صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

پرنده‌های اساطیری در فرهنگ، نغمه‌ها و آوا‌های خراسانی چه جایگاهی دارند؟

  • کد خبر: ۷۵۴۱۱
  • ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۱
آدمی از آن هنگام که خود را شناخته و گستره گیتی را به تماشا نشسته، پرندگان را دیده است که چگونه در پهنه آسمان به پرواز درمی آیند. پرنده‌ها در باور بشر، ۲ دنیای زمین و آسمان را به هم پیوند می‌دهند و از همین منظر جلوه‌ای مینویی و اساطیری دارند.

حسین رسول زاده | شهرآرانیوز - عشق آدمی به پرنده‌ها عمری به قدمت تاریخ دارد. پرنده‌ها همراه و همزاد بشر هستند. معشوقه‌هایی باستانی که زیباترین رؤیای آدمی را پیش روی او به نمایش درمی آورده اند؛ رؤیای شیرین پرواز را. آدمی از آن هنگام که خود را شناخته و گستره گیتی را به تماشا نشسته، پرندگان را دیده است که چگونه در پهنه آسمان به پرواز درمی آیند. پرنده‌ها در باور بشر، ۲ دنیای زمین و آسمان را به هم پیوند می‌دهند و از همین منظر جلوه‌ای مینویی و اساطیری دارند.


پیام آور سپیده دم

پرواز عامل عشق و علاقه بشر به پرنده‌ها بوده است، اما نخستین پرنده‌ها که هم زیستی با آدمی را آغاز کرده اند، قدرت پرواز نداشته اند؛ ماکیان احتمالا پیش از هر پرنده دیگری به زندگی ما راه یافته اند.


در اساطیر ایرانی خروس جلوه‌ای ایزدی دارد. او پیش از دیگر موجودات، نزدیک شدن روشنایی را می‌بیند و از آن خبر می‌دهد. هم از این روی در ایران کهن این پرنده «پَرُودَرش» به معنای ازپیش بیننده نام داشته است. در باور پدران و مادران ما، خروس نور سپیده را از راه دور می‌بیند و فرارسیدن آن را پیشاپیش خبر می‌دهد و از این رو جایگاهی ویژه در فرهنگ و آیین‌های ایرانی دارد.

 

 

در باور پیشینیان، آواز خروس ستایش پروردگار است و اوست که «بوشاسپ» (دیو خواب آلودگی) را می‌راند که در طول شب بر آدمیان دست دراز کرده است. نیز در خانه‌ای که خروس باشد، دیو «دروج» نمی‌تواند پا بگذارد.


همین باور‌ها درباره ایزدی بودن خروس، به ادیان ابراهیمی و به فرهنگ اسلامی هم راه یافته است. چنان که در منابع اسلامی این پرنده ازجمله موجوداتی دانسته شده که صورتی از آن در شب معراج به حضرت ختمی مرتبت (ص) نمایانده شده است. داستان دیدن خروس در آسمان چهارم، در تفسیر طبری هم آمده است:


«.. در آسمان چهارم مرغی دیدم سپیدتر از عاج، بر مثال خروهی، و پای او بر هفتمین طبقه زمین بود و سر او را دیدم در زیر هفتم آسمان... و من از جبرئیل پرسیدم این چه مرغی است بدین عظیمی؟ جبرئیل علیه السلام گفت: این خروهی سپید است و از دد و دام و چرنده و پرنده و جمندگان که خدای عزوجل بیافریده است، هیچ چیز نیست گرامی‌تر از این خروه، و شبی ۲ بال خویش باز کند و بانگ کند؛ جمله خروهان زمین آواز او بشنوند... و، چون پیغامبر [علیه السلام]آن خروه را بدید، چون به زمین آمد، همواره خروه سپید داشتی و گفت: هرآنجا که خروهی سپید باشد، بر اهل آن خانه، جادویی کار نکند و دیوان از آنجا پرهیز کنند؛ و از بهر این است که پیغامبر [علیه السلام]وصیت کرد اندر خروه سپید. گفت: اگر مردمان بدانندی که کرامت او بر خدای عزوجل چیست، هر پری کز او بیفتادی، به زر سرخ بازخریدی...»


