لیلا جانقربان - روز جهانی پست است. روزی که نام آن نویدآور بوی نامههایی است که پستچی دم غروب برایم میآورد. نامههایی که هنوز بوی آنها در شامهام زنده است. نامههایی که روزها انتظار میکشیدم تا نوشته شوند و در پاکت جای بگیرند و روی آنها تمبر بخورد و در جعبه زردرنگ پستی انداخته شوند و روزها بعد با شنیدن صدای موتور پستچی برای گرفتن آنها پابرهنه در حیاط بدوم.
به بهانه این روز و خاطراتی که از نامه و نامه نگاری زنده شد، با یکی از نامهرسانهای محله گفتوگو کردیم.
پدرم هم پستچی بود
مهدی بهروز که حدود 15سال نامهرسان بوده و سال96 بهعنوان کارمند نمونه استان در کشور شناخته شده است میگوید: پدرم پستچی و کارمند باجه بود ولی در سال73 فوت کرد. من بعد از پایان تحصیلاتم درخواست همکاری با اینجا را دادم که سال80 واحد کارگزینی قبول کرد و وارد پست شدم. در بدو ورودم نامهرسان بودم. آن سالها هنوز نامه به شکل قدیم بود. یادم است که دفتری هم داشتیم و چون آنزمان این بارکدهای میلهای نبود، شماره نامهها را در دفتر مینوشتیم و شمارهها دستنویس میشد. وقتی وارد پست شدم ادارهام سمت مرکز شهر بود و در محدوده خسروی نو، اندرزگو و فلکه آب فعالیت میکردم. هرچند این مناطق بیشتر هتل و بانک داشت ولی باز هم نامه شخصی زیاد میرسید. مردم قدیمی که در این بافت زندگی میکردند خیلی بامحبت بودند و به من اعتماد زیادی داشتند. از صبح تا بعد از ظهر که کارم طول میکشید در کوچهپسکوچههای بازار سرشور و آخوند خراسانی میچرخیدم و اسم قدیمی تمام این کوچهها را از روی قبوض تلفنی که توزیع میکردم یاد گرفته بودم. الان هم گاهی همکاران زنگ میزنند و سراغ کوچههای مهرنام، تکیه پلاسها و کوچه روغنگیرها را از من میگیرند.
چشم انتظار نامهها
آنزمان رهگیریها مثل الان ساده و راحت نبود و مردم هر سؤالی که داشتند از ما میپرسیدند و پیگیری میکردند. یادم است در محله بازار سرشور پیرزنی زندگی میکرد که بچههایش استرالیا بودند و هر 10روزی یک پاکت از خارج برایش میآمد. بنده خدا روز در میان که من را میدید سراغ بستهاش را میگرفت. میدانستم خیلی چشم به راه است، چون بعضی وقتها در این پاکتها عکسهای بچهها و نوههایش بود. خودم میرفتم و از قسمت نامههای وارده خارجی کارش را پیگیری میکردم تا سریعتر بسته را به دستش برسانم. هر وقت پاکتها را به دستش میرساندم خیلی خوشحال میشد و کلی دعایم میکرد.
نامههای حاج آقا دهشت
نامههای حاج آقا دهشت را هم من برایش میبردم. خدا رحمتش کند یکی از علمای نامدار مشهد بود که مرسوله زیاد داشت. خانه حاج آقا دهشت سمت بازار سرشور بود که البته هنوز هم هست و در آن مدتی که نامه میبردم من را کامل شناخته بودند و اگر پیگیری در پست داشتند به من میسپردند. حاج آقای موسوی رحمتا... هم از کسانی بود که در محدوده کاری من زندگی میکرد. همیشه نامههای حاج آقا را قبل از نماز صبح به دستشان میرساندم چون میدانستم بعد از آن حرم میرود و خانه نیست.
یادم است آن اوایلی که به محله امام رضا(ع) رفته بودم و اهالی را نمیشناختم یک روز بنده خدایی جلویم را گرفت و گفت که قرار بوده است امروز برایش بستهای بیاید. من هم گفتم صبر کن تا این بسته را برسانم و میآیم و بسته شما را پیدا میکنم. آخر کوچه رفتم و بسته را دادم. برگشتم و پرسیدم که اسم شما چیست گفت چاوشی تا گفت چاوشی گفتم همین خانه ته کوچه از شما نبود! بسته را تحویل خانه دادم. چون این آقا را نمیشناختم تا در خانهاش رفته بودم. خدا رحمتش کند هنوز هم وقتی برایش سالگرد میگیرند من را دعوت میکنند.
در این محدوده من نامه 96تا هتل را هم میرساندم و دیگر با همه حسابی آشنا شده بودم. هنوز هم خیلیها شماره همراهم را دارند و وقتی کاری پیش میآید یا حتی اگر مجلسی دارند تماس میگیرند و من را دعوت میکنند. بهویژه الان که برای اربعین کار زیاد است اگر پیگیری داشته باشند به من زنگ میزنند.
امانتداری در کوتاهترین زمان
تا سال94 در همان منطقه بودم و با موتور یا پیاده در تمام فصلهای سال نامههای اهالی را میرساندم. اینکه میگویم پیاده بهدلیل این بود که بعضی وقتها مراسم عزا که بود یا در ایام راهپیماییها نمی توانستم موتور سوار شوم و پیاده نامهها را میرساندم. برای یک نامه تا آخر یک کوچه میرفتم و هیچ وقت کسی را چشم به راه نمی گذاشتم. سعی میکردم امانتدار باشم و در اولین فرصت نامهها را به دست صاحبان آنها برسانم. این را هم بگویم که ما خودمان چون در پست هستیم هیچ وقت انتظار نامهای را نکشیدهایم ولی آنزمان که پدرم جبهه بود و آقای دیانتی، پستچی محله بنفشه که الان صیادشیرازی شده است برای ما نامههای پدرم را میآورد، تا حدودی چشم به راهی را تجربه کردهایم.
بعد از 14سال نامهرسانی در سال94 سرنامهرسان پست ناحیه3 شدم و بعد از آن مدتی حسابدار واحد توزیع بودم و اکنون هم حدود 6ماه است که مسئول توزیع دفتر پست آب و برق شدهام که زیرمجموعه ناحیه8 پستی است.
البته الان دیگر کسی برای کسی نامه نمینویسد و بیشتر کارهای جانبی در پست انجام میشود و بیشتر خدمات خودرویی و ثبت احوال هستند و دیگر مانند قبل پاکت و نامهای وجود ندارد.