صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روایتی از خانواده‌هایی که هزینه ثبت نام دانش آموزان خود را ندارند | مهرورزی برای جا نماندن از مهر

  • کد خبر: ۷۸۳۶۹
  • ۰۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۱
هزاران دانش‌آموز خراسان رضوی فقط به‌علت نداشتن هزینه نام‌نویسی در آستانه ترک تحصیل هستند.

محدثه شوشتری | شهرآرانیوز؛ نیمه مرداد، نه وقت نام نویسی مدارس میلیونی مشهد است و نه جاماندگان از ثبت نام در این مدارس جایی دارند. شماری از خانواده‌ها از فروردین صف بستند برای مدارسی با شهریه ۵ تا ۱۷ میلیون تومانی -بخوانید رقم مصوب قانونی- و به هر دری زدند تا فرزندشان از فهرست فلان مدرسه جانماند. اما برخی دیگر حالا در وقت اضافه ثبت نام ها، به هر دری می‌زنند تا فرزندشان از همان مدرسه دولتی با دست کم هزینه ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومانی برای کتاب، بیمه و... جا نماند! فهرست ظرفیت دانش آموزیِ خیلی از مدارس بسته شده است؛ مدارس بنام که بماند، معمولی‌ها نیز.

 

کم وبیش برخی مدارس دولتی با همان قوانین خودشان که جزو محدوده مسکونی مدرسه باشی و شرایط ثبت نام داشته باشی، جاماندگان را ثبت نام می‌کنند. برای خانواده‌های پرجمعیت با چند فرزند، هزینه حداقلی ۱۵۰ هزار تومانی برای کتاب، بیمه و ثبت نام به ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان می‌رسد که توان پرداخت همین مبلغ را هم ندارند. امروز و فردا می‌کنند برای ثبت نام و خیلی دور از واقعیت نیست که فرزندانشان از «مهر» جا بمانند آن هم برای ۱۵۰ هزار تومان! مثل خیلی از بازماندگان تحصیل سال‌های گذشته که فقر آن‌ها را از قافله «مهر» کنار گذاشت و آمارشان از مرز چند هزار نفر هم گذشته است.

 

برای پیگیری مشکلات این دسته از خانواده‌ها با مریم، مادر ۲ فرزند کلاس اولی و سومی که همسرش در زندان است، عاطفه، مادر ۳ فرزند دبستانی که زیرپوشش بهزیستی است و همچنین با زهرا، مادر دیگری که هزینه ثبت نام فرزندش در مدرسه فنی وحرفه‌ای را ندارد، گفتگو می‌کنیم. دست آخر هم مشکلات این خانواده‌ها را به عنوان مشت نمونه خروار به طور مستند روی میز مسئولان آموزش وپرورش می‌بریم و قول‌هایی برای جانماندن این طبقه از دانش آموزان، از دست اند رکاران می‌گیریم.

نهایت همکاری، تخفیف ۵۰ هزار تومانی!

پدر دختر‌ها برای ۱۵ میلیون تومان جزای نقدی در زندان مشهد است و مادر خانه دار این روز‌ها برای فراهم کردن اجاره خانه اش هم درمانده است، چه برسد به خرج و مخارج دیگر. برای ثبت نام فرزندانش یک ماهی است که به خیلی‌ها رو انداخته، اما دری به رویش باز نشده است؛ از چند خیریه گرفته تا ستاد دیه و کمک به زندانیان و دست آخر خود مدیر و معاونان مدرسه.

 

یکی از همسایگانش شماره دفتر روزنامه را دست مریم داده است و او به امید فراهم شدن هزینه ثبت نام فرزندانش با ما تماس می‌گیرد. اینکه رسانه پل ارتباطی برای انتقال مشکلات مردم و مطالبه از متولیان هر حوزه‌ای برای رفع مشکلات است، مثل خرج کردن حرف‌های قلمبه سلمبه‌ای است که برای کسی نان و آب نمی‌شود. این توضیحات را ناگفته نگه می‌داریم و با مریم که درخواست کمک می‌کند، راهی مدرسه نزدیک خانه اش برای ثبت نام و پیگیری درخواستش از آموزش و پرورش می‌شویم.


