صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره پایان سریال «ملکه گدایان» | داستان سقوط ملکه

  • کد خبر: ۷۷۳۴۹
  • ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۴
حسین سهیلی‌زاده یک دهه پس از سریال‌های ملودرامی که می‌ساخت، حالا برای نسلی متفاوت در پلتفرمی متفاوت با الگو قرار دادن همان نکات موفقیت‌آمیز پیشین، دست به ساخت سریالی زده است به نام «ملکه گدایان»؛ سریالی که اوایل امیدواری‌هایی درباره آن وجود داشت، اما هر‌چه پیش رفت، ناموفق‌تر ظاهر شد.

محمد‌ناصر حق‌خواه | شهرآرانیوز - حسین سهیلی‌زاده را با سریال‌های ملودرام اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود می‌شناسیم. سریال‌های عامه‌پسندی درباره جوانان که معمولا در آن از تعارض‌های بین نسلی و تفاوت باور‌ها و عقاید گفته می‌شد و خرده‌پی‌رنگ‌هایی مثل داستانی عاشقانه، اختلافی خانوادگی و معضلی مالی، در طول یک سریال چند درس اخلاقی می‌داد و صف‌آرایی نقش‌های منفی و مثبت با پیروزی خیر بر شر به پایان می‌رسید. البته برای مخاطب آن روز‌های تلویزیون، این‌شکل از روایت جذاب هم بود و بازیگران جوان مثل شاهرخ استخری و محسن افشانی و سیاوش خیرابی و سحر قریشی از دل همین‌سریال‌ها به شهرتی فراگیر بین نوجوانان و جوانان رسیدند.

 

حالا حسین سهیلی‌زاده یک دهه پس از آن‌روز‌ها و برای نسلی متفاوت در پلتفرمی متفاوت با الگو قرار دادن همان نکات موفقیت‌آمیز پیشین، دست به ساخت سریالی زده است به نام ملکه گدایان؛ سریالی که اوایل امیدواری‌هایی درباره آن وجود داشت، اما هر‌چه پیش رفت، ناموفق‌تر ظاهر شد. طراحان سریال این‌بار با توجه به مشکلات چند‌سال اخیر جامعه، فقر را هم به یکی از موارد پرداخت در طول روایت تبدیل کرده بودند، اما فقر و حاشیه‌نشینی آن‌قدر تصنعی و باسمه‌ای تصویر شده بود که هیچ بیننده احساسی را متأثر و هیچ بیننده متفکری را قانع نمی‌کرد که این‌تصویر فقر و طبقه فرودست در جامعه امروز است. قطب مخالف این طیف از جامعه با محوریت زندگی لوکس یک خواننده جوان‌پسند هم دوباره سطحی و بی‌هیچ عمقی دنبال شده بود.

 

روابط عاشقانه و ماجرا‌های کهنه خانوادگی و البته سوژه‌های معمایی و جنایی هم که می‌توانست تماشاچی را در طول قسمت‌های مختلف سر پا نگه دارد و کشش ایجاد کند، به دلیل همین سطحی گذرکردن از همه‌چیز به‌هیچ‌وجه جذابیتی نیافریده بود. شاید تکرار کلیدواژه‌های باسمه‌ای و سطحی در این‌متن شما را دل‌زده کند، اما میزانسن و دکوپاژ در بخش کارگردانی، نور و رنگ و کیفیت فنی در بخش تولید و پس از تولید هم دچار سطحی‌نگری عجیبی بود؛ سطحی از آن جهت که انگار آقای سهیلی‌زاده تفاوت مخاطب تلویزیون و شبکه نمایش خانگی را متوجه نبود و همان نما‌های ساده و میزانسن‌های دم‌دستی، همان توجه نکردن به نور و رنگ و طراحی صحنه و لباس در آثار تلویزیونی را به نمایش خانگی هم آورده بود.

 

غافل از اینکه تماشاچی شبکه نمایش خانگی که برای هردقیقه تماشای سریال پول می‌دهد با تماشاچی تلویزیونی که گاهی بین کار‌های روزمره‌اش نگاهی هم به تلویزیون می‌اندازد فرق دارد و دنبال کیفیت بالاست. با وجود تیم بازیگران نسبتا قوی و توجه به حضور جوانان خوش‌چهره و تازه‌کار در کنار باتجربه‌ها، کار از ضعف ارتباط گرفتن تماشاچی با بازیگران اصلی رنج می‌برد. حتی بازیگران خوبی مثل باران کوثری و رؤیا نونهالی هم وقتی در جایگاه اشتباه به کار گرفته شوند، ناموفق خواهند بود؛ چنان‌که در ملکه گدایان ناموفق بودند. ترکیبی از متن ضعیف و کارگردانی پر از عجله و بازیگرانی که بیش از انسجام مدیریتی واحد هرکدام کار خود را می‌کردند ملغمه‌ای به وجود آورده بود که نکات مثبت دراماتیکی مثل عشق و معما و گذشته و جنایت را هم بی کاربرد می‌کرد.

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.