صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

همه‌چیز زیر سر سینما رفتن‌های یواشکی بود

  • کد خبر: ۷۳۳۸۶
  • ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۵
مرور زندگی هنری جواد محمدزاده که تجربه حضور در تئاتر خیابانی و صحنه‌ای تا سینما و تلویزیون را دارد.
نجمه موسوی کاهانی| شهرآرانیوز؛ به محله سرافرازان می‌روم تا با یکی از قدیمی‌های تئاتر گپ وگفتی داشته باشم. در خانه که باز می‌شود بی‌درنگ چهره‌اش را به خاطر می‌آورم. هر کس کمی اهل تئاتر باشد چهره خاص و به‌یادماندنی این مرد سپیدموی در خاطرش حک شده است. خیلی‌ها معتقدند او با این موی و ریش سپید و بدن آماده و سرحال که نقش‌های پرتحرک را از آن خود می‌کند، نمک نمایش‌هاست. وارد خانه‌ای می‌شوم که مانند خانه بیشتر هنرمندان با وسایل قدیمی به طرز زیبایی چیدمان شده است. وسایلی که حس تعلق خاطر به هر کدام از آن‌ها در نگاه جواد محمدزاده دیده می‌شود.

بچه عیدگاه مشهدم

محمدزاده که استاد فن بیان است در همان ابتدای صحبت شروع می‌کند به خواندن ابیاتی از مولانا و سعدی که نشان می‌دهد حافظه‌اش به‌خوبی روز‌های جوانی او را یاری می‌کند. امتیازی که بی‌شک برای هنرپیشه تئاتر یکی از ملزومات کار است. بعد هم خودش را این‌طور معرفی می‌کند: متولد اول فروردین ۱۳۳۳ بچه محله عیدگاه مشهد هستم. ۵ خواهر و برادر بودیم که من چهارمی بودم، پدرم کارگر کاشی‌ساز آستانه بود و مادرم با اینکه سواد نداشت دندان‌ساز تجربی بود. زنی مدیر و مدبر که اقتصاد خانواده در دست او بود. من هم هر چه دارم از لحاظ شخصیتی و اقتصادی مدیون او هستم.

با هزار ترفند هزینه سینما را جور می‌کردم

از او می‌خواهم درباره تئاتر بگوید که چه نقشی در کودکی‌هایش داشته و از چه زمانی متوجه شده این هنر در وجود او نهفته است. با کمی تأمل و مکث، قطرات اشکی را که با یادآوری خاطرات مادرش درگوشه چشمانش نقش بسته پاک می‌کند و می‌گوید: موقع بچگی اهل درس نبودم و خیلی بازیگوش بودم. یواشکی سینما می‌رفتم و هزینه بلیت را با هزار ترفند و کلک از مادر خدابیامرزم می‌گرفتم، به بهانه خرید مداد یا هزینه اتوبوس یا هر بهانه دیگر چند قرانی می‌گرفتم و هزینه بلیت را که ۵ زار بود جور می‌کردم. معمولا کسی متوجه نمی‌شد، اما امان از وقتی که لو می‌رفتم و کتکی نوش جان می‌کردم.

تخریب هویت شهر اشتباهی بزرگ است

او که سینما را منشأ اولین جرقه‌های هنر در وجودش می‌داند ادامه می‌دهد: مشهد فقط سالن تئاتر گلشن را داشت که به‌دلیل مسیر و محیطش خیلی نمی‌توانستم به آنجا بروم. ۸ ساله بودم که پایم به سینما باز شد. اولین‌باری که آنجا رفتم را خوب به خاطر دارم. سینما ایران بود که در خیابان جنت قرار داشت، باعث تأسف است که چند سال بعد این مکان فرهنگی و خاطره‌انگیز نسل ما تخریب شد.