اسم و نشانی‌ای که مریم در حوالی طبرسی ۴ به ما داده است، به دبستان دخترانه‌ای ختم می‌شود. خودش ساعتی زودتر از ما رسیده است. استشهادیه محلی در تأیید نیازمندبودنش و برگه‌ها و مدارکی را که نشان می‌دهد همسرش در زندان است، در یک دست گرفته است و دست دختر کلاس اولی اش را در دست دیگرش. دختر کلاس سومی هم پشت سر مادر تندتند قدم برمی دارد و خوش حال است که چند نفر پیگیر ثبت نام مدرسه اش شده اند.


برگه‌های هشدار برای ورود با ماسک را به درودیوار مدرسه چسبانده اند، اما نه مریم ماسکی بر چهره دارد و نه دخترانش. می‌گوید اگر ۱۲۰۰ تومان برای یک ماسک پول داشته باشیم، نان می‌خریم چرا دنبال ژتون نان از خیریه‌ها باشیم؟ خانمی که فرمی شبیه معلمان مدرسه دارد، به مریم تذکر می‌دهد که بدون ماسک از حیاط وارد سالن مدرسه نشود. یکی از معاونان مدرسه به مریم و دخترانش ماسک می‌دهد تا وارد اتاق مدیر شویم.

حرف مدیر همان است؛ اینکه پول کتاب، بیمه و ثبت نام برای هر فرزند مریم ۱۵۰ هزار تومان می‌شود. ضمن اینکه ثبت نام کتاب اینترنتی بوده است و باید خود والدین ثبت نام می‌کردند و مدرسه نمی‌تواند مسئولیت بی کتاب ماندن دانش آموزان را برعهده بگیرد. مگر در موارد استثنا که البته شامل مریم هم می‌شود. مدرسه می‌تواند کتاب را تأمین کند، اما هزینه اش را والدین باید پرداخت کنند.

 

مدیر مدرسه چندبار تکرار می‌کند: «مدرسه بودجه‌ای برای کمک به خانواده‌های نیازمند برای تأمین هزینه‌های ثبت نام و تحصیل ندارد.» مدیر حتی از بی پولی‌های مدرسه هم می‌گوید و اینکه قبض آب و برق مدرسه و هزینه‌های جاری آن در ایام کرونا و تعطیلی مدارس را هم با کمک برخی خانواده‌ها تامین کرده اند.


مریم از زندانی بودن پدر دخترانش و مستأجری و نداشتن درآمد برای خرج زندگی اش می‌گوید. ته حرف هایش همراه با اشک و التماس است. اینکه، چون جرم شوهرش مواد مخدر بوده، ستاد دیه و کمک به زندانیان نیز رفته است و آن‌ها هم گفته اند طبق قانون نمی‌توانند به جرائم این چنینی کمک کنند.

 

دختر‌ها سرشان را پایین انداخته اند و مدیر مدرسه با دیدن چهره آن‌ها فقط می‌گوید: «چرا بچه‌ها را در این شرایط با خودت آوردی؟ فقط مدارک ثبت نامشان کفایت می‌کرد.» درنهایت نیز همه همراهی اش با مریم این می‌شود که با دیدن مدارک و برگه‌های در دست مریم ۵۰ هزار تومان تخفیف می‌دهد.
از مدرسه خارج می‌شویم و به جای مدیر مدرسه به مریم قول می‌دهیم از اداره کل آموزش وپرورش برای رفع مشکل فرزندانش پیگیر باشیم.

کمک بهزیستی، حکایت نوشدارو بعد مرگ سهراب!

عاطفه ۳ بچه مدرسه‌ای دارد و همسرش به دلیل معلولیتی که در اثر تصادف داشته، زیرپوشش بهزیستی است. سرجمع هزینه ثبت نام فرزندانش که کلاس چهارمی، هفتمی و پسر بزرگش کلاس نهمی است، ۴۰۰ هزار تومان می‌شود و همین حداقل هزینه را که مدارس عادی دولتی دریافت می‌کنند، هم ندارد.


