صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

چند روایت از حضور روس‌ها در مشهد به مناسبت سالروز پایان جنگ جهانی دوم

  • کد خبر: ۶۶۲۸۶
  • ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۷
پایان جنگ جهانی دوم یعنی پایان ۴ سالِ سختِ آمیخته با رنج و گرسنگی برای مردم مشهد. مشهدی که صبح یکی از روز‌های شهریور ۱۳۲۰ خود را با کابوس حضور روس‌ها آغاز کرد.
به گزارش شهرآرانیوز؛ برابر تقویم‌ها، ۲ روز دیگر روز پایان جنگ جهانی دوم است. رادیو تهران ساعت ۸ عصر روز سه‌شنبه۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴خورشیدی برای ملت ایران پیام تبریک پخش می‌کند و اندکی پس از آن ۱۰۱ توپ به نشانه خاموش شدن آتش جنگ شلیک می‌شود. خراسان در این روز و روز‌های پس از آن با اینکه هنوز نیرو‌های متفقین به طورکامل از شهر خارج نشده بودند، روز‌های بیش و کم آرامی را مزمزه می‌کند. در واقع در مشهد آن دوران که زیر پوتین نیرو‌های ارتش سرخ، روزگار سیاهی را تجربه می‌کرده است، این اخبار، خونی دوباره بر رگ‌های جانی بی‌رمق بوده است. کسبه سر در مغازه‌هایشان را با پرچم ایران و قالیچه‌های دست‌بافت آذین بسته و چراغانی می‌کنند. در استانداری نیز برای ۳ روز تمام پرچم دولتی برافراشته می‌شود.
 
 

روایت اول: بیم تعرض مشهدی‌ها را تهدید می‌کند

پایان جنگ جهانی دوم یعنی پایان ۴ سالِ سختِ آمیخته با رنج و گرسنگی برای مردم مشهد. مشهدی که صبح یکی از روز‌های شهریور ۱۳۲۰ خود را با کابوس حضور روس‌ها آغاز کرد. حسین بقیعى، مؤلف کتابِ «مزار میرمراد» چگونگى ورود روس‌ها به شهر را این‌طور توصیف می‌کند: «مثل مور و ملخ... با توپ، تانک، اسب، گارى، ماشین و پیاده... از ۲ جاده سرخس و قوچان سرازیر شدند و بلادرنگ همه سربازخانه‌ها را اشغال کردند. سپس سه، چهار زره‌پوشِ پر از سرباز روسى یا سالدات، در خیابانِ ارگ به حرکت درآمدند و یک راست رفتند به شهربانی. تمام تفنگ‌ها و اسلحه‌هاى کمرى پاسبان‌ها را تحویل گرفتند و در همان‌جا مستقر شدند.
 
آنگاه به در و دیوارهاى شهر اعلان زدند که هر کس هر نوع اسلحه‌ای دارد، چه اسلحه آتشین و چه شمشیر و کارد و خنجر باید درمدت ۴۸ ساعت بیاورد به ستادِ لشکر تحویل بدهد. در غیر این‌صورت هرگاه در دستِ کسى اسلحه دیده شود، به اشد مجازات محکوم مى‌گردد.» البته به گفته دکتر یوسف متولی حقیقی، غیر از این ورود پر سر و صدا، روس‌ها تلاش کردند تا در ادامه سیاستی مسالمت‌آمیز و تبلیغاتی را در پیش بگیرند که در آن چندان موفق نبودند.
 
روایت است به غیر از افسران ارتش سرخ که از وضعیت اقتصادی بهتری برخوردار بودند و با ساعت‌های گران‌بها، پالتو‌های پوست و قوطی‌های طلایی سیگار در شهر رفت‌وآمد می‌کردند، دیگر سربازان روسی در نهایت تنگدستی به سر می‌بردند و پولی نداشتند تا لوازم موردنیاز خود را تهیه کنند. همین امر سبب شد تا آنان به تصرف مال و اموال اهالی شهر نظر داشته باشند. با توجه به استقرار نیرو‌های روسی در اطراف مشهد، کسانی که در حاشیه شهر سکونت داشتند از ترس تجاوز به مال و جان خود، این خانه‌ها را تخلیه و به خانه اقوام و نزدیکان خود در محدوده مرکزی شهر کوچ و تا مدت‌ها این‌گونه گذران روزگار کردند.
 
