مصطفی توفیقی | شهرآرانیوز؛ ساختمان سفید، نه به معماری ایرانی شباهت برده، نه به معماری اسلامی. شبیه کاخ سفید کوچکی است، سایه به سایه حرم امام رضا (ع)، که نور شدید لوستر بسیار بزرگ آویزان از سقف لابی آن، در روزگار بی برقی، چشم عابرانی را که تنها از اتاقهای سوبلکس آن شنیده اند، میزند و عطر منوی میلیونی آن، برای شامه متکدیانی که دوروبر در کاخ میپلکند از دیگران آشناتر است، وعده صبحانه: صدهزار تومان! به اندازه دو روز کار و چند روز کنار گذر ماندن یک کارگر. هزینه اقامت و خرج خورد و خوراک، برای هر روز به میزان درآمد یک ماه آدمهایی که معمولی اند و جایی در کاخ ندارند و کاخهای ولخرجی و بریز و بپاش در این شهر هزار ویک رنگ کم نیستند.
برخی شان دیوار به دیوار «حرم ثامن الحجج»، و بسیاری دیگر پراکنده در جای جای شهر. در شهری که بسیاری از شهروندانش با هزینه یک وعده غذا یا چندساعت جشن گرفتن شهروندی دیگر در یکی از این هتلها و رستورانهای «از ما بهتران»، میتوانند روزها غذای بچههای نیم گرسنه شان را تأمین کنند؛ و بدا به حال شهری که قاطی این «ازمابهتران» شدن برای شهروندانش مهم و زیبا شده باشد. به چه قیمت؟ به قیمت گرسنه ترشدن گرسنهها و سرریز شدن حسابهای بانکی سرمایه داران شهری که گویا این روزها شکاف طبقاتی اش مدام بزرگتر و بزرگتر میشود.
به بهانه «یک وعده صبحانه» به این «هتل» آمده ایم. مبلغ یک وعده صبحانه هتل برای یک نفر، صدهزارتومان است؛ و این احتمالا ارزانترین آپشن هتل است. به گفته کارکنان هتل مدتی است به دلیل کاهش حضور مسافران و زائران برای اقامت، آپشن صبحانه هتل برای همه مردم فروخته میشود؛ و منظور از همه مردم اگرچه لزوما قشر ثروتمند جامعه نیست، به هرحال نمایش و توصیف استفاده از «۲۰۰ مدل غذایی» در یک وعده مختصر صبحانه، آن هم در شرایطی که بیشتر شهروندان همین شهر چنین تصوری از «غذا» را تنها در رویاهایشان میتوانند داشته باشند، چه نتیجهای جز «تفنن شکمی» به هزینه تضعیف روحیه و امید قشر کمتر برخوردار جامعه میتواند داشته باشد، قشری که خشتهای همین کاخها به دست آنها روی هم گذاشته شد.
چندصد متر پس از ورودی این هتل، ورودی دیگری ما را از میان پذیرایی و تظاهرات مجلل خدمه یک هتل دیگر، به رستوران هتل دیگری میرساند، رستورانی که طرفداران صبحانه این هتل مدعی اند با وجود قیمت صد و چندهزار تومانی منوی آن، صبحانه بهتری از هتل قبلی ارائه میدهد. از این دست هتلهای پر بریز و بپاش البته در مشهد کم نیستند.
منوی ناهار بوفه آزاد آنها به مراتب گرانتر است. در برخی موارد منوهای خاص رستورانها قیمتی تا بیش از یک میلیون تومان برای یک وعده غذایی را پیشنهاد میدهند؛ این منوها البته به روی همگان گشوده نیست، باید در این هتلها اقامت گرفته باشید یا مشتری ثابت آنها باشید که مشمول «منوی ویژه» شوید. در یکی از هتلهای مشهور شهر، به سبب آشنایی با کارکنان، منوی خاص تری هم به ما معرفی میشود، منویی که خوراکیهای میلیونی آن نسبتی با فرهنگ رسمی و قانون کشور ندارد.