کرک جان! بنده دم باش

خروس بسیار پیش‌تر از آنکه در زبان اوستایی «پرودرش» نام بگیرد، در زندگی پدران و مادران ما حضور داشته است. در فرازی از وندیداد به این دیرینگی خیره کننده اشاره شده است: «آن گاه اهورامزدا گفت: آن مرغ که پرودرش نام دارد،‌ای سپیتمان زرتشت، نزد مردم بدزبان کهرک تاس خوانده می‎ شود...»


به نظر می‌رسد «مردم بدزبان» عنوانی است که در اوستا از سر تضاد دینی به اقوام پیش آریایی داده شده است؛ اقوامی که همچنان از پذیرش دین تازه و آداب و رسوم اقوام مهاجر سرباز می‌زده اند و به آیین گذشتگان معتقد بوده اند. پس نزد آن دسته از مردمانی که پیش از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، در این پهنه وسیع می‌زیسته اند، ماکیان‌ها «کهرک تاس» نام داشته اند.


واژه بسیار کهن «کهرک تاس» را در هزاره‌های پیشین نگه داریم و به امروزه روز بیاییم و بیتی به گویش تربتی از استاد مرحوم محمد قهرمان بخوانیم که در آن به صدای پرندگان اشاره شده است:


مُو کُوک (کبک) مست از عشق تُو ر خنده بلایه
تیرم خَکردن (خواهند کرد) تا بلَن ر کَهکِرستُم.

 

اما کهکرست به معنای صدای قهقهه یا آواز پرندگان، تنها صورتی نیست که از واژه کهن «کهرک تاس» باقی مانده است. «کَرّک» هم دقیقا صورتی دیگر از همین واژه است. در خراسان هنوز هم بلدرچین با نام «کَرَّک» یا «کَرَک» خوانده می‌شود؛ نامی که حالا می‌توانیم از آن به عنوان واژه‌ای باستانی یاد کنیم. شکلی از کهرک البته در واژه کرکس (کهرک + اس به معنی پرنده‌ای که دیگر پرنده‌ها را می‌خورد) هم باقی مانده است.


کرک یا بلدرچین تا همین سال‌های نه چندان دور، مثل کبوتر، پرنده محبوب پرنده باز‌ها بوده است. برعکس کبوتر که نمی‌شود آن را به شکل دائمی همراه خود داشت، بلدرچین به سبب جثه کوچکش، همیشه همراه کرک باز‌ها بوده است. گویا کرک باز‌ها این پرنده را همیشه در مشتشان و گاه در لباسشان (در یک جیب داخلی در شلوار) نگه‌ می‌داشته اند.


کرک پرنده‌ای آوازخوان هم هست. آواز او تکرار نوعی جیک جیک است و هم از این روی «بَدبَده» هم نام دارد. قصه‌ای هم هست که می‌گوید بدبده یک دانه از مال حرام خورده و همان دانه در گلویش گیر کرده است و او دائم صدا به آواز بلند می‌کند که: بَد بَده، بَد بَده.


مهدی اخوان ثالث، شاعر شهیر خراسانی، به همین شیوه آوازی کرک در شعری اشاره کرده است:
بده... بد بد... چه امیدی؟ چه ایمانی؟


کرک جان! خوب می‌خوانی
من این آواز پاکت را در این غمگین خراب آباد
چو بوی بال‌های سوخته ات پرواز خواهم داد
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش
بخوان آواز تلخت را و لکن دل به غم مسپار
کرک جان! بنده دم باش...


