سعیده فتحی/شهرآرانیوز، اکثر کسانی که ورزشیاند، باشگاه مهرام تهران را با امیر محمد گنجی میشناسند. مدیرعامل این باشگاه که سالها برای آن تلاش کرده تا به ویژه چراغ بسکتبال آن را روشن نگه دارد. اما شاید بسیاری ندانند پشت او پدری موفق ایستاده بود که دیگر میان ما نیست.
نخستین سکانسی که از «گنجی بزرگ» به یاد دارم در یکی از جشنهای مهرامیها بود، وقتی برای سخنرانی روی سن و پشت تریبون رفت، خندید و گفت: «مشکل از میکروفن نیست از قد من است که به آن نمیرسد» همین جمله گنجی کافی بود تا با کوچکمرد بزرگ که یکی از غولهای بورس وقت بود احساس راحتی کرد. بله! او با همان قد کوتاه، روح بسیار بزرگی داشت و او بود که راه را برای پسر باز کرد و باعث شد تا امیر محمد گنجی در نوجوانی به بسکتبال علاقمند شود و بعدها هم تیمداری در این رشته دغدغه اش شد. حال از اثرات ظهور مهرام، این غول بسکتبال ایران و آسیا فاکتور میگیریم و به تفکری بزرگ که یکی از محصولاتش، تاسیس کارتل مهرام در نیم قرن پیش بود میپردازیم. صد البته که شرکت بزرگ مهرام تنها بخشی از پرتفوی عظیم او محسوب میشود.
همیشه علاقمند بودم رمز و راز زندگی آدمهای موفق را بدانم و از مسیری که طی کرده اند آگاه شوم. این مرد هم کسی بود که در دهه ۸۰ و ۷۰ در بورس همه دنبالش راه میافتادند و کافی بود دست روی بخشی از سهامی خاص بگذارد تا دیگران هم مابقی آن را بخرند، چون میدانستند موفق میشود. فکر میکنم بد نیست امروز که او دیگر در این دنیا نیست نسل جدید کمی از چنین مردی بداند، کسی که همیشه دوست داشت از او به عنوان یک کارآفرین یاد شود. مردی که پدرخوانده تراستی خانوادگی بود و سهام بیش از ۸۰ شرکت و کارخانه و تولیدی از داراییهای افسانهای او محسوب میشد.
«رسول تقی گنجی» در تهران و در خانوادهای «با نام و نشان» به دنیا آمد. در ۱۷ سالگی موفق شد مدرک دیپلم بگیرد و اندکی پس از آن، وارد دانشگاه شد. ۱۷ سال بیشتر نداشت که وارد «دانشگاه پلی تکنیک» شد و در رشته مهندسی شیمی با گرایش پتروشیمی تحصیل کرد. در ۲۱ سالگی موفق شد درسش را تمام کند. بعد از درس و با توجه به اینکه معافیت اعزام به سربازی داشت به صف مهندسان پتروشیمی کشور پیوست و کارش را در قسمت تجهیز نیروی انسانی سازمان پتروشیمی در شیراز آغاز کرد.
بنای اولیه الگوی مدیریتی رسول گنجی در «مکتب ژاپنی» شکل گرفت. آقای «نی شی یو» که مدیر او در شرکت ایران- ژاپن بود، در طول سه سال در جنوب کشور چیزهای زیادی به او یاد داد.
گنجی پس از مدتی به تهران برگشت و این بار در رشته مهندسی صنایع در دانشگاه صنعتی شریف به ادامه تحصیل پرداخت. در عین حال مدتی به آمریکا سفر کرد و در «هاروارد» موفق شد، مدرک فوق لیسانس مدیریت استراتژیک بگیرد و در ادامه تحصیل، موفق شد در «دانشگاه پنسیلوانیا»، مدرک دکترای پلیمر بگیرد.
یکی از رموز موفقیت گنجی این بود که موافق جریان آب، شنا نمیکرد. سنت خانوادگی آنها، کمک به بی بضاعتها بود، اما کمکهایشان کمی با کمکهای دیگران متفاوت بود. گنجی همیشه میگفت: «من بیشتر دوست دارم ماهی گیری یاد بدهم تا ماهی بذل و بخشش کنم.» برای همین هم میگفت: «من کارآفرینم نه سرمایه گذار!» گنجی معتقد بود از ذهن کار کشیدن مشکل است، نه پول درآوردن!
برخلاف تصور خیلیها گنجی با دست خالی شروع کرد نه به این دلیل که خانواده اش نداشته باشند، بلکه به این دلیل که میخواست کار اقتصادی اش را با استقلال کامل آغاز کند.
او با یک میلیون تومان گشایش اعتبار، مواد شیمیایی وارد کرد. دو ماه بعد این کالای شیمیایی را فروخت و حدود ۲۰۰ هزار تومان سود کردد. کارش را ادامه داد تا اینکه پدرش از دنیا رفت و ارثی که از او به جای ماند، باعث شد با قدرت بیشتری به کارش ادامه دهد.
او و برادرانش شرکت شیمیایی رازی را با سرمایه ثبتی ۱۰میلیون تومان ایجاد کردند. بعد از رازی، «شرکت کیمیارزین» را راه اندازی کردند و بعد شرکت «کیان شیمی». بعد کار بسیار بزرگی را در قالب شرکت «آرتاویل تایر» شکل دادند که مردم محصولات آن را به نام «گلدستون» میشناسند. اسم گروه خانوادگی گنجی را هم گروه صنعتی رازی گذاشتند.
«مهرام» هم برای او مثل بچه اش بود همانطور که برای امیرمحمد گنجی هست. سال ۷۵ رسول تقی گنجی مهرام را خرید و پس از آنهم پسرش باشگاه مهرام را راه انداخت. او از همان زمانها امیرمحمد گنجی را ر دنیای اقتصاد قبول داشت و معتقد بود که پسرش از او هم بهتر میفهمد و هم بیشتر میداند.
گنجی میگفت: «احساس میکنم رسالتی دارم و تا جایی که میتوانم باید وطنم را آباد کنم. دلیل ندارد ما از کره جنوبی یا مالزی عقب بمانیم. فکر میکنم اگر نخبه ها، اراده کنند و همه دست به دست هم بدهیم، حتما کره و مالزی را پشت سر خواهیم گذاشت.»
حالا این مرد بزرگ پس از سالها درگیری با بیماری دار فانی را وداع گفت، مردی موفق که بسیار تلاش کرد تا از خود هم در دنیای اقتصاد و هم ورزش ردپاهایی به یادگار بگذارد.
یاد و خاطرهاش همیشه جاویدان...