اتفاقات اخیر و خراب‌شدن سینما‌های قدس و آسیا مرا یاد خاطرات قدیمی خودم انداخت. چرا این فضا‌های هویت فرهنگی شهر ارزشی برای مدیران فرهنگی ندارد و برای حفظ آن هیچ تلاشی نمی‌شود. الان دیگر سال‌هاست خبری از سینما ایران، سعدی و مول اند روژ نیست. بی‌شک از بین بردن این بنا‌ها در آینده‌ای نه چندان دور پشیمانی به دنبال دارد و آن زمان دیگر دیر شده است. بهتر نیست به جای تخریب این مکان‌های فرهنگی با کمی خلاقیت و بازسازی مختصر، آن‌ها را به پردیس تئاتر و فیلم تبدیل کنند؟

۳۰ سال مجله فیلم و هنر می‌خریدم

این هنرمند پیش‌کسوت معتقد است که علاقه به بازیگری در تمام انسان‌ها وجود دارد، اما برخی دیوانه‌وار عاشق می‌شوند. او به خاطرات امیر نادری که «دونده» و «تنگسیر» ازجمله کار‌های اوست، اشاره می‌کند و می‌گوید که عاشقان هنر حاضرند گرسنه بخوابند، اما پولشان را برای بلیت سینما و تئاتر هزینه کنند.

محمدزاده که به گفته خودش شاگرد درس‌خوانی نبوده بعد از خواندن کلاس ششم، درس را کنار می‌گذارد و ۲، ۳ سال بعد در ۱۳ سالگی برای کار در کارگاه برادرش به تهران می‌رود. با مهاجرت به پایتخت با دنیای جدیدی از هنر و هنرمندان آشنا می‌شود. او بیش از ۱۷ سال در تهران زندگی کرده است. درباره آن سال‌ها و آشنایی‌اش با دنیای هنرمندان می‌گوید: از ۱۳ سالگی رفتم تهران پیش برادرم که کارگاه تولید کفش داشت. روز‌ها کار می‌کردم و شب درس می‌خواندم. مجله هفتگی فیلم و هنر را که قیمتش ۵ ریال بود از سال ۴۶ که به تهران رفتم تا سال ۷۶ می‌خریدم. از همان موقع با زندگی‌نامه هنرمندان و هنرپیشگان بزرگ آشنا شدم. یکی از بدترین کار‌هایی که کردم این بود که قدر این کتاب‌ها و مجلات را ندانستم و وقتی دیدم حجم زیادی از فضای خانه را اشغال کرده‌اند آن‌ها را رد کردم و حالا پشیمانم.

اولین تجربه تئاتری‌ام در کار استاد علی نصیریان بود

او در سال ۵۱ با موسیقی وارد دنیای هنر شده است. از کلاس موسیقی و تئاتر و بازیگری و فیلم‌سازی شروع کرده و متوجه شده که در بازیگری استعداد خاصی دارد. در دوره‌های کلاس آناهیتا حضور یافته و با استادان بزرگ هنر و سینمای کشومان کار کرده است.

محمدزاده از بزرگان زیادی به نیکی یاد می‌کند و درباره اولین تجربه بازی‌اش در تئاتر می‌گوید: من افتخار می‌کنم که اولین کار تئاترم را با عنوان «آرام‌سایشگاه» با علی نصیریان انجام دادم. کاری که نویسنده آن آقای بهمن فرسی بود و خسرو شکیبایی در آن تئاتر بازی می‌کردند. من هم که جوانی کم سن و سال بودم در کنار آن‌ها روی صحنه رفتم. زمانی که برای دریافت دستمزد به آقای نصیریان مراجعه کردم در کمال تواضع جلوی پای منِ جوان از پشت میز بلند شد و با احترام گفت می‌توانید برای کار‌های بعدی هم در گروه ما حضور داشته باشید و تمرین را ادامه دهید. من که در عالم جوانی قدر فرصت‌های ناب را کمتر متوجه می‌شدم کوتاهی کردم و کمتر حضور پیدا کردم. به خاطر دارم در سال ۵۹ جشنواره نمایش‌های خیابانی بود که هم‌زمان در ۵ نمایش بازی می‌کردم. آن‌زمان آقای بهزاد فراهانی به من گفت «جواد چقدر انرژی داری و چطور می‌توانی این همه اجرا داشته باشی.»، اما من فرصت زندگی را که شاید می‌توانست جلوی پایم قرار بگیرد از دست دادم. با اینکه انرژی و استعداد خوبی داشتم، اما خیلی کار را جدی نگرفتم.