۲ هفته تمام منتظر خیریه‌ای مانده است که اگر خیری پیدا کردند، او را معرفی کنند و هزینه ثبت نام فرزندانش را تقبل کند، اما بعد از ۲ هفته با او تماس گرفتند و گفتند که خیری پیدا نکردند. بعد از ناامیدی از خیریه نزدیک خانه اش سراغ بهزیستی رفته است. با وجود اینکه همسرش در بهزیستی پرونده دارد و زیرپوشش است، ماهانه بهزیستی فقط ۱۰۰ هزار تومان به حساب آن‌ها واریز می‌کند. این ۱۰۰ هزار را به کدام زخمشان بزنند؛ به نان شب، به اجاره آخر ماه یا به خرج خانه. اصلا با ۱۰۰ تومان مستمری که بهزیستی برای یک خانواده معلول می‌دهد، مگر چه کار می‌توان کرد؟!


در بهزیستی هم قولی برای کمک به تأمین هزینه ثبت نام فرزندانش نداده و فقط اعلام کرده اند که طبق روند خودشان خانواده‌ها اول باید فرزندانشان را به مدرسه بفرستند و در پایان سال با مدارک تحصیلی که نشان دهد فرزندی مدرسه رفته است، بیایند تا به هرکدام مبلغ ۱۰۰ هزار تومان به عنوان کمک هزینه تحصیلی بدهند.
عاطفه این‌ها را همراه ما به مدیر مدرسه هم توضیح می‌دهد و مدیر می‌گوید: «ما که بودجه‌ای نداریم، اما شما به بهزیستی می‌گفتید نوشدارویشان بعد مرگ سهراب به چه درد می‌خورد. همین پول را اول سال به خانواده‌ها بدهند تا آن‌ها برای حداقل هزینه‌ها فرزندانشان را از مدرسه محروم نکنند.»


مدیر این مدرسه در خیابان نظام دوست مشهد برخلاف مدیر قبلی عاطفه را راهنمایی می‌کند که به اداره کل آموزش وپرورش مراجعه کند، زیرا آموزش وپرورش با انجمن خیران تفاهم نامه همکاری امضا کرده است و این انجمن‌ها به دانش آموزان نیازمند کمک می‌کنند. با مدارکی که عاطفه در دستش دارد و نامه معرفی که مدیر می‌نویسد، بنا می‌شود که انجمن خیریه هزینه‌های ثبت نام را به حساب مدرسه واریز کند.

اجبار به تغییر رشته برای کاهش هزینه مدرسه

هزینه تحصیل فقط پول کتاب و بیمه نیست. اگر کرونا همین طور بتازد، گوشی تلفن همراه یا تبلت با اینترنت که دانش آموزان بتوانند به صورت مجازی تحصیل کنند هم برای عده‌ای از خانواده‌ها هزینه اضافی و خارج از توان است. چنان که زهرا امسال را با همین دردسر‌ها به هر سختی برای تنها فرزندش پشت سر گذاشته است. تمام علاقه پسرش به رشته عمران در مدرسه فنی وحرفه‌ای است، اما همین اول سال مادر آب پاکی را روی دست فرزندش ریخته و گفته است باید رشته دیگری انتخاب کند. آن‌ها همان هزینه اولیه ثبت نام در مدرسه فنی وحرفه‌ای را هم ندارند، چه برسد به هزینه‌های طول سال تحصیلی.


مدیر مدرسه فنی وحرفه‌ای به زهرا گفته است حدود یک میلیون تومان هزینه مواد مصرفی رشته‌هایی مانند عمران در مدرسه برای آموزش هر دانش آموز است. برای همین از آن‌ها مبلغ ۸۵۰ هزار تومان خواسته اند. از آنجایی که معدل پسرش خوب بوده و جزو بچه درس خوان‌های مدرسه است، مدیر ۲۰۰ هزار تومان هم تخفیف قائل می‌شود و پیشنهاد می‌کند بقیه هزینه را هم به صورت قسطی یا به صورت چک دومرحله‌ای پرداخت کنند.