 

روایت دوم: دزدی گندم و صادر کردن آن به شوروی

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات حضور روس‌ها علاوه بر دزدی و تعرض، بمباران گنبد مطهر حضرت رضا (ع)، اشغال شهر و وضع قوانین جدید در مشهد، قحطی و کمبود مواد غذایی به ویژه نان و گرانی اجناس وارداتی مانند قند و شکر بود. آن‌ها که کنترل جاده‌های خراسان را بر عهده داشتند با توجه به کمبود مواد غذایی در شوروی، برخی از اقلام غذایی را از مشهد به شوروی منتقل می‌کردند. انتشار خبر این اقدام باعث نگرانی و بدبینی مردم مشهد شده بود، بنابراین روس‌ها برای اینکه وانمود کنند این اخبار در حد شایعه است و آن‌ها به فکر رفاه مردم هستند، شبانه کیسه‌های گندم را در کامیون‌ها می‌گذاشتند و از خیابان‌های فرعی شهر خارج و صبح روز بعد، همان کامیون‌ها را از خیابان‌های اصلی وارد مشهد می‌کردند و در خیابان‌های مختلف می‌گرداندند.
 
علاوه بر این، آنان در ابتدای حضورشان، مانع صدور گسترده خواروبار از خراسان به دیگر مناطق شدند. این ممنوعیت که در ابتدا شامل گندم و برنج می‌شد، مصیبتی بزرگ را برای مردم مناطق دیگر ایران به ارمغان آورد. چون مناطق تحت اشغال شوروی حکم انبار غله ایران را داشتند و خواروبار و دیگر اجناس مصرفی در مناطق اشغالی، ارزان‌تر از مناطق دیگر بود.
 
 

روایت سوم: توسعه آرامگاه خواجه اباصلت

روس‌ها همچنین در پاسگاه شاه‌تقی (امام تقی) که در حاشیه جاده ورودی به مشهد قرار داشت، پست ایست بازرسی دایر کرده، مسافران و تاجران را بازرسی و اسامی آنان را در دفتر تردد پاسگاه ثبت می‌کردند. ورود و خروج خواروبار به مشهد نیز بدون اجازه روس‌ها ممنوع بود. آنان علاوه بر شاه‌تقی در طرق نیز پاسگاه ایست و بازرسی دایر کرده بودند و ماشین‌ها را به اسم بازرسی معطل می‌کردند. بیشتر رانندگان نیز ترجیح می‌دادند که در این مکان توقف و مسافران اضافی و بار‌های نامناسبشان را پیاده کنند.
 
در کنار این نابسامانی‌ها، حضور روس‌ها، دو اتفاق خوب را رقم می‌زند، البته نقش آنان در این رویداد‌ها حکم «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» را دارد. یکی از این اتفاق‌ها، توسعه آرامگاه خواجه اباصلت است. ماجرا از این قرار است که ایجاد ایستگاه‌های بازرسی از سوی متفقین در ورودی‌های مشهد به ویژه طرق و توقف رانندگان و مسافران در اطراف آن که در مجاورت این مقبره قرار داشت، باعث شد تا این مکان که در آن زمان بنای محقری داشت، مورد توجه قرار بگیرد.
در این زمان فردی معروف به «کل مندنی» متولی این بقعه بوده است. او که متوجه حضور و آمد‌وشد مردم شده بود، با کمک آنان و از درآمد نذورات، دستی به سر و روی بنای بقعه کشیده و به آن رونقی دوباره می‌دهد.
 
 

روایت چهارم: آزادی چادر و برپایی مراسم مذهبی

دومین تغییر مثبت مشهود، حضور دوباره زنان چادرپوش در خیابان‌هاست؛ در واقع پس از شهریور ۲۰ و حذف دیکتاتوری رضاشاه، اوضاع اجتماعی مشهد به سرعت متحول شد. این تحول در بازگشت سریع به باور‌ها و تمایل‌های مذهبی و سنتی بازتاب یافت. هنوز مدت زیادی از ورود ارتش شوروی به مشهد نگذشته بود که زنان با چادر‌های خویش که سال‌ها از پوشیدن آن ممنوع بودند، مشغول رفت‌وآمد در خیابان‌ها شدند. همچنین مراسم مذهبی به ویژه مراسم ماه محرم که رضاشاه، مردم را از برگزاری آن منع کرده بود، با شور و شوق فراوان به اجرا درآمد. بنابر روایت‌ها، در اوایل زمستان ۱۳۲۰ نیز که مصادف با ماه محرم بود، شبیه‌خوانی بزرگی در یکی از محلات شهر برگزار و گویا با اقبال بی‌مانند مردم روبه‌رو شده است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.