یکی از کارکنان این «هتل در مجاورت حرم امام رضا (ع)» اطلاعات بیشتری از امکانات لوکس این هتل و برخی هتلهای مجاور آن به ما میدهد: «کار اصلی این هتلها ارائه خدمات اسکان به مسافران است. تمرکز اصلی فروش خدمات در شرایط عادی روی مسافران خارجی است، چون درآمدزایی بهتری میتوانند برای هتلها داشته باشند، پس در درجه اول رقابت بر سر جذب این مشتریان است. ابتداییترین خدمتی که باید به این میهمانها ارائه دهیم، اتاقهای لوکس و تمیز و مرتب است که بتواند هزینه اقامت گاه چندهزار دلاری این مسافران را توجیه کند.»
او توضیح میدهد که یکی از این هتلها اتاقهای دوبلکس و سوبلکسی را بـــــه میهمانها پیشنهاد میکند که با توجه به فرهنگ خود آن میهمانها طراحی و اجرا و آماده سازی شده، مثلا اتاقهای با فضاسازی آسیای شرقی، عربی یا اروپایی و... و سپس ادامه میدهد: «البته مانند بسیاری از برندهای دیگر، این هتلهای مشهور بخش اصلی درآمد خود را نه از راه اجاره دادن اتاق، که ازطریق خدمات جانبی تأمین میکنند.» این کارمند هتل، همچنین بخشی از خدمات و قیمتهای آنها در این هتلها را به ما معرفی میکند، از خدمات استخر و جکوزی و... تا «منوی سرو در اتاق».
بخش مهمی از صحبتهای او، اما به مجموعهای از خدمات تعریف شده یا غیررسمی هتلهای خاص یا واسطههای آنها به مشتریان آنها ارتباط دارد: «اینکه مشتریان اینجا کمتر چیزی هست که بخواهند و برایشان فراهم نشود درست است، اما اینکه این خدمات از کجا برایشان تأمین میشود چیزی نیست که من بتوانم درباره آن توضیح بدهم. فلان نوشیدنی خاص با فلان مارک، آن هم به صورت خنک و فوری چیزی نیست که از فروشگاههای شهر برای این افراد تهیه شده باشد.» این فرد تأکید میکند که «قیمت ارائه یک بطری از این نوشیدنیها دست کم ۲ تا ۳ میلیون تومان هست.» او همچنین از ارائه خدمات خارج عرف دیگری به مشتریان در برخی هتلهای خاص میگوید که به دلیل غیر قابل تأیید بودن از طرف شهرآرانیوز انتشار نمییابد.
از طریق فروشگاه یکی از برندهای مشهور محصولات، کارت دعوتی دراختیارم قرار گرفته است. کار دعوت چاپ شده بر مقوای اعلا، طلاکوب، دارای بارکد و کداختصاصی.
کارت دعوت، کلید طلایی رسیدن است به محفلی خصوصی در رستوران جایی که مالکانش به آن «بام مشهد» میگویند. درهای مراسم «صبحانه» که کم از تشریفات سلطنتی نیست، تنها با ثبت بارکد کارت طلایی به روی ما باز میشود. میهمانها که تعدادشان به حدود ۲۰۰ نفر میرسد، همه کسانی هستند که به واسطه داشتن کارت مخصوص نمایندگان گرانترین برندهای مشهد به مراسم «صبحانه» راه پیدا کرده اند، اگرچه مهمان داران بیشترشان خانمهای شیک پوش هستند، مهمانها همگی از میان «آقایان» دعوت شده اند.
در پذیرایی صبحانه کمتر غذای آشنا یا ناآشنایی هست که دست یافتنی نباشد. یکی از میهمان داران به ما توضیح میدهد که چنین مراسمی بارها در این رستوران برگزار میشود و در شرایطی که میزبان اشخاص سرشناس هستند، قیمت هر وعده به ازای یک نفر، دست کم ۵۰۰ هزار تومان است. بهانه پرداخت هزینههای این چنینی برای منوهای میلیونی ناهار نیز قرارهای تجاری و معارفههای اقتصادی است.
