صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

فشارمان افتاد آقای ارجمند!

  • کد خبر: ۶۸۸۲
  • ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۸
محمدعلی مومنی
 
این روز‌ها با پخش سریال «ستایش ۳» یکی از بازیگرانی که حسابی درباره‌اش صحبت می‌شود، بازیگر باسابقه کشورمان، آقای داریوش ارجمند، است که بازی‌های درخشان و به‌یادماندنی‌اش را همه‌مان به‌خوبی به یاد داریم. آقای ارجمند البته خیلی هم خوش‌صحبت است و اگر ایشان را شما بگذارید توی یک برنامه ۱۲۰ دقیقه‌ای و اصلا مجری هم برود برای خودش به کارهایش برسد و برگردد، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید و ایشان یکسره از خودش و خاطراتش و مسائل روز خواهد گفت. ما مطمئنیم اگر آقای ارجمند مثل جناب پرستویی صفحه اینستاگرام داشت، الان اکسپلورر اینستاگرام شما پر بود از آخرین اظهارات ایشان؛ با کپشن‌های جذابی مانند «اوه این ارجمند اینستا رو ترکوند!»، یا «داریوش ارجمند به بهداد هم رحم نکرد!».
اما نقشی که استاد ارجمند در ستایش بازی می‌کند، کاراکتر خیلی ویژه‌ای است. کلا خود سریال خیلی ویژه است و طرف‌داران بسیاری هم دارد. از آن سریال‌هایی است که شما ۱۰ قسمتش را هم نبینی، خیلی اتفاق خاصی نمی‌افتد و این یک حسن بزرگ است که یک سریال وابسته به قسمت‌هایش نباشد، بلکه شما بتوانی هر موقع دلت خواست آن را دنبال کنی! جا دارد تهیه‌کننده‌اش بگوید: «ما اینجا قائم به شخص و قائم به اپیزود نیستیم.» متأسفانه سریال‌ساز‌های خارجی این چیز‌ها را نمی‌فهمند و یک‌جوری سریال می‌سازند که هر قسمت و اصلا هر لحظه‌شان یک اتفاق غافل‌گیرکننده می‌افتد و مسخره‌اش درمی‌آید.
داشتیم از نقش حشمت فردوس می‌گفتیم. در اینجا یکی از بازی‌های ماندگار ارجمند در ستایش را با هم مرور می‌کنیم. در یکی از قسمت‌های سریال، کفش‌های آقای حشمت فردوس دزدیده می‌شود. نوه فردوس می‌رود توی بازار کلی می‌گردد و برای او کفشی پیدا می‌کند. همه‌چیز با جزئیات نمایش داده می‌شود. حتی فروشنده را می‌بینیم که می‌گوید: «این کفش جا باز می‌کنه. واسه پسرخاله خودم از همین بردم، راضی بوده». سپس نوه کفش را به بابابزرگ هدیه می‌دهد؛ اما حشمت فردوس آن را نمی‌پسندد و می‌اندازد دور و می‌گوید: «مگر خودم چلاق هستم؟» باز دوباره دوتایی راه می‌افتند سلانه سلانه توی بازار و باز کلی می‌گردند یک کفش برایش پیدا کنند. ببینید چقدر همه‌چیز جذاب اتفاق می‌افتد! در کل در این فرایند رفت‌وبرگشت سریال‌ساز قشنگ یک قسمت، بیننده را به کفش حشمت فردوس مشغول می‌کند.
همچنین توی این سریال، حشمت فردوس یک تکیه‌کلامی دارد که واقعا مو را بر اندام هر بیننده‌ای سیخ می‌کند. یعنی هر بار فردوس می‌گوید «افتاد؟!» ما دلمان هری می‌ریزد پایین و اصلا فشارمان می‌افتد. بعد هم به خودمان نگاه می‌کنیم که چیزی ازمان نیفتاده باشد. ظاهرا شخصیت فردوس همه را تلفن سکه‌ای می‌داند که باید یک چیزی درونشان بیفتد. آقای ارجمند درباره این اصطلاح «افتاد؟!» در مصاحبه اخیرش گفته این در یک قسمت آمده بود و من به ابتکار خودم آن را تکرار کردم. واقعا ابتکار بزرگی کردی استاد!
آقای ارجمند البته در مصاحبه‌ای درباره نقش ستایش هم گفت که ستایش هم مثل خیلی خانم‌های امروزی شاید بوتاکس کرده است. واقعا چرا به فکر خودمان نرسیده بود. کلا یک انتقادی که شده بود، این بود که چرا ستایش که در فصل دوم با آن عینک جادویی پیر شده بود، دوباره در فصل ۳ چست و چابک و جوان ظاهر شده بود که در توجیه این قضیه تهیه‌کننده محترم توضیح داد که ستایش به آرامش رسیده است که این‌طوری‌تر و تازه شده. واقعا بنجامین باتن هم این‌طوری معکوس رو به جوانی حرکت نمی‌کرد. ما در پایان از اینکه در این متن با استاد ارجمند شوخی کردیم، پیشاپیش از جامعه تلویزیون، سینما، تئاتر و خانواده محترم رجبی عذرخواهی می‌کنیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.