صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

غربی‌ها آثار کلاسیک را در مدرسه می‌خوانند

  • کد خبر: ۷۱۹۳
  • ۲۵ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۱
نشست «نثرنویسان امروز روسیه» با حضور آبتین گلکار در نشر چشمه‌دلشدگان برگزار شد
رادمنش| ادبیات کلاسیک روسیه از پرخواننده‌ترین و شناخته شده‌ترین آثار ادبی جهان در ایران است؛ اما ادبیات امروز روسیه در کشور ما، نسبت به ادبیات امروز دیگر ملت‌ها -مانند آثار ادبی برخی کشور‌های اروپای غربی و آمریکا- بسیار کمتر معرفی شده است. اینکه ادامه آن دوره طلایی چه شد و سنت ادبی روسیه در نسل امروز نویسندگان آن کشور چه بازتابی داشته، و وضعیت ادبیات داستانی روسیه امروز چگونه است، برای مخاطب فارسی‌زبان کمی گنگ است. بیست‌وچهارمین نشست دلشدگان که کتاب‌فروشی نشر چشمه‌دلشدگان آن را برگزار می‌کند، به موضوع «نثرنویسان امروز روسیه» اختصاص داشت؛ آن هم با حضور آبتین گلکار، مترجم جوان و البته نام‌آشنای ادبیات روس. آنچه کارنامه گلکار نشان می‌دهد، این است که کمتر به ادبیات کلاسیک روس و بیشتر به موضوعاتی توجه دارد که در فضای ادبی معاصر و امروز جغرافیای زبان روسی خلق می‌شود. گزارش پیش رو گزیده‌ای است از صحبت‌های این مترجم ادبی در برنامه یادشده.

تعریف دنیا از معاصر با تعریف ما متفاوت است
عنوان این نشست پیشنهاد خود من بود. اینکه چرا کلمه معاصر را به کار نبردم و گفتم «امروز»، به این دلیل است که معاصر برای ما یک تعریف دارد و برای کشور‌های دیگر و ازجمله برای روس‌ها یک تعریف دیگر. معاصر برای ما قرن حاضر است، یعنی از سال ۱۳۰۱ تا امروز، اما برای آن‌ها معاصر یعنی روزگار ما، یعنی نویسندگانی که هنوز زنده‌اند یا تازه مرده‌اند و آثارشان نهایتا در ۳۰ سال اخیر منتشر شده است. جمال‌زاده و هدایت از دید غربی‌ها دیگر معاصر به حساب نمی‌آیند.

در غرب آثار کلاسیک را در مدرسه می‌خوانند
در ایران همچنان آثار نویسندگان کلاسیک بازار خیلی بهتری دارد. البته خیلی‌ها می‌گویند ما علاقه داریم بدانیم الان در ادبیات روسیه چه می‌گذرد و از آن سنت غنی چه مانده است، اما در عمل خواننده‌های ایرانی خیلی دیر به اسم نویسنده‌ای که نمی‌شناسند، اعتماد می‌کنند. در کشور‌های دیگر این‌طور نیست. من با مترجمان آثار روسی در کشور‌های دیگر که صحبت می‌کنم، می‌بینم آنجا همیشه بازار کتاب ادبیات معاصر بهتر است. البته کلاسیک‌ها همیشه بازار خودشان را دارند، ولی معاصر‌ها فروششان بیشتر است. یک دلیلش شاید این است که آن‌ها کلاسیک‌ها را در دوران مدرسه می‌خوانند و ادبیات جهان جزو درس‌هایشان و موضوعی زیربنایی است و خیلی طبیعی است که با شاهکار‌های ادبیات جهان آشنا شوند. ما متأسفانه چنین درسی نداریم. در ادبیات فارسی هم ممکن است فقط تکه‌هایی از ادبیات مطرح کلاسیک جهان را بیاورند، اما کلاسیک و معاصر مکمل هم هستند و باید هردو را خواند، چون باعث می‌شود به جریان ادبی کشور‌ها دید بهتری داشته باشیم.

