سیده کیانا موسوی، نوجوان محله طرق با الگوگرفتن از پدرش، تاکنون دو کتاب داستان برای همسالانش منتشر کرده است.
سمیرا منشادی | شهرآرانیوز؛ ۲۲ خرداد روز دختر است. دخترانی که در جای جای شهر و کشورمان آهسته، اما پیوسته برای رسیدن به هدفشان گام برمیدارند. دخترانی که تا قبل از ظهور اسلام نادیده گرفته میشدند و مایه سرشکستگی خانواده محسوب میشدند. اما امروز به برکت اسلام دختران و بانوان ما در تمام عرصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خوش میدرخشند. استعدادهایی که تا دیروز نادیده گرفته میشد حالا هر روز بیشتر از گذشته شکوفا میشوند. نمونه بارزش «سیده کیانا موسوی» است. دختری که از همان دوران کودکی استعداد داستان نوشتنش توسط خانوادهاش کشف، شکوفا و در مسیر درست هدایت شده است. او نوشتن را از دوران کودکی زیر نظر پدرش شروع کرده و حالا با گذشت ۴ سال دو کتاب داستان کودکانه منتشر کرده است و بیش از ۲۰ داستان منتشر نشده هم دارد. او علاوه بر نوشتن، در ورزش تکواندو هم مقام دومی استانی را دارد و در زمینه موسیقی هم ویلون را بهخوبی مینوزاد. به بهانه روز دختر با سیده کیانا هممحله ایمان در طرق همکلام شدیم.
نویسنده کوچک کودکان
کیانا متولد ۱۳۸۹ است و یک برادر و خواهر از خودش بزرگتر دارد. پدر کیانا فرهنگی بازنشسته و مادرش خانهدار است. او کلاس پنجم دبستان را پشت سر گذاشته و این روزها با آنکه برایش سه ماه تعطیلی شروع شده، اما باز هم به دنبال مطالعه کتاب و نوشتن است. این دختر موفق در خانوادهای بزرگ شده که مطالعه کتاب اهمیت و جایگاه خاصی دارد. از همان دوران کودکی کتاب تنها مونس و همدم کیانا بوده و هست. او در اینباره میگوید: «پدر و مادرم برایم کتاب زیاد میخوانند. پدرم که داستانهای شاهنامه را میخواند دوست داشت آن نقشها را بازی کنم. به همین دلیل من نقش رستم را در نمایشمان و پدرم نقش دیو، اژدها، جادوگر و... را بازی میکرد. در عالم کودکی کتابی را که خوانده بودم در ذهنم مرور و مانند آن عمل میکردم.»
بدین شکل او خواندن کتاب را با نمایش همراه میکند تا بیشتر نقشها در ذهن کودکانهاش حک شوند. اما اینکه چطور کار نوشتن داستان را شروع کرده است را برایمان اینگونه تعریف میکند: «پدرم عضو یک انجمن ادبی است و دنبال یک داستان کودکانه بود. یک روز گفت کیانا میتوانی برایم یک داستان بگویی. او ایده داستان را گفت و من هم یک داستان در آن رابطه برایش گفتم. پدرم صدایم را ضبط کرد و در گروه نقد داستانی که داشتند گذاشت. پس از آن هر هفته پدرم یک موضوع داستان به من میداد و صدایم را ضبط میکرد.» بدین شکل کیانا اولین تجربه داستان گفتن را در سن قبل از مدرسه یعنی ششسالگی تجربه میکند. تجربهای که با مدرسه رفتن شکل جدیتری به خود میگیرد.
داستانهایی که به کتاب تبدیل شد
از همان دوران کودکی با استعدادی که در درونش نهفته بود توانست توجه پدر را به هنرش جلب کند. نگاه متفاوت به پیرامون زندگی و علاقه شدیدش به خواندن کتاب سبب شد در سن هشتسالگی با زبان کودکانه خود آنچه در ذهنش پرورانده بود روی کاغذ بیاورد و به این ترتیب اولین کتاب خود با نام «مترسک مهربان» را بنویسد. کتابش در کانون دانشگاهی طی مراسمی رونمایی شده است. کیانا در این باره برایمان میگوید: «حالا که خواندن و نوشتن را یاد گرفته بودم، بهتر میتوانستم آنچه در ذهنم داشتم روی کاغذ بیاورم. پدرم درباره اینکه مترسکها هم میتوانند مهربان باشند به من ایده داد. چند روزی درباره ایدهاش فکر کردم و بعد هم آنچه در ذهن داشتم روی کاغذ آوردم. بعد از نوشتن با پدرم داستان را ویراستاری کردیم. سپس برای چاپ فرستادیم و در حال حاضر این کتاب در ضریح آفتاب دردسترس کودکانی است که علاقه به مطالعه داستان دارند.»
