معمولا هرچند وقت یکبار، مجموعه نامههای خصوصی و عمومیِ بزرگان این مرزوبوم، از ادبا و دانشمندان گرفته تا دولتمردان و سیاستمدارانِ کهنهکار، در قالب کتابی به طبع میرسید و در دسترس مردم و محققان قرار میگرفت (هنوز هم، البته نه بهاندازه گذشته، چنین است). از نامههای صادق هدایت و آلاحمد بگیر تا نامههای امثال مصدق و دیگران. این نامهها، گاه مجموعه ارزشمندی از اسناد دست اول را در اختیار مورخان قرار میداد تا به واسطه آن، رویدادهای زمانِ نگارشِ نامهها را بازسازی کنند. ایمیل که آمد و جا افتاد و فراگیر شد و قاطبه اهل فکر، استفاده از آن را به استفاده از نامههای کاغذی ترجیح دادند، پرسشهایی را هم با خود به همراه آورد. مثلا اینکه از این به بعد، چگونه میتوان به مجموعه مکاتبات افراد سرشناس دسترسی پیدا کرد؟ آیا فرد، پیش از درگذشت، در متن وصیتنامهاش، علاوهبر تعیین سرنوشت مایملکش، باید نام کاربری و پسورد (گذرواژه) ایمیلش را هم در اختیار بازماندگان قرار دهد؟! یا اصلا چگونه میتوان فهمید که آن بزرگ در طول حیاتش به چه کسانی ایمیل زده و با چه کسانی مکاتبه داشته است؟ البته ناگفته پیداست که وقتی ایمیلهای یکنفر اهمیت تاریخی داشته باشد این سؤالها مطرح میشود، وگرنه ما آدمهای معمولی که نام کاربری و پسوردمان را هم با خودمان میبریم زیر خاک.
هنوز درگیر این سؤالها بودیم و داشتیم با تعطیلشدن صنعت نامهنگاری کنار میآمدیم که شبکههای اجتماعی، رفتهرفته صنعت ایمیلنگاری را هم به حال تعلیق درآوردند! حالا پرسشها چند برابر شدهاند: ظاهرا حالا دیگر به جز پسورد ایمیل، دسترسی به صفحات مجازیِ (از قبیل فیسبوک و اینستاگرام و...) افراد کلهگنده هم - البته پس از درگذشتشان ضروری مینماید. چه بکنیم؟ چه نکنیم؟ اگر طرف نامه یا بهطور کلی سند مهمی را مثلا در صفحه اینستاگرامش منتشر کند و صفحهاش هم خصوصی باشد، برای بازسازی صحنههای تاریخی باید دست به دامن فالوئرها بشویم؟!
مثل همیشه، اینها ظاهر ماجراست. سؤالِ اصلی این است که قرنی پس از این قرن، تاریخِ این روزگار چگونه نوشته خواهد شد؟ به نامههای خصوصیِ بزرگان و تاریخسازان که تقریبا دیگر دسترسی نداریم (مگر اینکه خودشان عمومیاش کنند)، بسیاری از رویدادها و اسناد و... هم که پیش از ورود به جهان واقعی و ثبت در کتابها و اوراق کاغذی، ابتدا صفحات مجازی را تسخیر میکنند (درست همانطورکه بسیاری از سفرههای رنگین غذا پیش از فرایند بلع و هضم و دفع از مسیر اینستاگرام میگذرند)؛ با این اوصاف، آیا نباید به حال مورخان قرون آینده دل سوزاند؟ البته کار برای مورخان نشد ندارد. راه این یکی را هم پیدا میکنند بههرحال. اما مسئله این است: فعلا به تواریخ «غیر مجازی» ِ تاریخنگاران معاصر چندان اعتمادی نیست، وای به روزگاری که تاریخها براساس اسناد منتشره در فیسبوک و اینستاگرام و... نوشته شوند!
*مجاز پل حقیقت است.