای این مستند ساخته شدهاند، اصلا به چشم دکتر یاحقی نیامد. آن سنگنگارهها در واقعیت وجود ندارند بلکه به شکل سهبعدی ساخته شدهاند که همین بخش انرژی و هزینه زیادی از ما گرفت. از همینرو خیلی نتوانستیم به بازسازی صحنهها مثل جنگ رستم و سهراب و … بپردازیم و این شد که بازیها و صحنههای داستانی، بیشتر نمادین شکل گرفت. ما سعی کردیم همه این روایتها را با استفاده از تصاویر سنگنگارهها نشان دهیم.
با اینکه این بخش مهمی از کار است، شاید مخاطب متوجه این بخش مستند نباشد و فکر کند این سنگنگارهها در جایی هستند و ما از روی آنها فیلم گرفتهایم. البته قصد هم نداریم این را به مخاطب بفهمانیم. در واقع نیمی از کار همین سنگنگارهها بود که ۷۸ کاراکتر برای آنها تعریف شد و هیچکدام تکراری نیستند. ضمن اینکه حالت چهرهها و بافتی که روی آنهاست به اضافه نورپردازی و … باعث شد زمان و انرژی زیادی از فیلم روی این بخش متمرکز شود.
در کنار اینها برای تداعی صحنههای داستانی، تصاویری از دشت و بیابان هم به آنها اضافه میشد. همه این تصاویر در کارخانه نوآوری مشهد، که در انتهای کوثر قرار دارد، ساخته شده است. در واقع همه مستند در استودیو همین محل تهیه شده است و صحنههایی از کاخ، غار و … در لوکیشنهای واقعی گرفته نشدهاند.
میتوانستیم اسم دیگری برای این اثر انتخاب کنیم که معماگونه باشد یا بهنحوی غیرمستقیم به شاهنامه فردوسی اشاره کند، اما از آنجا که هدف اصلی ما این است که مخاطب بهطور مستقیم متوجه شود قرار است با چه چیزی آشنا شود، تصمیم گرفتیم چنین نامی را روی آن بگذاریم، همچنان که در روز اکران برخی میگفتند وقتی فهمیدیم مستند درباره شاهنامه فردوسی است آمدیم تا اثر را ببینیم. بنابراین این برای ما مهم بود که اسم اثر بهگونهای باشد تا مخاطب حتی با جستوجوی اول در گوگل به آن برسد، همچنان که هدف ما از ساخت این مستند بیشتر آشنایی مخاطب با شاهنامه است.
اگر شاهنامه را بگذارند جلو یک کارگردان، فقط لازم است یک استوریبرد برای آن طراحی کند، وگرنه همه کارهای فیلمنامهای حتی دکوپاژ در داستانهای شاهنامه مهیاست و خود فردوسی بزرگ همه این کارها را انجام داده است.
شاهنامه تعلیق دارد، پیشدرآمد دارد، محتوا دارد، داستانگوست و … . شما در هنگام خواندن ابیات شاهنامه حتی قاب دوربین را هم میتوانید تصور کنید. بنابراین به نظر من شاهنامه میتواند یک سریال حماسی بینظیر در دنیا باشد. سریالی که حتی میتواند از سریالهای حماسی خوب دنیا چون «بازی تاج و تخت» برای مخاطب جذابتر باشد.
بیشتر بخوانید: