ماجرای اعتراض متفاوت یک دانشآموز به تنبیه بدنی که در فضای مجازی، خبرساز و بالاخره تعیینتکلیف شد
ایمان فروزاننیا -
احقاق حق به کمک فضای مجازی
«زرتشت» را صدرا محقق، روزنامهنگار روزنامه شرق، پیدا کرد. او کنار خیابان ولیعصر تهران روی لبه سنگی یک بانک نشسته بود، با پلاکاردی که داستان اعتراضش را روی آن نوشته بود. گوشی موبایل بیرون میآید. یک ویدئو، ضبط و در توئیتر منتشر میشود و چند ساعت بعد، بسیاری در ایران از داستان این دانشآموز باخبر میشوند.
زرتشت دانشآموز کلاس یازدهم مدرسهای در منطقه یک تهران است و خودش داستان را اینطور تعریف کرده است که در کلاس شیمی نشسته بوده. معلم او را بابت پرحرفی، بازخواست میکند و سپس کمی لگد و یک سیلی ناغافل چاشنی کارش میشود. بقیه دانشآموزان، معلم عصبانی را از دانشآموز جدا میکنند، ولی دانشآموز کتکخورده بیخیال ماجرا نمیشود و از معلم شکایت میکند. شکایت همان و از مدرسه اخراج شدن همان، پس با خودش فکری میکند و احتمالا با الهام از گرتا تونبرگ، فعال زیستمحیطی که کارش را با ترک مدرسه و نشستن کنار خیابان رسانهای کرد، تصمیم میگیرد با این شیوه متفاوت، حقش را از معلم و مدیر مدرسه بگیرد. بعد از دو روز نشستن کنار خیابان، سروکله یک روزنامهنگار پیدا میشود و با رسانهای شدن ماجرا، خبر به گوش مسئولان آموزشوپرورش میرسد و پیگیر ماجرا میشوند. دیروز سخنگوی آموزش وپرورش شهر تهران از روشن شدن تکلیف این ماجرا خبر داد و گفت: «مدیرکل وزارت آموزشوپرورش و جمعی از مسئولان با خانواده این دانش آموز و مدیر مدرسه جلسه داشتند. در این جلسه، موضوع بهطور جدی واکاوی و مشخص شد که دبیر شیمی به دانشآموز سیلی زده است و در واکنش، دانشآموز لفظ ناپسندی گفته است؛ البته بعد از این اتفاق، مدیر مدرسه هم رفتار مناسبی با دانشآموز نداشته است. همین موضوع موجب اعتراض دانشآموز میشود، با اینهمه حالا دانشآموز به مدرسه برگشته است و از نظر ما، مدیر و معلم تخلف کردهاند که پیگیری و طبق قانون، برخورد خواهیم کرد.»
از اعتراضهای یک دهه شصتی تا سبک دهه هشتادی
مهمترین موضوعی که در ماجرای اعتراض زرتشت، نظر کاربران فضای مجازی بهخصوص دهه شصتیها را به خودش جلب کرده است، تفاوت رفتار دانشآموزان قدیم و جدید درمقابل ظلم و تنبیه است؛ تفاوتی که اگر دهه شصتی باشید، حتما دربین خاطرههایتان چند شاهد مثال برای آن خواهید یافت. زمان ما زیاد پیش میآمد که بچهها را در مدرسه بزنند. خوب هم میزدند، ولی نه بچهها اعتراضی میکردند، نه خانوادهها! اگر هم اعتراضی میشد، جنسش آنقدر نرم و هوشمندانه نبود. نهایتا برادر یا پدر دانشآموز کتکخورده میآمد جلوی مدرسه و با معلم دستبهیقه میشد.
حالا، اما رسانههای مجازی که دراختیار همه قرار گرفته است، راههای جدید اعتراض را نشانمان میدهد. چه زمانی ممکن بود ما بتوانیم پای مدیرکل آموزش وپرورش شهرمان را به موضوع تنبیهمان در مدرسه باز کنیم؟ کاری که زرتشت با کمی سیاست و شناخت درست رسانههای مجازی انجام داد؛ البته او این وسط شیطنتهایی هم کرده است؛ مثلا در مصاحبه نمیگوید که در جواب کتک به معلمش فحش داده است و برای تاثیرگذارتر شدن ماجرا این قسمت را سانسور میکند، ولی بههرحال اینکه یک نوجوان میداند همیشه دوربینهایی در خیابان هستند که منتظر شکار سوژههای متفاوتند، نشان میدهد که داریم وارد عصر جدیدی از شیوههای اعتراض میشویم و مردم دارند یاد میگیرند که برای حل شدن مشکلاتشان، میشود دستبه دامان رسانههای مجازی شد.
این قضیه یک جنبه خوب دارد، آنهم حل شدن مشکلات مردم به دست مسئولانی است که در اتاقهایشان بیشتر به جلسه و سیر در عوالم خودشان مشغولند و از اتفاقات کف جامعه بیخبرند. از یک طرف هم بد است؛ چون به همهچیز یک برچسب احساسی و هیجانی میچسباند و گاهی باعث مخدوش شدن حقیقت میشود؛ مثل داستان ایدز در لردگان که صدای شایعات و نقلهای غیرموثق میدانی از حرف وزیر و استاندار و کارشناسان، بلندتر شد و خیلیها نفهمیدند که اصل مطلب چه بوده است. اینجای ماجرا نیاز به کمی فرهنگسازی و آموزش دارد، وگرنه بقیهاش امیدبخش است و خبر از اتفاقات خوب میدهد.