ایده کتاب دومش را از کلاسهای آنلاین که همه دانشآموزان با آن درگیر هستند گرفته است. این داستاننویس کوچک میگوید: «دو سال است که همه دانشآموزان زمان زیادی را پای تبلت و گوشیها هستند و کمتر بازی میکنند. نوشتن این داستان هم یک ماه طول کشید و اسم کتاب را «سوزی و تبلتبازی» گذاشتم.»
کتابهایی که نویسنده کوچک ما آن را نوشته متناسب با گنجایش و قدرت درک کودکان است و پیامی که این کتاب برای کودکان دارد این است که درس خواندن با تبلت سبب آسیبهای جسمی به آنها شود. در داستان مترسک مهربان هم این دختر نویسنده تلاش کرده به کودکان بفهماند که مهربانی کردن به ظاهر افراد نیست و نباید از روی ظاهر افراد قضاوت کرد.
نویسنده ورزشکار
این نویسنده کوچک به غیر از نویسندگی استعداد و تبحر بالقوه در موسیقی هم دارد و از دوران کودکی به کلاسهای ویلون رفته است. کیانا به ورزش تکواندو هم علاقه دارد و با پشتکار زیادی این ورزش را دنبال میکند.
یک پشتیبان قوی در خانواده داریم
سید حسن موسوی و پریسا کریمی پدر و مادر سیده کیانا در کنار هم تلاش کردند تا سه فرزندشان موفق شوند. پدر کیانا میگوید: «با آنکه در رشته روانشناسی درس خواندهام، اما همواره نوشتن را دوست داشتم تا اینکه ۱۰ سال قبل به کلاسهای نویسندگی و داستاننویسی رفتم. در این سالها که تمرین داستاننویسی میکردم کیانا هم کنار میزم میآمد و با علاقه کارم را دنبال میکرد.» از علاقه به کتاب خواندن کیانا همین بس که پدرش میگوید: «یکسال در تعطیلات نوروز ۴۹ کتاب خواند. هر کدام از این کتابها را که میخواند برایم خلاصهاش را تعریف میکرد و سپس کتاب بعدی را برایش میخریدم.» پدر کیانا اشاره میکند: «اگر امروز من و فرزندانم توانستهایم در کارهایمان موفق باشیم به خاطر وجود پشتیبانی قوی است که در خانه داریم. همسرم مدیریت بسیار خوبی در خانه دارد. تمام حواسش به تحصیل فرزندانش است آنها را برای کلاسها مختلف میبرد. نتیجه تلاشهای او امروز به ثمر نشسته است.»
اهمیت رابطه دختر و پدر
ارتباط پدر و دختر از آن دست ارتباطهای عاطفی است که میتواند زندگی یک دختر را در کل عمرش تحت تأثیر قرار بدهد. در این زمینه علی سلمانیزاده، روانشناس خانواده، میگوید: بسیاری تصور میکنند که تربیت برعهده مادر است و نقش پدر را در تربیت حذف میکنند. این امری اشتباه است، زیرا وجود پدر ۵۰ درصد در تربیت دختر تأثیر مستقیم دارد. رابطه و رفتار پدر با دختر مسئله بسیار مهمی است که تعیینکننده بخش بزرگی از سلامتروان دختران به حساب میآید. هر دختر باید محبت پدر را حس کند و پدر را فردی مقتدر بداند و از او احساس ایمنی بگیرد. یک پدر در ارتباطش با فرزند دخترش در تمام مراحل رشدی باید به ۴ نکته مهم از جمله نیاز به محبت پدر، نیاز به توجه پدر، نیاز به اقتدار پدرانه و نیاز به صمیمیت با پدرتوجه داشته باشد. نکته بسیار مهم این است که اگر دختران ما از جنسیت خود راضی نیستند وای کاشهایی در این زمینه دارند به رفتارهای پدرها برمیگردد.