دل قیصره که «خون شد»

  • کد خبر: ۶۸۸۱
  • ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۵
دل قیصره که «خون شد»
محمدعلی مومنی
 
مسعود کیمیایی مشغول ساختن فیلم جدیدشه. از اونجا که سیاست شفافیت و اتاق شیشه‌ای همه جای کشور حاکم شده و مردم باید در جریان همه امور باشن، فیلم‌نامه «خون شد» درز کرده و ما برای اولین‌بار در پلخمون منتشرش می‌کنیم.

سکانس داخلی - روز
(مادر قیصر در خانه نشسته و مدام کانال‌های تلویزیون را عوض می‌کند. قیصر با لگد می‌زند توی در. در می‌خورد به سینه دیوار و وارد می‌شود. مادر کنترل تلویزیون را به سمت قیصر پرت می‌کند.)
مادر: «یوررررر! چه خبرته؟ تازه در و پیکر رو نقاشی کردیم.»
(قیصر، آن نسخه قدیم نیست. این نوه آن است. قرار بود اسمش «کامبیز» باشد، اما بابایش پیله کرد که به یاد پدرش اسم این بچه هم باید قیصر باشد.
این قیصر هم نشسته بود، فیلم آن قیصر را دیده بود و فکر می‌کرد، خبری است. در جو بود.)
قیصر: من بعد سال‌ها برگشتم!
مادر: برگشتی که برگشتی. معلومه اصلا کدوم خراب‌شده‌ای بودی تا حالا؟!
قیصر: آبجی کو؟ الی! الی‌ی‌ی‌ی! کشتنش؟!
الی: (در اتاقش را باز می‌کند و شاکی بیرون می‌آید) درد و الی! مرگ و الی. نمی‌گی من چند روز دیگه کنکور دارم؟ خونه رو گذاشتی رو سرت. تویی که منو کشتی!
قیصر: بپر یه چیزی درست کن بخورم الی.
مادر: غذا نداریم قیصر.
قیصر: چی؟! نداریم؟ فرمون کجایی که غذای داداشت رو خوردن!
مادر: ما الان تحریمیم مادر. درک کن!
قیصر: تحریم نمنه؟ زاده نشده از مادر کسی که قیصر رو تحریم کنه.
مادر: حرف سیاسی نزن مادر. عین قطع برق، سراسریه. نظام روزگاره. تحریم نکنی، تحریمت می‌کنن! پول نداریم مادر. (هق‌هق زنجموره می‌زند)
قیصر: (فرش را بالا می‌زند، موزاییک را برمی‌دارد. یک جعبه بیرون می‌آورد.) بیا ننه. ما تحریم‌ها رو دور می‌زنیم. وقتی می‌خواستم برم، اینا رو گذاشتم کنار که دستمون خالی نمونه.
مادر: زاییدی قیصر. اینا دیگه به لعنت خدا هم نمی‌ارزه.
قیصر: ۱۰۰ تومن پوله مادر.
مادر: برو از سر کوچه باهاش یه آدامس بخر، شیرینیش ضعفت رو ببره.
قیصر: چرا این‌جوریه شده؟ مگه من چند سال نبودم؟ فقط ۱۰ سال.
مادر: یه سال هم واسه زاییدن کافیه.
قیصر: الی برو چندتا تخم‌مرغ از تو حیاط بیار، یه نیمرو بزنیم.
مادر: مادر! می‌خوای بی‌آبرومون کنی؟ خوردن تخم‌مرغ مصداق حیوان‌آزاریه. نیمرو توی عزا طعم نداره!
قیصر: مرغ رو نمی‌شه خورد، تخمش رو هم نمی‌شه خورد؟!
مادر:‌اولش‌سگ‌کشی بود. اعتراض‌کردیم. گفتن «حیوانات برابرند!» همه حیوونا رو دادن دم تیر. مرغ ما رو هم با مسلسل کشتن. با ۱۶ تیر از پا دراومد!
قیصر: فرمووون! کجایی که مرغتو کشتن!
مادر: این‌قدر فرمون فرمون نکن. سه‌جا سرکار می‌ره. پا می‌شه میاد، از کار و زندگی می‌افته.
قیصر: (از شدت غم صدایش می‌لرزد) آخه اون مرغ زبون‌بسته چه آزاری داشت؟!
مادر: قیصر! از این حرفای سیاسی نزن. الان دم از مرغ می‌زنی. فردا می‌خوای درباره یوزپلنگ و پسماند و سدسازی و گرمایش زمین هم حرف بزنی.
قیصر: دلم خون شد مادر. همه چیز رو درست می‌کنم. نگران نباش!
مادر: اونا که وعده دادن، همه بی‌خیال شدن. وعده نده مادر. وعده دادن سرانجوم نداره.
قیصر: (به الی) تو چرا اینجا وایسادی؟ مگه کنکور نداری؟!
الی: مدیر مؤسسه گیر داده که شهریه رو بدم. منتظر بودم تو بیای.
قیصر: (بلند می‌شود که از در بیرون برود.)
مادر: هنوز نیومده کدوم گورستونی می‌ری؟!
قیصر: می‌رم خودم رو بکشم.
مادر: نه قیصر. خودکشی جرمه.
می‌کشنت!
قیصر:‌ای بابا. این که دیگه فیلم کیمیایی نیست. فیلم اصغر فرهادیه. هیچ کاری نمی‌شه کرد. کات!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->