صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ابومسلم شیرینی بود و نبودنش تلخی!

  • کد خبر: ۷۰۴۱
  • ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۵
گپ‌وگفت با کریم مسرور، پیش‌کسوت ابومسلمی فوتبال مشهد

مرتضی اخوان - سال‌ها با شماره ۹ در خط آتش ابومسلم و کنار سعید صیامی و مرحوم محمد اعظم، خوش درخشید. می‌گویند روی سر هر مدافعی سر می‌زد و به هیچ توپ روی هوایی «نه» نمی‌گفت. انگار آسمان هجده‌قدم حریفان، جولانگاه او بود. کریم مسرور، میهمان این هفته «سه‌شنبه‌ها با پیش‌کسوتان فوتبال» یکی از فوتبالیست‌های قدیمی مشهد است که هم در جام تخت جمشید و پیش از انقلاب، فوتبال بازی کرده و هم پس از انقلاب در لیگ باشگاه‌های کشور خوش درخشیده است.

به وقت تولد
۲۱ فروردین ۱۳۳۶ در خیابان امام رضا (ع) مشهد متولد شدم. ۱ خواهر و ۵ برادر داشتم. برادر بزرگم فوتبال بازی می‌کرد و من دنباله‌رو او بودم.

فعالیت‌ها و افتخارات فوتبالی
فوتبال را از زمین خاکی عدل خمینی شروع کردم. یک روز داشتم بازی می‌کردم که آقایی صدایم زد و گفت فردا بیا دفتر شهربانی و بگو با سرهنگ لطفی کار دارم. من هم فردای آن روز همین کار را کردم و فهمیدم سرهنگ لطفی خود آن آقا بوده که رئیس کل شهربانی خراسان بود. از آن‌جا به تیم دوم شهربانی رفتم و بعد از شش ماه به عضویت تیم اصلی شهربانی که همان پاس آریا بود، در آمدم. بعد از پاس به ابومسلم رفتم و تا پایان فوتبالم در این تیم بازی کردم. فقط یک سال به خاطر دوستانی که در تیم شاهین داشتم به این تیم رفتم که اتفاقا در ۲ بازی همان فصل، با ابومسلم، رفت و برگشت گل زدم. سال ۱۳۷۰ فوتبال را با پیراهن ابومسلم به پایان رساندم و خداحافظی کردم. اگر از افتخاراتم بگویم، یادم می‌آید در جام تخت جمشید، یک‌بار با عنوان چهارمی همراه با ابومسلم، بهترین تیم شهرستانی شدیم.

دوران مربیگری
پس از پایان فوتبال، یک روز عباسی آمد و گفت تو و محمد اعظم را می‌خواهیم به‌عنوان سرمربیان ابومسلم بگذاریم. اما پس از نشست، من گفتم نمی‌آیم. چون احساس می‌کردم حرف‌های عباسی بوی «حرف، حرف من است» می‌دهد و من هم نمی‌توانستم با این خلقیات کنار بیایم. مرحوم اعظم هم همان موقع گفت کریم، خدا شاهد است اگر به خاطر ۳ تا دخترم نبود، من هم قبول نمی‌کردم! این بود که دیگر سمت مربیگری نرفتم. شاید به خاطر اینکه خلقیاتم طوری بود که نمی‌توانستم خیلی چیز‌ها را بپذیرم و زیر بار خیلی حرف‌ها بروم.

شغل در کنار فوتبال
کارمند شهرداری هستم و پس از پایان فوتبال، به دلایلی نتوانستم کارم در شهرداری را ادامه بدهم. الان هم با یکی از دوستانم در ایران‌خودرو مشغولیم.

خودرو و منزل
یک دستگاه لیفان و یک منزل در خیابان بهارستان در بلوار سجاد دارم.

آخرین فعالیت ورزشی
پس از پایان فوتبال، همیشه همراه دوستان و پیش‌کسوتان، فوتبال بازی می‌کنیم و هنوز هم هفته‌ای یک‌بار برای فوتبال و ورزش، دور هم جمع می‌شویم.

تلخ‌ترین و شیرین‌ترین اتفاق فوتبالی
پیراهن ابومسلم تن هر کسی نمی‌شد. خیلی‌ها آرزو داشتند به ابومسلم بیایند. یک عمر با ابومسلم عشق کردیم، اما حالا دیگر نیست. یک عمر عشق و صفامان با ابومسلم، شیرینی است و نبودنش حالا تلخی. بگذارید در همین اندازه باقی بماند. حرف تلخ زیاد است و بهتر است هیچ نگوییم.

حال و روز امروز فوتبال مشهد
فوتبال مشهد امروز فقط اسم حرفه‌ای را یدک می‌کشد، اما حقیقت آن است که هیچ ندارد. مربی غیر بومی، بازیکنان غیر بومی و فوتبالی که گرفتار پشت پرده‌هاست. حالِ فوتبال مشهد خوب نیست. زد و بند‌ها و دست‌های پشت پرده، من را از این فوتبال دلزده کرد.


گلایه فوتبالی
کاش مسئولان هیئت فوتبال تدبیری بیندیشند تا دست کم، جایگاه برای پیش‌کسوتان در ورزشگاه در نظر گرفته شود. گاهی ما پیش‌کسوتان به ورزشگاه می‌رویم و ما را نمی‌شناسند! حتی راهمان نمی‌دهند. پیش‌کسوتان فقط احترام می‌خواهند و بس.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.