صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

کتاب‌هایی درباره مفهوم مرگ و گذر از سوگ | یک فنجان چای با عالیجناب مرگ!

  • کد خبر: ۶۰۴۶۰
  • ۰۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۰
شاید در طول سال گذشته و در این چند روز سال جدید کسی را از دست داده‌ایم که حتی نتوانسته‌ایم به شیوه‌های مرسوم و رایج برایش سوگواری کنیم. شاید همچنان سوگواریم و نمی‌توانیم از این غم غریب و تنها بیرون بیاییم اما چگونه می‌توانیم در این روز‌های سخت یا روز‌هایی که در آینده قطعاً منتظرمان هستند، این سوگواری را تحمل کنیم؟ چگونه می‌توانیم از حضور و سیطره مرگ قدرتی برای زندگی بسازیم؟
الهام یوسفی | شهرآرانیوز - واقعیت مرگ با تولد ما زاده می‌شود، اما زندگی در دنیای متمدن مسیر‌های سرکوب زیادی برای پس‌زدن این واقعیت پیش روی ما گذاشته است. تا جایی که در اوضاع عادی بیشتر ما در ناخودآگاهمان خود را نامیرا و جاویدان می‌بینیم. انگار مرگ وجود دارد، اما برای دیگران، نه ما! شاید اولین و تلخ‌ترین رویارویی‌های ما با مرگ، زمانی باشد که عزیزی را از دست می‌دهیم. آن وقت در یک لحظه جهان با همه رنگ‌های زندگی‌بخشش، پیش چشممان به دنیایی خاکستری تبدیل می‌شود. کسی که عزیزی را از دست می‌دهد، شاید تا مدت‌های طولانی این مرگ و جدایی را باور نکند.
 
شاید حتی پیش از مردن آن عزیز، تصور زندگی بدون او برایش غیرممکن بوده باشد. او خوب می‌داند که باید سوگواری کند، اما به‌اندازه و کوتاه و می‌داند که سرانجام باید مرگ عزیزش را بپذیرد و به زندگی عادی برگردد، اما چگونه؟! حالا بدون حضور کسی که او را از دست داده است، چگونه باید ادامه دهد؟ این روز‌ها ما در وضعیت عادی روز‌های مرگ و میر‌های طبیعی نیستیم. امسال بیش از هر چیزی مرگ کنارمان رقصیده و سویه تلخش همواره ما را متوجه خود ساخته است. شاید امسال بیش از هر سالی در همه زندگی‌مان به مرگ و میرایی خودمان و عزیزانمان فکر کرده‌ایم.
 
شاید در طول سال گذشته و در این چند روز سال جدید کسی را از دست داده‌ایم که حتی نتوانسته‌ایم به شیوه‌های مرسوم و رایج برایش سوگواری کنیم. شاید همچنان سوگواریم و نمی‌توانیم از این غم غریب و تنها بیرون بیاییم، اما حقیقت این است که روزی این حضور پررنگ مرگ تمام می‌شود و ممکن است ما باز هم آن را از یاد ببریم، با اینکه وجود دارد و ما باز هم سوگوار خواهیم شد. اما چگونه می‌توانیم در این روز‌های سخت یا روز‌هایی که در آینده قطعاً منتظرمان هستند، این سوگواری را تحمل کنیم؟ چگونه می‌توانیم از آن عبور کنیم و به زندگی بازگردیم؟ چگونه می‌توانیم از حضور و سیطره مرگ قدرتی برای زندگی بسازیم؟ امیدواریم این بسته کتاب به همه ما کمک کند تا با مرگ که بی‌تردید سویه روشن و امیدبخش هم دارد، کنار بیاییم.


«رنج و التیام» یا مشاوره‌ای برای غم

 

 

آن چیزی که نیاز داریم بشناسیم، غمی است که به‌دنبال مرگ عزیزانمان به سراغمان می‌آید. غمی که قرار نیست به این زودی‌ها برود و انگار آمده است تا جهان را زیرورو کند و معنا‌های ظاهرا قطعی زندگی ما را به چالش بکشد. کتاب «رنج و التیام» را به کتابی برای مشاوره غم توصیف کرده‌اند. کتاب برخوردی حساس و بینش‌گرانه و کاربردی با اندوه پس از مرگ دارد. این اثر پس از چاپ تعریف و تحسین جهانی را برانگیخت. چون آنچه درباره داغ‌دیدگی به خواننده می‌گفت، برگرفته از تحقیقات گسترده و کار‌های بالینی میان آسیب‌دیدگان و سوگواران بود. نویسنده معتقد است اندوه ازدست‌دادن چیزی طبیعی و حتی لازم است. سوگواری باید وجود داشته باشد، اما آسیب چه؟
 
آسیب‌های روانی پایدار و طولانی ناشی از فقدان انسانی دیگر چگونه درمان می‌شود؟ چگونه می‌توان سوگ را درک کرد و آن را درمان نمود؟ نویسنده کتاب، استاد روان‌شناسی دانشگاه هاروارد است و در احوال زندگان در واکنش به مرگ و خود مفهوم مرگ سؤال‌هایی اساسی مطرح می‌کند: در مواردی که کسی از دنیا می‌رود، چه کسی بیشترین صدمه را می‌بیند؟ چگونه همراه دیگران سوگواری کنیم؟ و سوگواری در دنیای جدید چه شکلی به خود گرفته است؟ این کتاب می‌تواند به ما کمک کند بیش از هر کاری، جنس اندوهی را بشناسیم که با آن درگیر می‌شویم.


