میگوید: «با شاهین شروع کردیم، با شاهین اوج گرفتیم و با شاهین تمام شدیم.» اینها حرفهای پاچپی است که با دست راست مینویسد! مدافع چپ شاهین مشهد که به ادعای خودش در دوازدهسالگی اولین بازی رسمی خود را برای تیم محبوبش در رده سنی بزرگسالان انجام داده است! پیشکسوت این هفته «سهشنبهها با پیشکسوتان فوتبال» یک شاهینی بهتماممعناست که روزگاری با دوستانش دربرابر ستارگان فوتبال مشهد تنه به تنه میشدند تا نامی برای مکتب پُرآوازه شاهینیشان در عرصه فوتبال دستوپا کنند. جلال قسمتی، از روزهای فوتبال در مکتب شاهین میگوید.
به وقت تولد
۷ اردیبهشت ۱۳۴۸ در محله سناباد مشهد به دنیا آمدم. ۲ برادر و ۲ خواهر بودیم که من فقط بهسمت ورزش حرفهای رفتم. فوتبال را از زمینهای خاکی ششصد دستگاه آغاز کردم.
تعداد فرزندان
۲ فرزند دارم؛ یک دختر و یک پسر. دخترم در والیبال دانشگاهها مشغول است و پسرم هم تازه به مدرسه فوتبال میرود.
فعالیتها و افتخارات فوتبالی
اولینبار در دوازدهسالگی در یک دیدار دوستانه بین تیم شاهین مشهد و شاهین تهران بازی کردم. آنموقع بازیکنان سرشناسی، چون امیر قلعهنویی، جواد زرینچه، مجتبی محرمی، مرتضی یکه و... در شاهین تهران بودند. چند روز بعد هم اولین بازی رسمیام را در همان سن مقابل ابومسلم بازی کردم. تا پایان دوران فوتبالم پیشنهادهای زیادی داشتم؛ اما در شاهین ماندم و به پیراهنش وفادار بودم. چون شاهین یک مکتب بود و من به آن مکتب اعتقاد داشته و تفکرش را دوست داشتم. خیلی از دوستان ما رفتند؛ اما کسی که آن مکتب را دوست داشت، در شاهین ماند. فقط یکسال در گچ خراسان بازی کردم و دوباره به خانهام شاهین برگشتم. ۱۸ سال فوتبال بازی کردم.
دوران مربیگری
دورههای مربیگری را گذراندم؛ اما شوقی برای این کار نداشتم و هیچوقت بهسمت مربیگری نرفتم. مربیگری، عشق و علاقه میخواهد. هیچوقت نخواستم سمت مربیگری تیمهای حرفهای فوتبال بیایم؛ چون اگر بیایم، باید یکسری چیزها را قبول کنم که ممکن است با آن مکتب شاهینی ما جور درنیاید. برای همین عطای مربیگری را به لقایش بخشیدم.
شغل در کنار فوتبال
مدیر مدرسه غیرانتفاعی هستم.
خودرو و منزل
یک دستگاه سراتو و منزلی در منطقه اندیشه قاسمآباد دارم.
آخرین فعالیت ورزشی
بعد از اینکه فوتبال را کنار گذاشتم، دیگر فعالیت حرفهای در عرصه ورزش نداشتم.
تلخترین و شیرینترین اتفاق فوتبالی
نابسامانی همیشه در فوتبال ما بوده و ازبینرفتن تیمهای بزرگ، دردناک است. من یک شاهینی هستم، اما معتقدم اگر نام ابومسلم زنده بود، وضعیت فوتبال ما خیلی فرق میکرد. تیمهایی که درحالحاضر هستند، کاری به اسامیشان نداریم، ولی نمیتوانند جای ابومسلم را برای مردم بگیرند. وقتی با مردم مشهد صحبت میکنیم، همه ابومسلم را میخواهند. ابومسلم اصالت فوتبال مشهد بود. اتفاق شیرین هم همین آسیاییشدن شهرخودروست.
حالوروز امروز فوتبال مشهد
هیچی نداریم. خالی خالی هستیم. هر چیزی باید از پایه درست باشد. ما امروز دیگر فوتبال آموزشگاهها را نداریم و ردههای پایه فوتبال مشهد هیچ برنامهریزی درستی ندارد. وقتی شرایط اینطور است، چیزی از فوتبال مشهد باقی نمیماند. زیرساختهای ما هم برای کار در پایهها بد است. الان شما زمینهای فوتبال پایه مشهد را ببینید! این چطور میخواهد باعث رشد شود؟ بیشتر آسیب میزند. وقتی از پایه مشکل داریم، معلوم است حال فوتبال مشهد خراب است.
گلایه فوتبالی
از ما دیگر گذشته است، ولی جا دارد خیلی بیشتر از این به حال پیشکسوتان رسیدگی شود. الان اگر خود پیشکسوتان بخواهند فضایی را برای تمرین بگیرند، باید کلی هزینه کنند. چقدر قشنگ است که این فضا در اختیار این عزیزان قرار بگیرد تا هرازگاهی دور هم جمع شده و از حال همدیگر باخبر شوند.