امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - خراسان از دیرباز مهد پرورش عالمان بزرگ و اندیشمندان صاحب نام در تمدن اسلامی بوده است. توس در بین شهرهای خراسان بزرگ نامی پرآوازه دارد. از این منطقه بزرگانی سر بر آورده اند که شهرت آنان به وسیله آثار تأثیرگذارشان جهانی شده است. ابوحامد محمد غزالی توسی متوفای ۵۰۵ قمری از بزرگانی است که آوازه علمی اش سرتاسر تمدن اسلامی را درنوردیده است. غزالی در سال ۴۵۰ قمری در شهر توس دیده به جهان گشود. او پس از طی مراحل ابتدایی علمی در مدارس توس راهی گرگان شد و سالها در آن شهر به تحصب علم پرداخت. پس از بازگشت از آن شهر، قدم به شهر نیشابور گذاشت و در شمار شاگردان امام الحرمین جوینی قرار گرفت.
پس از گذشت سالها راهی پایتخت حکومت اسلامی، بغداد، شد و دوران پرفرازونشیبی را در آن شهر گذراند. اما نکته شایان توجه در زندگی او تحولات فکری او در آخر عمر است که سبب نوشتن کتاب مهمی به نام «المنقذ من الضلال» شد. او در این کتاب به بررسی زندگی خود و ترسیم مسیری که سالها در آن قدم نهاده بود، پرداخت. این تحولات در آثاری که در انتهای عمر او نوشته شد، به وضوح دیده میشود. در گفتگو با دکتر محمدحسین ساکت، پژوهشگر و غزالی پژوه، که آثار متعددی دراین زمینه به رشته تحریر درآورده است، قصد داریم به برخی زوایای کمتر شناخته شده این مرد بزرگ توسی بپردازیم.
غزالی از اندیشمندان مهم و تأثیرگذار خراسان در دوره خویش بود. به دامنه این تأثیرگذاری و توجه به آرا و اندیشههای او تا چه اندازه در جغرافیای تمدن اسلامی توجه میشد؟
ابوحامد غزالی توسی، از استثناهای اندیشه گری فرهنگ تمدن اسلامی است. استثنایی بودن غزالی از چند نگاه مطرح است. غزالی نخستین عالمی بود که لقب افتخارآمیز «حجت الاسلام» را به او دادند. این عنوان را شاگردان و بزرگان دوران خویش به او دادند. گمان میرود لقب «فریدالزمان» هم که پس از «حجت الاسلام» برای غزالی آورده اند (مکاتیب غزالی) باز برای نخستین بار در این ترکیب تازه ویژه غزالی بوده است.
گستره نفوذ اندیشه و آموزشهای او از شرق تا غرب جهان اسلام، از استثناهای دیگر غزالی است. پهنه جغرافیایی تأثیر غزالی در حوزه معارف دینی، فقه، اخلاق و کلام با هیچ کس دیگری درخور سنجش نیست. اینکه به هر رو توانست چند قرن پیشروی روزافزون تفکر کلامی فلسفی معتزلیان نیرومند را با همه پشتیبانی خلیفگان و صاحبان قدرت و تاج وتخــــــــت آن روزها بکاهد، کار آسانی نبود.
اگر شمار نگاشتههای غزالی و نیز ترجمههای گوناگون از نوشته هایش را به زبانهای تازی، پارسی، ترکی، روسی، اردو، لاتین و زبانهای اروپایی پیش رو نهیم و پژوهشها و کندوکاوهایی را که درباره زندگی و اندیشههای او انجام گرفته است، بدان بیفزاییم، نام آوری، نقش آفرینی و ماندگاری او بیشتر خواهد شد. غزالی به عنوان اندیشه مندی ژرف نگر و دانشمندی احیاگر، پس از ابن سینا و ابن خلدون، در گستردگی کار، ژرف اندیشی و نشان گذاری بر آیندگان بی همتا مانده است. بااین همه، روش و کار غزالی نشان میدهد که او جهان مدار بود.
غزالی در زندگانی خویش تحولات مختلفی را درک کرده است و این تحولات سبب تغییر در مشی اندیشه او بوده است. تغییرات روحی و فکری او در اواخر عمرش چه تأثیری بر اندیشههای او گذاشت؟
در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سرشناسان و دانشمندان اندکی بودند که در بخش پایان عمر خویش تغییرات چشمگیری در زندگانی شان رخ دهد. غزالی یکی از آنان بود که داستان آن در کتاب «مکاتیب غزالی»، که نامههای فارسی اوست، با نثری دل نشین آمده است.
کسانی که درباره بحران روحی غزالی نوشته اند، خستگی و افسردگی او را انگیزهای بنیادین در روی آوری اش به تصوف و گوشه گیری و مردم گریزی و گسستگی از کارهای دیوانی دانسته اند. دراین میان گزارش شمس الدین واسطی، دانشمند اصولی و فقیه شافعی، در کتاب «الطبقات العلیة» از زبان «اسماعیل فارسی» شنیدنی است. او آشکارا از بیماری و افسردگی سخت غزالی خبر میدهد. به بیان واسطی، غزالی به یاری برخورداری از عنایتهای پروردگار از روان پریشی (جنون) رهایی یافت.
