الهی اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. الهی اگرچه بر گناه مصریم، بر یگانگی حضرت تو مقریم
خواجه عبدا... انصاری
آنچه به نام خواجه عبدا... انصاری در میان کتاب خوانها و مردم عامه مشهور است، از او نیست و آنچه از اوست در میان مردم شهرت ندارد. مناجاتهای خواجه عبدا... انصاری در متون ادبی و عرفانی ما شناخته شده است. در میان مردم نیز این مناجاتها مشهور و متداول است، گرچه برخی در اصالت بخشهایی از این اثر تشکیک کرده اند و آن را از نوشتههای قلمی خواجه نمیدانند.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «در هرگز و همیشه انسان» که میراث عرفانی خواجه عبدا... انصاری را منتشر کرده است، میگوید: «کمتر فارسی زبان فرهیختهای را میتوان یافت که چند سطری از مناجاتهای انصاری به یاد نداشته باشد. نثر هنری و شیوای مناجاتها سبب شده است که صاحبان حافظههای خوب، اغلب پارهای از نثر او را به مانند شعر، به یاد سپرده اند و بدان دل بستگی نشان میدهند. آنچه بر سر زبان هاست، گاه هستهای از خلاقیت انصاری در خویش دارد و گاه برساخته کسانی است که اسلوب او را تقلید کرده اند و نثر مسجعی، در اخلاق یا الاهیات، به وجود آورده اند و جامعه نیز به دلیل داشتن نوعی فرم -که لازمه هر هنری است- آن پرداختهها را به حافظه خویش سپرده است.»
مردی از تبار فرزانگان
ابواسماعیل عبدا... بن ابی منصور محمد زاده، دوم شعبان ۳۹۶قمری در شهر هرات زاده شد. او معروف به «پیرهرات» و «پیرانصار» و «خواجه عبدا... انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف صوفی مسلک ایرانی بود. وی به عنوان یکی از نوابغ ادبی و چهرههای شاخص و خراسان قدیم در قرن ۵ قمری شناخته میشود که به عنوان مفسر قرآن، محدث، اهل فن جدل و استاد اخلاق، دستی بر آتش داشته است. عمده شهرت وی به دلیل فن سخنوری، اشعار و متون نغز و بی مانندش به ویژه در مدح و ثنای خداوند به زبانهای عربی و فارسی بوده است.
وی از نوادگان ابوایوب انصاری، یکی از صحابه پیامبر (ص)، بود. مادرش از مردم بلخ بود و عبدا... خود در هرات، یکی از شهرهای غربی افغانستان کنونی، متولد شد و از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت، چنان که شعر فارسی و عربی را نیکو میسرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود، به ویژه در حدیث قوی بود و آمالی بسیار داشت و در فقه روش امام حنبل را پیروی میکرد.
وی در تصوف از استادان زیادی تعلیم گرفت و ۲ بار به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی شتافت و این دیدارها تأثیر زیادی در روحیه و منش وی داشته است. محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی به تعلیم و ارشاد اشتغال داشت.
انصاری شعر میسرود، ولی بیشتر شهرت وی برای رسالهها و کتب مشهوری است که تألیف کرده است و از آن جمله است ترجمه املاء طبقات الصوفیه سلمی به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار میبدی در تألیف کشف الاسرار قرار گرفته است.
جایگاه او در ادب فارسی
شیخ الاسلام در ادب فارسی نیز نویسنده مقتدر و شاعر حساس و نیکوسخنی بود، وی در ادب فارسی سبک نثر فنی و مصنوع مسجعی را رواج داد که جنبه ابتکاری دارد.
سخن شناسان فارسی از قدیم او را مبتکر کلام سجع گونه شناخته اند، حتی نثر شیخ سعدی نیز تحت تأثیر سبک شیخ الاسلام به وجود آمده است و دراین باره ملک الشعرا بهار میگوید: «ظاهرا باید نخستین سجع ساز فارسی را شیخ الاسلام عبدا... انصاری شمرد. وی از پیشوایان و بزرگان عرفاست و مناجات او سرتاسر مسجع است. اسجاعی که خواجه عبدا... آورده نوعی از شعر است، زیرا عبارتهای او بیشتر قرینههایی است مزدوج و مرصع و مسجع که گاهی به تقلید ترانههای هشت هجایی و قافیه دار عهد ساسانی مه لختی است که عرب در ارجوزههای قدیم خود از آنها تقلید میکرد و نمونهای از آن در ترانه کودکان بلخ در طبری موجود است.»
باری شیخ الاسلام نویسنده مبتکر فارسی است، اما مناجاتهای منسوبه اش را با قید احتیاط باید خواند. زیرا بیشتر آن به دست نویسندگان بعد تصحیف و تحریف شده است و آنچه با مناجاتهای وی در «طبقات الصوفیه» و «کشف الاسرار» میبدی مطابقت ندارد، قابل اعتماد نخواهد بود.
خواجه عبدا... انصاری بعد یک عمر آموزش، بحث، ارشاد و پس از تحمل چندین نوبت تبعید و حبس، عاقبت در سحرگاه جمعه ۲۲ذی الحجه۴۸۱ در هشتادوپنج سالگی در زادگاهش، هرات، دنیا را وداع گفت.
آرامگاه خواجه عبدا... از جایگاه خاصی در میان مردم افغانستان به ویژه شهروندان هراتی برخودار است و در لهجه مردم هرات، وی به نامهای «خووجه انصار»، «پیرهرات»، «خواجه عبدا... انصاری» و «گازرگاه شریف» معروف است.
هم اکنون نوادگان خواجه عبدا... انصاری متولی آرامگاه وی هستند و در طول سالیان به ویژه ۳ دهه جنگ افغانستان از بنای این آرامگاه محافظت کرده اند، اما بااین حال این آرامگاه از مشکلات طبیعی در امان نمانده و چندین مرتبه مرمت و بازسازی شده است.
سرآخر این مقال را با سخنی از خواجه به پایان میبریم.
«بدان که: علم زندگانی است و حکمت آینه و خرسندی حصار و امید شفیع و ذکر دارو و توبه تریاق.
توبه: نشان راه است و سالار بار و کلید گنج و شفیع وصال و میانجی بزرگ و شرط قبول و سر همه شادی.»