مرگ، زیبایی و غمی درهم‌تنیده

مفهوم مرگ از اصلی‌ترین سؤال‌های فلاسفه از گذشته تاکنون بوده است. کتاب‌های زیادی وجود دارد که درباره مرگ و چیستی آن بحث کرده‌اند. درباره حضور و معنابخشی آن در زندگی انسانی که می‌داند خواهد مرد و روزی همه چیز‌های خوب و بد دنیا تمام خواهد شد. درباره اینکه انسان تنها موجودی است که از مرگ آگاه است و این آگاهی چه تأثیری در زندگی او دارد. با این ترس و اضطراب و بی‌قراری وجودی چه باید بکند؟ کتاب «مرگ به زبان فلسفه کاربردی» کلاف مرگ را باز می‌کند. اینکه چگونه می‌توان با علم به میرایی زیست؟ و چگونه می‌توان از سلطه قدرتمند ترس از مرگ رها شد؟ و زندگی را آن‌گونه که باید، زیست.
 
مرگ فقط مسئله ما نیست. تاریخ زندگی انسانی، تاریخ مرگ نیز هست. کتاب می‌خواهد به ما بگوید چگونه از کابوس مرگ خلاص شویم. می‌خواهد بگوید مرگ علاج‌پذیر و کنترل‌شدنی نیست، ما خواهیم مرد و این واقعیتی گریزناپذیر است و ممکن است مرگ هر لحظه سر برسد، اما چگونه می‌توان با همه قدرت با مرگ روبه‌رو شد؟ مواجهه با این سؤال که «مرگ پایان زندگی است» چه معنا‌هایی دارد؟
 
آیا این مفهوم می‌تواند زندگی تازه‌ای پیش روی ما بگذارد؟ پاسخ ساده این است که وقتی از واقعیت میرایی‌مان مطلع باشیم، تازه می‌فهمیم چگونه باید زندگی کنیم. یاد مرگ زیبایی و غمی درهم‌تنیده به زندگی می‌دهد و بهتر است به‌جای فرار و توهم، با آن روبه‌رو شویم. شاید بتوانیم از نیروی مرگ برای زندگی و ساختن کمک بگیریم. شاید به گونه‌ای زندگی کنیم تا در لحظه مردن درگیر زندگی نکرده‌مان نباشیم و غم و افسوسی برایمان وجود نداشته باشد.


«تن‌هایی دم مرگ»، دستاورد تمدن

 

 

«تن‌هایی دم مرگ» کتاب کوچکی است درباره زندگی در دنیای متمدن که هرلحظه آدم‌ها را تنها‌تر می‌کند. درباره اینکه در گذشته مرگ چیزی بسیار پذیرفته‌تر برای اطرافیان بود، آن‌ها محتضر را تنها نمی‌گذاشتند و انسان در حال مرگ، لحظات پایانی را در کنار اطرافیان خود طی می‌کرد. اما این روز‌ها به هر دلیل ما مرگ را خیلی زودتر در زمان پیری و زوال آغاز می‌کنیم. «تن‌هایی دم مرگ» به بررسی این موضوع می‌پردازد که ویژگی و جنبه‌های غیرمعمول و منفی یک جامعه چگونه مشکلاتی برای مرگ و برای سوگواران ایجاد کرده است. کتاب درباره مفهوم تنهایی در مرگ حرف می‌زند، آن هم تنهایی فیزیکی و اجتناب‌پذیر، نه تنهایی وجودی که گریزناپذیر است.


راستی! «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»

 

 

چرا زندگی تا این میزان از ما توقع شادی دارد؟ چرا همه توقع دارند ما انسان‌های کاملا خوش‌حال و خوش‌بختی باشیم؟ یا دست‌کم در مواقع زیادی خودمان را شادمان نشان دهیم. کتاب‌های زیادی وجود دارد که ما را تشویق می‌کند که غم، اندوه، ناکامی و سوگواری را در خودمان به‌عنوان یک حس طبیعی انسانی بپذیریم، با آن بنشینیم و اجازه دهیم این احساسات در ما ته‌نشین شوند. فقط این‌گونه است که می‌توانیم با خودمان و با زندگی کنار بیاییم. کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» را نویسنده در زمان سوگواری و به‌عنوان نوعی تسلی‌بخشی و به‌رسمیت‌شناختن فضای اندوه خودش نوشته است، اما از قضای روزگار خیلی خوب به کار ما می‌آید.