جل؛ پرنده گندم زار

نام پرندگان در خراسان دیرینگی‌های فراوانی از این دست دارد؛ چنان که «کبک» هم بیشتر به صورت «کُوک» خوانده می‌شود که صورت کهن‌تر کبک است. کُوک (کاوک) نام «چکاوک» را هم به ذهن می‌آورد که در صورت‌های کهن‌تر خود به صورت «چکوک» و «چکُک» تلفظ می‌شده است.


اگر بازی اندر چُکُک کم نگر
وگر باشه‌ای سوی بطان مپر (ابوشکور بلخی)


واژه قدیمی چکُک، اما صورتی آشناتر هم در خراسان دارد؛ «چُقُک» صورتی دیگر از همین واژه چکُک، چکوک و چکاوک است؛ چنان که هنوز هم در خراسان به چکاوک «چقک بیابانی» هم می‌گویند. پس چکاوک شکلی از واژه «چقک» است و اشاره به گنجشک سانان دارد که هم شامل گنجشک‌ها می‌شود و هم چکاوک ها.


چکاوک، اما در خراسان نام دیگری هم دارد. خراسانی‌ها این پرنده را که بیشتر در اطراف گندمزار‌ها دیده می‌شود، به نام «جَل» می‌شناسند. ارتباط جل با گندم هم البته بر جایگاه اسطوره‌ای این پرنده می‌افزاید.

 

 

جل‌ها هم پرنده‌هایی آوازخوان هستند؛ به ویژه اگر کنار بلبل یا قناری بزرگ شوند، می‌توانند لحن آن‌ها را به خوبی تقلید کنند. همین استعداد جل‌ها آن‌ها را اسیر خودخواهی انسان‌ها می‌کرده است. در قدیم که جمعیت آدم‌ها کمتر بوده است و جمعیت جل‌ها بسیار بیشتر، «جل گیری» هم سرگرمی آشنای جوان تر‌ها بوده است که در گشت وگذارشان در طبیعت به آن می‌پرداخته اند.


طرفه رفتارِ طرقه‌ها

ارتباط کوک و چکاوک فقط به نامشان محدود نیست. این ۲ پرنده سری هم در موسیقی باستانی خراسان زمین دارند. در موسیقی مقامی تربت جام، «کُوک زری» (کبک دری) و «پرّش جل» نام ۲ مقام است که هردو برگرفته از رفتار این ۲ پرنده است. کبک دری که در متون کهن از آن با عنوان «کُوکَرَک» (کُو کَهرَک یا کهرک کوهی) یاد شده است، پرنده کوهستان است. این گونه که از کبک معمولی درشت‌تر است، در ارتفاعات زیست می‌کند و علاوه بر خوش خرام بودن که صفت عمومی کبک هاست، به فریادزدن یا قهقهه هم مشهور است. پیشینیان ما از این شیوه آوازی، مقامی در موسیقی ساخته اند تا جلوه آن آواز را با ساز بازآفرینی کنند.

 

مقام «پرش جل» هم برگرفته از نوع پرواز چکاوک است. چکاوک‌ها برای آنکه بتوانند حشرات را در آسمان شکار کنند، عمودپروازی می‌کنند و گاه در حین پرواز معلق می‌زنند. پیشینیان ما همین شیوه متفاوت پرواز را نوعی رقص و سماع در آسمان می‌دانند. افسانه طُرقه (چکاوک طوقی) هم از همین رهگذر شکل گرفته است.


همچنان که پیش از این نوشتم، پرنده‌ها در اساطیر ایرانی واسطه آسمان و زمین (و در عرفان ایرانی راهنمای رسیدن از خاک به افلاک) هستند. طرقه هم که می‌خواست به خورشید برسد، هزارویک نام خدا را از بر کرد تا کمکش کند که در آسمان بالا برود. او در آستانه خورشید، اما نام هزارویکم خدا را از یاد برد و سوخت.


اگر در سر هوای منزل خورشید را داری
بباید ساخت همچون طرقه در خود طرفه رفتاری
به سودای وصال او به جان برگیر آتش را
که در این شعله، چون سوزی وصال او به دست آری

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.