شغل اصلی‌ام مسافرکشی بود

به حسرت فرصت‌های از دست رفته که می‌رسیم چند لحظه‌ای سکوت می‌کند. بعد بلند می‌شود و در یک فنجان گل قرمز قدیمی چای می‌آورد و ادامه می‌دهد: من از مسیری که انتخاب کرده‌ام راضی هستم. بعد از انقلاب به مشهد آمدم و یکی دو سال بعد هم در ۳۳ سالگی ازدواج کردم. مادرم از من حمایت کرد و سرمایه اولیه کارم را داد. من هم در کنار تئاتر به کار آزاد مشغول بودم و چندین کار مثل کارگاه تولیدی و عمده‌فروشی و پخش تولیدات داخلی را در دوره‌های مختلف انجام دادم. بعد از آن هم ماشینی خریدم و با مسافرکشی هزینه‌هایم را تأمین می‌کردم، تا همین پارسال که بازنشسته خانه هنرمندان شدم مسافرکشی می‌کردم و گاهی تا روزی ۱۸ ساعت هم کار می‌کردم. چون از تئاتر پولی در نمی‌آید. من همیشه به شاگردانم می‌گویم «چپتان را پر کنید» و در کنار هنر کار کنید تا لنگ نمانید و بتوانید نقش خوب انتخاب کنید. البته همه چیز باید دست به‌دست هم دهد تا یک نفر موفق شود، ولی بحث امرار معاش بسیار مهم است. ما در خراسان هنرمندانی مانند رضا عطاران و حامد بهداد را داریم که در کنار استعداد و تلاش و پشتکار به شانسی که به آن‌ها رو کرده توجه کرده‌اند و موفق هم شده‌اند.

درام‌های قصه‌محور را دوست دارم

بعد از اینکه درباره تئاتر‌های مختلف و سبک‌های متفاوتی که در این ۵۰ سال بازی کرده است توضیح می‌دهد، درباره سبک کار‌های مورد علاقه‌اش می‌گوید. یعنی درام‌های قصه‌محور که چالش دارند. بعد توضیح می‌دهد: چند سال قبل کاری با آقای مسعود عقلی انجام دادم که خیلی دوست داشتم. نقش پدری را داشتم که فرزندش به همراه دوستش در حال غرق شدن بودند. فرزندش را نتوانست نجات دهد، اما دوست او را نجات داده بود و آن کودک را به جای فرزند خودش بزرگ می‌کرد. اما در طول داستان با همسرش به مشکل برخورده بود که چرا در نجات فرزند خودشان کوتاهی کرده است. یکی از بهترین نقش‌های دیگرم شخصیت جیگی جیگی بود. جیگی جیگی شخصیتی حقیقی بود که همه قدیمی‌های مشهد او را می‌شناسند. نقل قول‌ها درباره ظاهر او متفاوت است، ولی درباره خصوصیاتش همه اتفاق نظر دارند. او که تمام زندگی‌اش را به شاد کردن مردم مشغول بوده، با وجود اینکه دوره‌گردی می‌کرده و پولی در بساط نداشته، اما سرنوشت برای او پاداشی زیبا رقم زده است و قسمتش شده که در حرم امام رضا (ع) دفن شود.

در کارهایم تشابه بازی ندارم

او متواضعانه هنوز خودش را شاگرد صحنه تئاتر می‌داند، اما از قول دوستانش می‌گوید که تشابه بازی در کارهایش دیده نمی‌شود. می‌گوید: اولین‌بار حدود ۱۲ سال قبل نقش جیگی جیگی را بازی کردم و چند اجرا در تهران و مشهد داشتیم که نمایش موفقی بود. امسال دوباره آقای برومند جشنواره جیگی جیگی را راه انداخت و به من زنگ زد و گفت که اجرا داریم. به او گفتم من الان برای نقش هژیر و دژبان دروازه ایران در نمایشنامه رستم و سهراب ریش و سبیل بلندی دارم، اما آقای برومند گفت برای ما سبک بازی تو مهم است.

من در بازی‌گردانی مدعی هستم و در حدود ۲ هزار کار خیابانی را بازی و کارگردانی کرده‌ام. ولی بازی را بیشتر دوست دارم و خودم را بازیگر می‌دانم. تا دلتان بخواهد لوح سپاس بازیگری دارم. در سطح استانی و منطقه‌ای هم حدود ۱۰ مقام دارم. در کشور هم یک کار خیابانی در حوزه دفاع مقدس با غلامرضا عارف‌نژاد داشتیم که در آن نمایش دوم شدم. خیلی وقت‌ها که با کارگردان‌های جوان کار می‌کنم همه نقش را خودم اجرا می‌کنم و نیازی نیست کارگردان میزانسن بدهد. خصوصیتم این است که با کارگردان‌های مختلفی کار می‌کنم و تعامل دارم.