درباره هزینههای سرسام آور و بی رویه گران برخی هتلها و رستورانهای مشهد، حسین شدّه، فعال اقتصادی و کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی، در گفتگو با شهرآرا، ارائه خدمات با قیمتهای متنوع را یکی از ویژگیهای بازار باز در اقتصاد گردشگری میداند و میگوید: «بخش مهمی از این خدمات به گردشگران و زائران خارجی ارائه میشود که کمترین مزیت آنها ارزآوری بیشتر برای کشور و رونق اقتصادی شهر مشهد است.
آن بخش از خدمات «گران بها»ی حوزه گردشگری نیز که به گردشگران و زائران داخلی اختصاص دارد، موجب گردش مالی بیشتر و درنهایت تولید کار بیشتر برای اقشار متوسط و کم درآمد در همین شهر خواهد بود.» در نقطه مقابل برخی کارشناسان اقتصادی مانند کاظم درودی، در گفتگو با شهرآرا بر نکاتی همچون افزایش تبعیض طبقاتی و اسراف و تبذیر در این مراکز تأکید دارند و معتقدند این شکل از رفتار اقتصادی نسبتی با شرایط اقتصاد ایران دارد و درنهایت ضد اقتصاد شهر مشهد عمل میکنند.
روی دیگر سکه «منوی گران قیمت برخی هتلها و رستوران ها»ی مشهد، اما آسیبهای اجتماعی ناشی از آن است. الهه رادمرد، دکترای جامعه شناسی شهری، در گفتگو با شهرآرانیوز درباره عوارض احتمالی رشد چنین پدیدهای در محیط شهری مشهد توضیح میدهد: «واقعیت این است که ما در مشهد با جامعهای به شدت چندپاره از جهت اجتماعی و اقتصادی روبه رو هستیم و باید گفت با یک دهلی نو ایرانی مواجه ایم. در این شهر با اجتماعاتی در حاشیه روبه رو هستیم که از کمترین امکانات زیست شهری هم برخوردار نیستند، و درمقابل، بخش کوچکی از جامعه که شاید از متمولترین اقشار نه تنها در کشور که در سطح جهان به شمار میآیند.
در این میان، آن مردم بحران دیده و آسیب پذیر نه تنها مدام خودشان را دربرابر این قشر مرفه میبینند، بلکه امکانات خودشان را با افراد غیر ایرانی که در مدت اقامت در ایران دربرابر چشم آنها مانور تجمل میدهند، مدام مقایسه میکنند. تصور اینکه این قشر بزرگ و مؤثر اجتماعی که مدام سرخورده میشوند و به عقدههای اجتماعی شان افزوده میشود، هیچ گاه معترض این تبعیض نشوند، دور از انتظار است. تبعیض و بی عدالتی با هر توجیهی نتیجهای جز سرخوردگی یا عصیان اجتماعی ندارد که در هر دو حالت این جامعه است که در نهایت قربانی اقتصاد سرمایه داری میشود.»
جلو در اشرافی یکی از دهها کاخ از ما بهتران مشهد، جایی که پشت درهای آن ضیافتهای طلایی برپاست، خانمی جوان که دو کودک سه چهارساله اش به فاصله چندقدمی او ایستاده اند، تا کمر در زبالههایی که بیشتر آنها را ظرفهای نیم خورده غذا تشکیل میدهد، فرو رفته است.
بچهها به ظرفهای پس مانده غذا که یکی یکی در سطلی پلاستیکی خالی میشوند تا چند وعده غذای آنها بشوند زل زده اند و آب دهانشان را قورت میدهند. تصویر آشناست، همان طورکه تصویر غذاهای گران قیمت رستورانهای پرهیاهو و منوهای هزاررنگ هتلهای گران قیمت شهر هم برای ما تکراری است. برای ما که به ازدحام تصویرهای متناقض و متعارض عادت کرده ایم، به افسوس خوردن برای آن شهروند جوان تا کمرخم شده در زبالهها برای «غذا» و حسرت خوردن به آن جوان کم سن وسال پورشه سوار که صبحانه اش را از منوی طلایی یک کاخ انتخاب میکند...