مصطفی توفیقی | شهرآرانیوز؛ هفدهم شوال هرسال، یکی از محکمترین پیوندگاههای فرهنگ اسلامی و ایرانی ما در تقویمی است که هم اسلامی و هم ایرانی است. روزی که به مناسبت یک واقعه اسلامی (جنگ خندق) به نام «روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه ای» نامگذاری شده است. به همین مناسبت در این گزارش یادی کرده ایم از بزرگ پهلوانان خطه خراسان که از زمان مدون شدن و رسمیت یافتن مسابقات کشتی پهلوانی، مفتخر به بستن «بازوبند پهلوانی کشور» شده اند.
«مدت ۵ روز مسابقات با گرمی تمام ادامه داشت و بالاخره از ۲۱ نفر، ۳ نفر باقی ماندند؛ آقایان: «طوسی، بلور، سخدری.»، چون آقای بلور پس از کشتی با حریری، بلافاصله باید با طوسی کشتی میگرفت و ایشان درخواست ۲۴ ساعت استراحت داشت که موافقت نشد، بنابراین، بین طوسی و سخدری مسابقه انجام شد، آقای طوسی بر سخدری فایق آمد و پهلوان پایتخت معرفی شد و به دریافت مدال طلا، بازوبند پهلوانی و جام پیروزی نایل و ماهیانه ۲۰۰۰ ریال برای ایشان خرج سفره تعیین گردید.»
این چند سطر، نه تنها سرآغاز دوران پهلوانان معاصر خراسان، بلکه گزارشی است از شروع عصر جدید پهلوانی در ایران. گزارش مجله راستی از نخستین دوره اهدای رسمی بازوبند پهلوانی کشور در سال ۱۳۲۳، البته قهرمانی مصطفی طوسی، پهلوان نوخاسته خطه خراسان، به آن دوره از مسابقات ختم نشد، تا وی با ۳ دوره پیاپی کسب بازوبند پهلوانی کشور، اولین فردی باشد که صاحب دائمی این نشان ملی میشود. استعداد مصطفی طوسی و همت بی نهایتش، او را در ابتدای جوانی به مهمترین چهره کشتی ملی تبدیل کرد تا در بیست سالگی به قله کشتی فرنگی و نیز کشتی پهلوانی کشور برسد.
در سال ۱۳۲۳ وقتی در تهران، باشگاهی ورزشی به نام وی تأسیس شد، در مراسم افتتاح رئیس تربیت بدنی وقت، مرحوم صدری، گزارش مفصلی درباره پیشرفت ورزشهای باستانی و کشتی پهلوانی ایراد کرد و سپس درباره «پهلوان طوسی» چنین اظهارنظر کرد: «و، اما مصطفی طوسی پهلوان کشور جوانترین پهلوانی است که در تاریخ پهلوانی به دست آمده است. سنش ۲۶ سال و دارای شغل قصابی است.» ورزشگاه امجدیه (شیرودی) تهران، هیچ گاه اشکهای غم و شادی مردمی را فراموش نخواهد کرد که ۳ سال پیاپی، شاهد بالا رفتن دست این ابرپهلوان خطه توس در میانه گود بزرگ پهلوانان زمانه بودند.
قرار نبود بازوبند پهلوانی از بازوی خراسان برداشته شود. پس از پهلوان طوسی، این شاعر پهلوانان ابوالقاسم سخدری بود که بازو به بازوی جوانمردان و عیاران تاریخ میداد. او که در سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ در فینال رقابتهای کشتی پهلوانی، دست بسته شگردهای ناب مصطفی طوسی پهلوان هم ولایتی خود شده بود، در سال ۱۳۲۷ و در سن ۳۶ سالگی به قهرمانی در این مسابقات و دریافت بازوبند پهلوانی موفق شد. زندگی پهلوان سخدری، مجموعهای از توان بالای جسمی و لطافتهای روحی است. پهلوان درشت بازویی که روزها بازو به بازوی زورمندان میانداخت و شبها شعر مینوشت و شاهنامه حفظ میکرد. او از یک سو خود به عنوان کاپیتان تیم ملی کشتی ایران در رقابتهای المپیک ۱۹۴۸ لندن به روی تشک رفت و از سویی دیگر تعدادی از بزرگترین کشتی گیران و پهلوانان نسل بعد را تحویل ایران داد.
کشتی گیرهای مسابقات جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی، المپیک ۱۹۵۲ فنلاند و مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو، صدای آواز خواندن پهلوانی را به خاطر دارند که در مسیرهای منتهی به مسابقات برایشان به ترکی «مختومقلی» میخواند. پهلوانی تمام عیار که نام خانوادگی اش را از وفاداری مادرش گرفته، کشتی را از میدانهای خاکی چوخه خراسان شروع کرده و بازوبند پهلوانی اش را با ضربه کردن جهان پهلوان تختی به دست آورده، پهلوان نامی مشهد، احمد وفادار!
در میان هزار و یک قصه روز و روزگار پهلوان وفادار، داستان «کنده»ای که از جهان پهلوان تختی کشیده، مشهورتر است. خود او داستان آن روز را این طور تعریف میکند: «بیش از دو هزار نفر از مردم پایتخت، پهلوان تختی را با سلام و صلوات به محوطه دارالفنون (محل برگزاری مراسم پهلوانی) آوردند، تا شاید با تشویقهای آن چنانی بتوانند به او روحیه دهند تا مرا به زمین بزند و بازوبند پهلوانی از تهران خارج نشود. من که کسی را نداشتم، پشت به جمعیت کرده و رو به سوی خراسان کردم و پس از عرض سلامی که از ته قلبم برخاست؛ گفتم: یا امام رضا (ع)ای ضامن آهو، تو راضی نشو که مغلوب این تهرانیها شوم، به غیر از تو کسی را ندارم.
