۹ رای علی کریمی در انتخابات فدراسیون فوتبال آنقدر کم بود که بتوانیم رد کاغذ رایشان را دنبال کنیم و متوجه شویم چه کسانی به مارادونای سابق آسیا رای دادهاند.
علیرضا گرانپایه/شهرآرانیوز، قرار نبود او زودتر از همه سالن را ترک کند، قرار نبود دکمه کت بستن از روی عصبانیتش شکار دوربینها شود، قرار نبود این بار هم سیاست و لابی غیرفوتبالی برایمان تعیین تکلیف کند. تعداد کسانی که علی کریمی را برای ریاست فدراسیون فوتبال انتخاب کردند، حتی دو رقمی هم نشد.
۹ رای آنقدر کم بود که بتوانیم رد کاغذ رایشان را دنبال کنیم. لیست افراد حاضر در مجمع فدراسیون فوتبال پال پال کنیم تا بالاخره ۹ نفر مورد نظر پیدا شوند. شاید چشممان نکشد، شاید تذکر دهند که خودکار را مرموزانه روی کاغذ تکان دهید تا چشم کسی نتواند بفهمد کی به چه کسی رای داده، ولی ما بلاخره کشف میکنیم که چه کسانی از بین ۴ نامزد انتخاب رییس فدراسیون فوتبال، شماره ۸ را انتخاب کردند.
در روزگاری که طرح شفافیت آرا در مجلسی که نصف بیشترشان با شعار شفافیت کاندید شدند و رای آوردند، تصویب نمیشود، چه انتظاری داریم که اعضا مجمع یک فدراسیون ورزشی رای خودشان را از دیگران مخفی نکنند؟ اگر بیش از ۴۰ نفرشان عزیزی خادم را شایسته میدانند، خب سینه سپر کنند و از انتخابشان دفاع کنند. شاید آنوقت کسی عکس رای کاپیتان تیم ملی را سر دست نمیگرفت کهای وای چرا احسان حاج صفی در اینستاگرام وانمود کرده که به علی کریمی رای داده، ولی انتخاب او مصطفی آجرلو بوده است. چون مدیران باشگاهها، بازیکنان و هر کسی که داخل مجمع حضور داشت، میدانست باید مردانه، پای انتخابش بایستد. نه اینکه بعد از انتخابات، ۴۰ نفر بشوند مدعی ۹ رای!
حرف ما این نیست که چرا علی کریمی انتخاب نشد که البته شاید اگر زور ما و خیلی از ورزشیها میرسید، علی کریمی را انتخاب میکردیم. درد آنجاست که اگر کریمی مدیر نیست، اگر کریمی برنامهای برای اداره فدراسیون نداشته است، اگر کریمی تجربه لازم را نداشته و هر اگر دیگری که اعضا برای عدم انتخابش داشتند را میتوانستند فریاد بزنند. خداروشکر کم روزنامه و رسانه ورزشی در این کشور وجود ندارد. هر مدیر و چهره فوتبالی هم حداقل یکی، دو رسانه دارد که هر بار اراده کند، خبرنگارش دست به رکوردر بنشیند و هرچه آقای مدیر میگوید را تیتر کند. پس دلیلی برای رایگیری پنهانی نیست جز اینکه تمام این، اما و اگرها کشک باشد و رییس فدراسیون فوتبال از داخل جلسات دیگری انتخاب شود. اینکه لابی سیاسی بشود مبنا تصمیمات ورزشی که حرف جدیدی نیست. گفتند و گفتیم و شنیدید که چه عرض کنم با پوست و گوشت و استخوان لمس کردهاید. اینکه آقای فلانی با سابقه حضور در فلان حزب سیاسی یا آقای فلان که اسپانسر مالی فلان حزب در انتخابات بوده، بیاید و افسار باشگاه ورزشی با ۲۰ میلیون هوادار دست بگیرد که کم نبوده.
خداروشکر این تصمیمات، چپ و راست هم نمیشناسد. فرق ندارد دولت اصولگرا یا اصلاحطلب. هر دولتی، مدیری دارد که سودای شهرت ورزشی را در سر داشته باشد. مدیری که بیاید کنار فوتبالیستها عکس بگیرد و به هواداران وعده تیم کهکشانی بدهد، اما این بار میتوانستیم بازی را عوض کنیم و نکردیم. فرصت فراهم شده بود که یک فوتبالی بنشیند بر کرسی فدراسیون. مگر میشود کریمی با هر درجهای از قدرت مدیریت، فاجعهای بدتر از دوران کفاشیان و تاج رقم بزند؟
اما فکرش را بکنید اگر یک فوتبالی با سطحی از محبوبیت و مقبولیت علی کریمی انتخاب میشد، چه آب رفتهای به جوی اعتبار فدراسیونی برمیگشت که فقط افتضاح قرارداد ویلموتس و توقیف ساختمان فدراسیوناش کافیست برای مردود شدنش. برای انتخاب کریمی چه برنامهای موثرتر و کاربردیتر از تغییر مسیر برای قطاری که در لبه پرتگاه قرار دارد؟ میتوانستیم انتخاب کنیم، اما ترجیح دادیم که لوکوموتیوران را عوض کنیم، به امید اینکه شاید او دیگر با تصمیماتش ما را مسخره عام و خاص نکند!