نسلی که تئاتر برایشان جدی است

محمد برومند کارگردان تئاتر جیگی جیگی که جواد محمدزاده را به عنوان بازیگر اصلی این داستان انتخاب کرده است می‌گوید: محمدزاده از نسلی است که تئاتر برایشان یک امر جدی است. او را از سال‌ها قبل می‌شناسم و ۱۲ سال قبل که به دنبال هنرپیشه‌ای مستعد برای نقش منحصر به فرد جیگی جیگی بودم این کار را به او پیشنهاد دادم. از ویژگی‌های بارز این پیش‌کسوت تئاتر تعهد به کار، نظم و جدیت خاصی است که در کار دارد. او فردی بااخلاق است و پرانرژی و برای کار وقت می‌گذارد. در این دوره از اجرای جیگی جیگی ما ۲۰ اجرا در ۱۰ شب داشتیم. یعنی در هر شب ۲ اجرا که کار سنگینی بود. اما محمدزاده بدون خستگی و با آمادگی جسمانی کامل ۲ سکانس روی صحنه حاضر می‌شد و تعجب جوان‌تر‌ها را برمی‌انگیخت.

از دیگر دلایلی که او را برای این نقش انتخاب کردم خصوصیات ظاهری، چهره و سن و سال او بود که به شخصیت جیگی جیگی نزدیک بود. این‌بار که آقای محمدزاده به من گفت برای اجرای نقش دیگری ریش و سبیل بلند دارد به او گفتم برای کار ما مانعی ایجاد نمی‌کند، زیرا تعریف خاصی از ظاهر جیگی جیگی گفته نشده و افراد در طول سال‌ها با خصوصیات ظاهری متفاوت او را دیده‌اند. من کتاب «مطرب عشق» و فیلم «دایره قسمت» را هم بر اساس زندگی جیگی جیگی نوشته و ساخته‌ام و محمدزاده در فیلم «دایره قسمت» هم نقش جیگی جیگی را بازی کرده است.

بعضی نقش‌ها بیشتر بر دل می‌نشینند

بعضی نقش‌ها برای هنرمند ماندگار می‌شود مانند سریال «عشق و خاکستر» که حدود ۲۰ سال قبل از شبکه خراسان پخش شده و محمدزاده در آن نقش عمو نصیر را بازی کرده است. ولی هنوز خیلی‌ها با همان اسم عمو نصیر او را می‌شناسند. فیلم‌هایی با خدابیامرز حسن حامد و احمد شادکامی هم در میان بازی‌های او وجود دارد. اخیرا هم در یک فیلم کوتاه نقش پیرمردی را بازی کرده که با زن جوان و زن مسن خود گفتمانی عارفانه و عاشقانه داشته است و این گفتمان برای او حس خوبی به همراه داشته است.

او در ادامه می‌گوید: با عبدا... برجسته کار خوبی داشتیم که به‌نظرم رضایت‌بخش بود. با رضا عرفانی در کرگدن و چند بازی دیگر هم‌بازی بودم. با جواد اشکذری یک کار خیابانی داشتیم که بسیار خوب بود. یک کار صحنه‌ای هم داشتیم به نام «هیس مانکن‌ها خوابند» که من در آن کار در جشنواره منطقه‌ای جایزه اول را گرفتم.

بیش از ۱۵۰ فیلم و تئاتر صحنه‌ای

محمدزاده می‌گوید در کارنامه کاری‌اش بیش از ۱۵۰ فیلم و تئاتر بازی کرده است که همه آن‌ها را دوست دارد. اما یکی از نقش‌های خوبش را نقش ایاز در تئاتر «بازی نامه باستان» می‌داند که برداشتی از شاهنامه بوده و کار رضا صابری است. ۲ سال قبل هم تئاتر باغ خونی را در تهران و مشهد بازی کرده که دوستش داشته و نقش جیگی جیگی در سری نمایش‌های جیگی جیگی هم از آن دسته نقش‌هایی بوده که حس و حال خوبی به او داده است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.