لحظهای بعد، مسابقه شروع شد و من و مرحوم تختی به هم آویختیم. شرط پیروزی در مسابقات کشتی پهلوانی، فقط ضربه فنی کردن حریف بود. در دقیقه ۲۱ بود که تختی را بر زمین زدم و پیروز شدم. قبل مسابقه با خود عهد کرده بودم در صورت پیروزی و دریافت اولین بازوبند مادام العمر پهلوانی کشور آن را به یگانه یاورم در این مسابقه اهدا کنم که این کار را کردم.»
پهلوان وفادار که با سه نوبت قهرمانی پیاپی در کشتی پهلوانی کشور، بار دیگر بازوبند را از پایتخت به مشهد باز میگرداند، البته از رفاقت دیرینش با رقیب عزیز خود این طور میگوید: «تختی یک انسان واقعی بود و احترام به بزرگان و پیش کسوتان را همیشه رعایت میکرد. وقتی تختی به مشهد میآمد خیلیها دوست داشتند او را به طرف خود بکشانند. خیلی از دست اندرکاران و مسئولان هم از او دعوت میکردند، اما تختی دعوت هیچ کس را قبول نمیکرد و فقط به خانه من میآمد و میگفت: آبگوشت خانه پهلوان وفادار را به سفرههای رنگین دیگران ترجیح میدهم.»
یل، مهربان، پوریای ولی، اینها تعدادی از القابی است که وی را به آنها صدا میزده اند. مشهور بوده به گشاده دستی و فراخ سفره ای، تا آنجا که پس از فوتش نوعروس و دامادهایی که جهیزیه از رأفت او به خانه بخت برده بوده اند، گرد مزارش جمع میشوند و تا مدتها هر روز مزارش را دستهای ناشناس نوجوان تهی دستی آب پاشی میکرده است که پهلوان برایش دوچرخه هدیه خریده بود.
پهلوان یعقوبعلی شورورزی، برگشیدهی گودهای کشتی چوخه، از شورورز نیشابور. وقتی در سال ۱۳۲۶ قهرمان کشور شد، با پای پیاده به زیارت شاه عبدالعظیم رفت. اوج فعالیتهای پهلوان شورورزی از سال ۱۳۳۲ شروع شد و به مدت ۱۸ سال به طور مرتب مقام اول کشتی آزاد و فرنگی ایران را از آن خود کرد. او علاوه براینها، کاپ اخلاق بازوبند پهلوانی کشور را نیز دریافت کرده و از آنجا که کسی حاضر به کشتی با ایشان نبود طبق رسوم کشتی پهلوانی بازوبند برای همیشه نزد پهلوان بامرام خراسانی ماند.
خود وی درباره واقعهای در مسابقات سال ۴۰ که محبوبیتش را به اوج رساند، میگوید: «جریان از این قرار بود که وی [صدیق زاده]پس از شکست از من با سر به صورتم زد به طوری که دهانم پر از خون شد. پس از زدن بخیه و پانسمان، فوری به روی تشک برگشتم. جلو رفتم تا صورت حریف شکست خورده را ببوسم، بار دیگر سیلی محکمی به گوش من زد، آن موقع رو به جمعیت کردم و گفتم:ای مردم شما خود قضاوت کنید. مردم هیجان زده از جا بلند شدند و به ضارب من حمله کردند، مأموران امنیتی آقای صدیق زاده را از پنجره به بیرون فراری دادند، در همین مسابقه بود که بنا به خواسته مردم و رأی داوران کمیته المپیک، کاپ اخلاق به من اعطا شد و ایشان برای همیشه از کشتی محروم شد.»
«با آنکه کشتی گرفتن در رگ و خون من بود، اما به این دلیل کشتی را جدی دنبال کردم که میخواستم نام پدرم را زنده نگه دارم.» این اقرار لطیف «حمید قشنگ» است. کسی که پس از ۳۵ سال از سلطنت پهلوان شورورزی بر خاک کشتی پهلوانی، بار دیگر بازوبند پهلوانی را به خطه خراسان بازگرداند. پهلوانی که با نیت خالص و فن لنگ خاص خود، در سالهای ۷۷ و ۷۸ و ۸۱ همه مدعیان کشتی پهلوانی کشور را از پیش رو برداشت و صاحب همیشگی بازوبند پهلوانی ایران شد.
او خود درباره پدرش تعریف میکند: «بعد از فوت پدرم با عمویم که او هم یکی از کشتی گیران معروف است به سالن کشتی میرفتیم، هنگامی که دوستان پدرم من و برادرم جمشید را میدیدند، میگفتند: «اگر غلامرضا بود حتماً حمید و جمشید مانند عمویشان کشتی گیر قابلی میشدند. یا برایم از میهمان نوازی، مناعت طبع، بخشندگی و سفره داری اش تعریف میکردند. این که هر زمان که به گود کشتی برای نگاه کردن میآمده چه به برنده و چه به بازنده، جایزه میداده است.»