صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روز تلخ کابل؛ در فراق طیبه و فاطمه | در خون نشست روسریِ دختران‌مان

  • کد خبر: ۷۰۵۲۱
  • ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۰
سید ضیا قاسمی شاعر معاصر افغانستانی که در سوئد زندگی می‌کند در شعری که برای دختران شهید و معصوم مدرسه سیدالشهدا در کابل سروده، می‌گوید: «در خون نشست روسریِ دختران‌مان / رخساره‌گانِ قرصِ قمر را گریستیم»..

سید محمدرضا هاشمی | شهرآرانیوز؛ ..هنوز خون ۸۵ دختر معصوم خشک نشده که روز شنبه در دو انفجار کابل ۶ تن چان باختند که «فاطمه محمدی» و «طیبه موسوی» درحالی که داشتند بعد از یک روز کاری از «افغان فیلم» به خانه می‌رفتند، در انفجاری که در دشت برچی کابل اتفاق افتاد، شهید شدند.

 

روز شنبه درحالی که در ایران به مناسبت میلاد کریمه اهل بیت خانم فاطمه معصومه (س) روز دختر نام‌گذاری شده بود و دختران ایرانی این روز را جشن گرفتند، هدایایی به مناسبت این روز از خانواده گرفتند و رسانه‌ها هم این روز را تبریک گفتند، اما در کابل دشمنان مردم مظلوم افغانستان با انفجار دو خودروی حمل و نقل شهری جان «طیبه‌موسوی» و «فاطمه محمدی» همراه با ۴ نفر دیگر را گرفتند.

 

طیبه و فاطمه یک ماه قبل در ریاست افغان فیلم که رسیدگی به امور سینما و سینماگران افغانستانی را برعهده دارد، استخدام شده بودند. هردو از دانشکده هنر‌های زیبای کابل دانش‌آموخته شده بودند، طیبه که تئاتر خوانده بود به عنوان «طراح چهره» و فاطمه که نقاشی خوانده بود به عنوان «انیماتور» در پروژه پویانمایی «افسانه‌های افغانستان» که برای کودکان افغانستانی ساخته می‌شود، کار می‌کردند.

 

صحرا کریمی، رئیس افغان فیلم در صفحه اینستاگرام خود در این‌باره نوشته است: «جسم‌های سوخته و تکه تکه شده فاطمه محمدی و طیبه موسوی دو کارمند افغان فلم (فیلم) که به تازگی شامل بست‌های (شغل) پویانمایی و طراحی چهره شده بودند؛ در طب عدلی (پزشکی قانونی) از سوی خانواده‌هایشان تشخیص داده شد. جوان بودند و پر از امید به زندگی و روی پروژه پویانمایی «افسانه‌های افغانستان» برای کودکان کار می‌کردند.»

 

طیبه دانشجوی سال آخر کارشناسی ارشد هنر‌های تجسمی بود، او همین چند روز قبل شمع‌های تولدش را خاموش کرده بود و چه بسا قبل از این کار چشمان خود را بسته بود تا برای روز‌های پیشرو آرزو کند، اما به طور قطع فکرش را هم نمی‌کرد که چند روز بعد خودروی حامل او و دوستش فاطمه هدف مین دشمنان مردم افغانستان قرار بگیرد. سال‌هاست که دختران و پسران افغانستانی آرزوهایشان را با خود به زیر خروار‌ها خاک می‌برند و جای خالی‌شان مثل تیری بر قلب پدر، مادر و اعضای خانواده‌شان می‌ماند.

 

حالا دوستان و هم‌کلاسی‌های طیبه و فاطمه در فیس‌بوک و اینستاگرام از ویژگی‌ها و آرزو‌های این دو جوان ناکام می‌نویسند و از شوق و آرزوهایشان برای زندگی و من در مشهد و به کوه تلویزیون کابل فکر می‌کنم، بلندترین نقطه شهر که از آن بالا هر روز همه جا را رصد می‌کند، انفجار‌ها را می‌بیند، آخرین نفس‌های جان‌باختگان را می‌شنود و تمام این رنج‌ها را به تنهایی به دوش می‌کشد. کوه تلویزیون روز‌های خوش کابل را هم دیده، روز‌هایی که آسمانش همیشه آبی بود، رودخانه وسط شهر خروشان و فقط صدای خنده مردم بود که به آسمان می‌رفت نه صدای انفجار. کابل غمگین‌ترین شهر جهان است که بعد از هر انفجار غمگین‌تر می‌شود، بعد از هر سوگواری شانه‌هایش می‌افتد و بعد از هر جوانی که به خاک می‌سپرد، سربه زیر چشم به راه آینده می‌ماند، آینده‌ای آرام و پراز دوستی و مهربانی. چنین بادا.

 

تصویر نمایه خبر اثر حسن روح الامین

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.