 

اما بازهم شرایط زهرا که چند سالی است از همسرش جدا شده است و خودش با رفت وروب پله‌ها و کار خدماتی در خانه‌ها خرجش را درمی آورد، جور درنمی آید. زهرا دیسک کمر هم گرفته است و می‌گوید: «این قدر پله‌های خانه‌های مردم را بالاوپایین رفتم و نظافت کردم که حالا دیسک کمر گرفته ام. مثل گذشته نمی‌توانم کار کنم. با این شرایط چطور هزینه ثبت نام تنها فرزندم را جور کنم. یا باید رشته اش را تغییر بدهد یا اینکه مدرسه تخفیف بیشتری بدهد و شرایط پرداخت را با چند قسط در نظر بگیرد.»

خانواده‌ها به دلیل بی پولی فرزندانشان را از ثبت نام محروم نکنند

مشکلات خانواده‌هایی را که توان پرداخت کف هزینه‌های ثبت نام در مدارس را ندارند، از اداره کل آموزش وپرورش استان پیگیری می‌کنیم. ابتدا این سؤال را مطرح می‌کنیم که مگر نه اینکه تحصیل در مدارس دولتی طبق قانون باید رایگان باشد، پس چرا از خانواده‌ها پول درخواست می‌کنند. رئیس اداره اطلاع رسانی آموزش وپرورش استان در پاسخ به این سؤال توضیح می‌دهد: «در مدارس دولتی وجه اضافی و اجباری به هر عنوانی نباید از والدین دریافت شود، اما یک هزینه حداقلی ثبت نام در تمام مدارس وجود دارد که برای کتاب، بیمه و ثبت نام اولیه دریافت می‌شود.»


مهدی مجیدی فرد درباره مشکل ثبت نام دانش آموزانی مانند فرزندان مریم که پدرشان زندانی بود یا عاطفه که زیرپوشش بهزیستی بودند و دیگر خانواده‌هایی که شرایط مشابه دارند، می‌گوید: «خط قرمز آموزش وپرورش جاماندن حتی یک دانش آموز از تحصیل به دلیل هزینه‌های مدرسه است، بنابراین چند راه مختلف را پیش پای خانواده‌های نیازمند گذاشته ایم.» به گفته او مسئولان آموزش وپرورش خراسان رضوی این قول را به خانواده‌های نیازمند می‌دهند که اگر آن‌ها فرزندانشان را به دلیل هزینه‌های تحصیل از مدرسه محروم نکنند، آموزش وپرورش نیز با این خانواده‌ها همراهی کامل خواهد کرد. چنان که با خیران متعدد وارد گفتگو شده ایم و با چندین انجمن نیکوکاران تفاهم کرده ایم که در صورت معرفی خانواده‌های نیازمند به آن‌ها کمک کنند؛ ازجمله همین هزینه‌های ثبت نام برای کتاب و نوشت افزار.


رئیس اداره اطلاع رسانی آموزش وپرورش استان این نکته را هم به سخنانش می‌افزاید که متأسفانه برخی خانواده‌ها وقتی به حداقل هزینه تحصیل فرزندانشان فکر می‌کنند، چاره را در محروم کردن آن‌ها و بازماندن از تحصیل می‌دانند. چنان که آمار بازماندگان از تحصیل به چند هزار دانش آموز رسیده است، اما اگر خانواده‌ها دنبال چاره‌ای بهتر باشند و برای پیگیری مشکلشان با بدنه آموزش وپرورش در ارتباط باشند، همکاران ما تلاش خواهند کرد که هیچ دانش آموزی به دلیل ناتوانی در پرداخت وجه کتاب و بیمه و ثبت نام جزئی از تحصیل جانماند.

در انتظار حمایت

فکرش را بکنید؛ فقط برای ۱۵۰ هزار تومان که در معادلات و هزینه‌های امروزی واقعا پول زیادی هم نیست، فرزند یا فرزندانی از این آب و خاک باید قید درس را بزنند و به سرنوشت بی‌سرانجامی دچار شوند. شاید باید بدون تعارف و صریح‌تر از همیشه از خیران، انسان‌های نیک‌اندیش و هر کس که دلش برای این وضعیت می‌سوزد، بخواهیم پای کار بیایند، پویش راه بیندازند و حمایت‌های مالی جمع و جور کنند. حیف است استعداد‌های بی‌نظیر و درخشانی که پشت خط بمانند و «ما» در آینده شرمنده آن‌ها بشویم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.