در رمان‌های امروز، درد‌های امروزمان را می‌بینیم
اینکه ادبیات امروز چه دارد، یکی این است که به دغدغه‌های ما خیلی نزدیک شده است؛ به‌خصوص ادبیات امروز روسیه که از نظر جغرافیایی و فرهنگی خیلی به ما نزدیک‌تر هستند تا مثلا ادبیات خاور دور. وقتی آثار بعضی روس‌ها را می‌خوانید، فکر می‌کنید انگار برای ما نوشته‌اند. من داستانی از یک طنزنویس روس ترجمه کردم و برای مجله گل‌آقا فرستادم. مسئولان مجله و بعد خواننده‌ها باور نمی‌کردند که این را یک نویسنده روس نوشته است. می‌گفتند خودت نوشتی و اسم یک نویسنده را گذاشتی بالای آن. خوشبختانه آن نویسنده صفحه ویکی‌پدیا داشت و توانستم ثابت کنم چنین نویسنده‌ای وجود دارد. ما در رمان‌های امروز درد‌های امروز خودمان را پیدا می‌کنیم که در آثار کلاسیک پیدا نمی‌شود.

تبلیغات، نویسندگان اروپای غربی و آمریکا را معروف‌تر می‌کند
یک علت اینکه نویسندگان امروز اروپای غربی و آمریکا در ایران طرف‌دار بیشتری دارند، نقش مطبوعات و رسانه‌هاست که خبر آن‌ها را بیشتر منتشر می‌کنند. مثلا خبر جوایزی مثل نوبل و بوکر و پولیتزر کمابیش مطرح است و مردم نام‌های نویسندگان آن‌ها را بیشتر شنیده‌اند. عنوان جایزه هم عاملی است برای تبلیغ، ولی کسی جایزه‌های روسی را نمی‌شناسد. شما روی کتاب بنویسید برنده بوکر روسی، این برای مردم چه اهمیتی دارد؟ بااین‌همه اگر نویسنده‌ای یک کتابش ترجمه و مطرح شود، مخاطب خودش را پیدا می‌کند.

کورکوف، نویسنده‌ای که مغضوب حکومت روسیه شد
آندری کورکوف در ایران با رمان «مرگ و پنگوئن» معرفی و شناخته شد. او نویسنده اوکراینی است که به روسی می‌نویسد، ولی در عین حال در همه آثارش اوکراین حضور پررنگی دارد. معمولا یک موقعیت یا واقعه خیلی خارق‌العاده‌ای را که در عالم واقع امکان تحقق ندارد، در مرکز داستان قرار می‌دهد و بقیه چیز‌ها را حول آن روایت می‌کند. مثلا در «مرگ و پنگوئن» یک نفر حیوان خانگی‌اش پنگوئن است، ولی همه چیز‌های دیگر واقعی است. کورکوف، چون به روسی می‌نوشت، در خود روسیه هم مطرح بود. از زمان وقایع اوکراین و تیرگی روابط این کشور با روسیه، او به‌شدت طرف اوکراین را گرفت و بعد از این موضع‌گیری علیه روسیه، اجازه انتشار کتاب‌هایش را در روسیه ندادند. مثلا «زنبور‌های خاکستری» در روسیه پیدا نمی‌شود. این کتاب نسبت به کتاب‌های دیگر او خیلی رئال‌تر است. رمان ماجرای زنبورداری را شرح می‌دهد که بین جبهه اوکراینی‌ها و جبهه روس‌هاست و این وسط به‌اصطلاح منطقه خاکستری نام دارد. این کتاب از این نظر برایم جالب بود که به خواننده ایرانی تصویری از وقایع اوکراین از دید اوکراینی‌ها می‌دهد. چیزی که در اخبار ما پخش می‌شود، معمولا موضع روس‌هاست، اما این کتاب موضع اوکراینی‌ها را نشان می‌دهد.

مهم‌تر از ترجمه بی‌واسطه، زحمت مترجم است
یکی از سؤال‌های همیشه مطرح درباره ترجمه از زبان واسطه است. خیلی از آثار هستند که از زبان واسطه ترجمه شده‌اند، اما ترجمه‌های خوبی هستند. مثلا ترجمه آقای قاضی از «دن کیشوت» از زبان واسطه است، اما من به ترجمه‌ای که الان از زبان اصلی هم صورت گرفته است، شک دارم. بحث اصلی این است که مترجم چقدر برای کارش وقت گذاشته است. من ترجیح می‌دهم شخصی مثل آقای دریابندری کل ادبیات روسیه را از زبان واسطه ترجمه کند تا برخی از زبان اصلی.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.