گذر از سوگواری همراه با «تولستوی و مبل بنفش»

 

 

حالا که ۳ کتاب فلسفی برای شناخت مرگ به شما معرفی کردیم، وقت آن است که به‌واسطه داستان‌ها با جهان واقعی انسان‌هایی که کسی را از دست داده‌اند و از سوگواری و گذر از اندوهشان سخن بگوییم. در رویارویی با ازدست‌دادن عزیزانمان چه می‌کنیم؟ اندوه سراسر وجودمان را می‌گیرد. کجا پناه می‌بریم؟ هر کسی ممکن است راهی پیدا کند. شاید این داستان‌ها کمی برای جهان امروز ما غریب باشد. برای امسال که ما حتی سوگواری را در تنهایی طی کردیم و حتی آدم‌ها نمی‌توانستند برای تشییع‌جنازه عزیزمان کنار ما باشند، باید نسخه جدیدی برای سوگواری در تنهایی بنویسیم. اما کتاب «تولستوی و مبل بنفش» شاید در این ایام یک هم‌دردی مفید برای ما باشد.
 
راهی که قهرمان سوگواری و پریشان داستان برای گذر از سوگواری خود برمی‌گزیند، برای این روز‌های تنهایی‌مان خوب است و شاید جرقه‌ای باشد تا ما هم مسیر خودمان را برای رهایی از سوگ‌های دشوار پیدا کنیم. کتاب داستان کسی را می‌گوید که در اندوه درگذشت خواهرش به کتاب‌ها پناه می‌برد و تصمیم می‌گیرد در هر روز یک کتاب بخواند. او، چون شهرزاد قصه‌گو، این‌بار برای خودش داستان می‌گوید تا از ترس و اضطراب تنهایی‌اش بکاهد تا داستان‌ها یک روز سخت و غم‌انگیز را برای او آسان کنند. نسخه قهرمان داستان، نسخه گذر از سوگواری در تنهایی است.


زندگی موقت در «مهمان‌سرای دو دنیا»

 

 

داستان خواندنی دیگری که هم فلسفی و هم معنوی است، کتابی از «اریک امانوئل اشمیت» به نام «مهمان‌سرای دو دنیا» است. شاید ما به این سفر تخیلی معنوی نیاز داریم. به اینکه برای روز‌هایی در هتلی میان دو دنیا زندگی کنیم، میان زنده‌بودن و واقعیت مردن، در انتظار رفتن قطعی به جهان باقی، یا بازگشتن به جهان فانی. شاید اسم این هتل را بتوان ایستگاه آزادی گذاشت. ما کدام‌یک را انتخاب می‌کنیم؟
 
این تأمل به ما فرصتی می‌دهد بین این دو ایستگاه بایستیم و به ماندن و رفتن فکر کنیم و شاید به زندگی و اعمال و رفتارمان. این داستان دیدگاه ما را درباره مرگ وسعت می‌بخشد. راستش را بخواهید، شاید اگر آزادی انتخاب داشتیم، همواره ماندن در دنیای فانی را انتخاب نمی‌کردیم، شاید اینکه به‌هرحال زندگی لحظه پایان هم دارد، چیز ناخوشایندی نیست. در معنای عمیق‌تر، این پایان موهبتی است که اگر نبود، زندگی بی‌معنا می‌شد.


عکاسی و بالن‌سواری، وقتی «همه می‌میرند»

 

 

کتاب‌های زیادی درباره زندگی در زمان سوگواری نوشته شده است، داستان‌هایی که به ما کمک می‌کند مرگ را بشناسیم و به ما کمک می‌کند مهارت سوگواری را بیاموزیم. در میان این داستان‌ها ۲ کتاب را پیش از این به بهانه‌های دیگر معرفی کرده‌ایم، اما اگر اسم این ۲ کتاب نیاید، به نظرم این بسته کامل نخواهد بود.
 
اول رمان «همه می‌میرند»، رمان جذاب و فلسفی‌تاریخی سیمون دوبوار است که در طول یک داستان بلند، شما را قانع می‌کند که مرگ موتور زندگی است و اگر مرگ نبود، زندگی در بی‌معنایی عمیقی فرومی‌رفت و دوم کتاب جولیان بارنز است به نام «عکاسی، بالن‌سواری عشق و اندوه» که پس از مرگ همسرش نوشته شده و کتابی اندوهناک در به‌رسمیت‌شناختن سوگواری و تأثیر آن بر عمق جهان ماست. کتابی درباره زیبایی غم سوگ.
 
 
 
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.