به هر رو، غزالی در پایان زندگانی به بن بست سیاسی عقیدتی رسیده بود. او راهی نداشت جز آنکه با نگارش نگاشتههایی مانند «کیمیای سعادت» و «مشکاة الأنوار» و «فضائل الأنام»، واماندگی و پشیمانی و بازگشت خویش را نشان دهد.
او یک باره از قیل وقال سالیان دراز مدرسه گسست و به آموزهها و اندوختههای روحی عرفانی درونی پیوست. از دربار و درباریان و سلطه زمان برید و به شناخت ژرف برخواسته از حقایق دینی و اکتشاف رمزورازهای درونی روی آورد. او به این دستاورد سترگ رسید که قیل وقال فلسفی و پناه به خرد انسانی، یگانه ابزار راهگشا در کارهای این جهانی، به جایی نمیرسد، بلکه عقل همگام با عرفان کارساز میافتد.
جناب ساکت شما کتابی درباره مبانی فکری غزالی در تعلیم و تربیت به رشته تحریر درآوردید. به نظر تان شاخصههای مهم تربیت شاگرد از دیدگاه غزالی چیست؟ او تا چه اندازه به موضوع تربیت کودکان توجه کرده است؟
غزالی در نگاشتههای گوناگونی درباره تربیت و آموزش سخن گفته است. در کتاب «احیاء علوم الدین» به صورتی مفصل به این موضوع پرداخته است. او رسالهای تک نگاشتی به نام «منهاج المتعلم» نوشته است که آن را با ویرایش تازه به پارسی درآورده ام. دیدگاههای آموزشی غزالی بسیار تأمل برانگیز است، زیرا وی معلم، متفکر، فقیه و فیلسوفی است که جنبههای پرورشی در آثارش نمود فراوانی دارد. این کتاب متشکل از تصحیح، ویرایش و ترجمه بخشی از رساله غزالی براساس نسخه خطی «منهاج المتعلم» همراه با مقدمهای کوتاه است. همچنین در این اثر تلاش کرده ام رده بندی دانش از دیدگاه غزالی را نیز ذکر کنم. این مقاله در کتاب «غزالی پژوهی» چاپ شده است.
اندیشه آموزشی او ویژه کودکان را در مقاله «آموزش وپرورش کودک از نگاه غزالی» نگاشته ام. در اصل غزالی مانند دیگر اندیشمندان علوم تربیتی و روان شناسان کودک بر تربیت درست و بهنجار کودکان در سالیان آغازین و نوجوانی تأکید و تکیه کرده است. کودک از نگاه غزالی نهال نوپایی است که میتواند به درخت تنومند پرشاخ وبرگی تبدیل شود یا به گیاهی پژمرده و بی برگ وبر. در رساله فرزندنامه (ایها الولد) به اشارههای گران بهایی دراین زمینه برمی خوریم. در نگاشتههای تربیتی غزالی نکتههای تازهای برای کودکان به دست میآید.
غزالی در یکی از نامه هایش که به وزیر سنجر سلجوقی نوشته است، به جریان زیارت حضرت رضا (ع) اشاره میکند و آنجا تجدید عهدی با حضرت میکند. نگاه او به ویژه در اواخر عمر به اهل بیت پیامبر (ص) چگونه بوده و تا چه اندازه از روایات اهل بیت (ع) در آثارش بهره برده است؟
غزالی در نامهای به وزیر سنجر سلجوقی اشاراتی به زیارت از مزار حضرت امام رضا (ع) میکند. وی بر سر مزار ابراهیم خلیل در قدس سوگند یاد کرد که گِرد هیچ پادشاه و امیری نگردد و به لشکرگاه (اردوی شاه) گام ننهد. او به فرمان شاه به گفته خودش: «به مشهدالرضا (ع) آمدم و نگاهداشت عهد خلیل (ع) به لشکرگاه نیامدم. بر سر این مشهد میگویمای فرزند رسول (ص) شفیع باش تا ایزد تعالی مَلِک اسلام را در مملکت دنیا از درجه پدران خویش بگذراند و در مملکت آخرت به درجه سلیمان (ع) برساند...» تا آنجا که میدانیم این نخستین باری است که از مشهدالرضا و امام هشتم (ع) در نگاشتههای غزالی سخن به میان آمده است. همان گونه که میدانیم غزالی ترویج دهنده آموزشهای فقهی شافعی بود.
سلجوقیان از این مذهب حمایت میکردند و متعصبان حنفی و حنبلی نیز چندی آن را به انتقاد گرفتند. با این همه دوستی او با اهل بیت (ع) از فحوای سخنان و نوشته هایش پیداست. در گذشته برخلاف تصور امروز ما، دانشمندان اهل تسنن و مکتبهای چهارگانه برای اهل بیت (ع) احترام قائل بودند. اگر از یک دسته اندک و کم اعتباری که با خاندان پیامبر خدا (ص) ستیز و دشمنی داشتند، بگذریم، همگی به پیشوایان ما ارادت داشته اند یا سر تکریم فرود میآوردند. آن دسته اندک هم به گفته «النادر کالمعدوم» بودند.