فرنود فغفور مغربی - در خیابان گاز، میان آنهمه دود و فروشگاههای لوازمیدکی، بنگاهها و گاراژهای تعمیرات خودرو، درمانگاهی وجود دارد که خدماتی ویژه به کمشنوایان و ناشنوایان ارائه میدهد. «کلینیک مددکاری ایمان» از سال 96 برپا شده و بنیانگذار آن هم جوانی ناشنواست.
ایمان طوسی، 14ساله بوده که آرامآرام ناشنوا شده و با زحمت فراوان توانسته تحصیلات تکمیلی خود را به پایان رساند و بعد از چند سال با هدف ارتقای سطح اجتماعی ناشنوایان درمانگاهی چندمنظوره راهاندازی کرده است. در درمانگاه ایمان، برنامههای مختلفی از استارتآپی برای ناشنوایان تا کلاس شغلآموزی و مشاورههای خانواده برگزار میشود.
آنچه در ادامه میخوانید خلاصه گفتوگو با «ایمان طوسی» درباره فعالیتهایش و مشکلات ناشنوایان و خواستههای او بهعنوان فعال اجتماعی این گروه است.
ازدواجهای فامیلی مخاطراتی به همراه دارد و ماجرای ایمان هم معلول همین مسئله است. او میگوید: متولد 71 هستم. تا 14سالگی شنوا بودم و بعد ازآن آرامآرام ناشنوا شدم. تب شدیدی کردم و دکترها گفتند که به علت ازدواج فامیلی پس از چندی ناشنوا میشوم و متأسفانه اتفاق افتاد.
ناشنوا شدن حس ناخوشایندی است که خلاصه آن را میتوان در اولین جملات ایمان فهمید :«زمانی که ناشنوا شدم احساس کردم در جامعه جایی ندارم.»
او با اشاره به زندگی پس از دوره شنواییاش میگوید: نمیتوانستم با بقیه رابطه بگیرم. سعی میکردم از بقیه فاصله بگیرم چراکه نمیتوانستم بفهمم آنها چه میگویند...
مدیر کلینیک ایمان در ادامه به سختیهای پیش روی فرد ناشنوا اشاره کرده و میگوید: واقعیت این است که ما ناشنوایان صحبتهای اطرافمان را متوجه نمیشویم. چراکه در عموم رویدادهای اجتماعی مترجمی همراه ما نیست تا خلاصه اتفاقات را به زبان قابلفهم ما ناشنوایان ترجمه کند؛ مثلاً در کلاس درس دانشگاه خیلی از مواقع رشته کار بریده میشد و نمیفهمیدم استاد چه مطلبی میگوید. یا در بانک پس از اینکه نوبتم میشد متوجه صحبت کارمند بانک نمیشدم و عموماً بدون اینکه بتوانم کارم را انجام بدهم از بانک خارج میشدم. حتی در مواقع اضطراری نمیتوانم با فوریتهای پزشکی یا پلیسی تماس بگیرم چراکه آنها سؤالات مختلفی میپرسند و من بهعنوان ناشنوا متوجه نمیشوم پس ارتباطی هم شکل نمیگیرد.
او که سعی کرده مشکلات را پشت سر بگذارد ادامه می دهد:ابتدا ناامید بودم اما مادرم کمکم کرد. او سالها به ناشنوایان کمک کرده و تجربه داشت. وقتی با ناشنوایان دیگر روبهرو شدم فهمیدم درد من تنها درد من نیست و انبوهی از افراد کموبیش همین مشکلات یا حتی سختتر از موارد من را داشته و دارند. ترسم ریخت و سعی کردم قافیه را دوباره به دست آورم. با اینکه گاهی جملاتم باعث خنده همکلاسیهایم میشد خودم را از دسته نینداخته و صحبت میکردم. اتفاقاً همین خندههای مسخرهآمیز راهنمای من شد. دقت میکردم هر وقت کسی میخندد چه علتی دارد. اشتباهم را دوباره تکرار نمیکردم.
او نه تنها برای رفع مشکلاتش کوشش کرده بلکه به جامعه ناشنوایان هم میاندیشیده است.
ایمان میگوید: به دیپلم که رسیدم تصمیم گرفتم برای مقابله با مشکل آدمهایی که مانند من هستند رشته مددکاری اجتماعی خانواده را بخوانم. مادرم انگیزه اصلی من بودند و خواستم راه او را با استفاده از تجربیاتش و آموختههای دانشگاهی ادامه بدهم.
کلینیک ایمان انواع خدمات اجتماعی را به مخاطبانش ارائه میدهد. مدیر این مرکز چندمنظوره میگوید: ما احتمالاً تنها مرکزی هستیم که مشاورهها و خدماتمان را به زبان ویژه ناشنوایان ارائه میدهیم. برنامههای مختلفی ازجمله مشاورههای حقوقی، آموزشهای ازدواج و توانمندسازی افراد برای اشتغال داریم. کلاسهایی مثل آموزش خیاطی، گلسازی معرقکاری و رانندگی مجازی و آموزش زبان اشاره و موارد مشابه دیگری برگزار میکنیم. این کلینیک سال96 راهاندازی شده است. هدفم هم این است که ناشنوایان نسل آینده سختیهایی راکه ناشنوایان این نسل تحمل کردند متحمل نشوند. آمدهایم تا ناشنوایان را توانمند کنیم.
وقتی از درامد مالی مؤسسه میپرسم پاسخی متفاوت از آنچه حدس زده بودم دریافت میکنم. کلینیک ایمان برخلاف دیگر کلینیکهای مشاوره نهتنها بازده مالی برای مؤسسش ندارد بلکه هزینههایش را هم نمیتواند تأمین کند. آنجور که ایمان میگوید عموم ناشنوایان به علت اینکه در جامعه جایگاه تعریفشدهای ندارند توانمندی اقتصادی هم ندارند و نهایت از کمک خانوادههایشان بهرهمند هستند. این است که عموم برنامهها و کلاسهای این مرکز رایگان برای آنها برگزار میشود و برگزارکنندگان و مدرسان کلاسها هم با نیت مشارکت در عمل اخیر اقدام میکنند. هزینههای مؤسسه هم از همت بالای افراد خیراندیش تأمین میشود. کلینیک ایمان پذیرای نیتهای نیک خیّران است.