سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ هنوز هم کسانی پیدا میشوند که تصور میکنند پزشکان و پرستاران تنها برحسب وظیفه و با شماره حسابی با صفرهای آنچنانی در جلوی یک عدد فربه، کار میکنند و شاید هر بار که مطب پزشکی میروند، با حسابی سرانگشتی، درآمد ماهانه و سالانه پزشک را چرتکه میاندازند. انگار عادت کردهایم به نیمه خالی لیوان نگاه کنیم. اما نیمه پر لیوان پزشکانی هستند که میخواهند زکات علم خود را بدهند. کم نبودهاند و نیستند مانند دکتر شیخ یا محمد قریب که حتی روی تخت بیمارستان و زمانی که خودشان بیمار بودند، بیماران دیگر را هم معاینه میکردند. ۲ سالی میشود که ویروس نامرئی کرونا ما را اسیر خود کرده است. دیگر کمتر خانوادهای پیدا میشود که با این بیماری دستو پنجه نرم نکرده باشد. اما در این مدت، پزشکان و پرستاران زیادی قوت قلبی برای بیماران بودند، زمانی که بیماری مان سرایت داشت و همه از ما فراری بودند، کادر درمان بودند که بیپروا به دادمان رسیدند.
شاید به گوشتان رسیده باشد که خیلی از اعضای کادر درمان این موقعیت را به جنگ در مقابل دشمنی نامرئی تشبیه و سنگرهای جهادگری را پر میکنند. قرارگاه شهید سلیمانی از ۲۰ مرداد در مشهد با همراهی پزشکان و پرستارانی که به صورت جهادی فعال هستند، آغاز به کار کرده است. آنها کسانی هستند که دلشان راضی نشد در این روزهای آشفته، بیماران را به حال خود رها کنند. آنها خطر ابتلا به کرونا را قبول میکنند و حتی از خوشیهای کوچک زندگی خود در کنار خانوادهشان دل میکَنند. در این روایت از جهادگران دهههفتادی و نسل جوان برایتان میگوییم، همان نسل جدیدی که شاید برخی سنوسالدارها باور نکنند ازخودگذشتگی و نوعدوستی میان تار و پود وجودشان تنیده باشد. آنها تنها چند نمونه از بانوان جهادگر در حوزه سلامت هستند که بدون هیچ اجباری و خودخواسته پای کار آمدند تا حتی شده یک بیمار کرونایی راحتتر نفس بکشد و زودتر به زندگی عادی برگردد.
دکتر فرشته قانع پزشک عمومی است. از همکارانش شنیده بودم که تکاپوی زیادی در دوران کرونا داشته و حتی ۲ بار به این ویروس مبتلا شده است، اما هنوز هم مانند هر بار، با انرژی بیشتری به بیمارستانها برمیگردد. او متولد ۷۱ است، از آن دهههفتادیها که میشود الگویی برای بقیه معرفی شود. «بعد از مرخصی زایمان و درست زمانی که باید سر کار برمیگشتم، کرونا شروع شده بود. با اینکه مدتی از طرحم باقی مانده بود، به این دلیل که بچه کوچک داشتم، میتوانستم مرخصی بدون سنوات بگیرم. مادرم دلنگران سلامتی من و بچههایم بود. به همین دلیل، میگفت که مرخصی بگیرم، اما نیت دیگری در دل داشتم؛ بنابراین با اینکه فرزند بزرگم ۴ سال و دیگری حدود ۲ سال داشت، در بیمارستانهای قائم و امامرضا شروع به کار کردم.»
کشیکهای کرونا به صورت اختیاری و داوطلبانه انجام میگرفت، اما قانع این بار هم به صورت داوطلبانه، علاوه بر کشیکهای موظفی خود، در اورژانس بیماران کرونایی بیمارستانهای قائم و امامرضا (ع) فعالیت میکرد. او باور دارد نجات یک نفس، در واقع یک زندگی را نجات میدهد؛ بنابراین همیشه تا آخرین لحظه برای زنده ماندن بیماران تلاش میکند. به گفته خودش، در دوران پیک کرونا، بیشترین کاری که در بیمارستان انجام میدهد احیای قلبیریوی است.
«یک مرتبه در اوایل موج دوم بیماری، خودم و همه اعضای خانواده، حتی بچههایم درگیر کرونا شدیم و مرتبه دوم، در موج پنجم کرونا بود که آنقدر با بیماران کرونایی ارتباط داشتیم که میدانستیم مبتلا میشویم. به همین دلیل، در مدت یک هفته، تنها چند ساعت برای دیدن بچههایم به خانه میرفتم، آن هم از دور و با ماسک. وقتی هم بچههایم میخوابیدند، دوباره به بیمارستان برمیگشتم.»
بعد از این یک هفته، علائم بیماری قانع کمکم خود را نشان میدهد. به همین دلیل، همسر و فرزندانش به خانه مادر او میروند و خودش در خانه دوران نقاهت بیماری را میگذراند. «۴ روزی در خانه ماندم و به این دلیل که حال عمومیام خوب بود، گفته بودم برایم کشیک بگذارند، اما همان روز که میخواستم به بیمارستان بروم، حالم خیلی بد شد. دیگر به حدی رسید که بعضی روزها پرستار به خانه میآمد و سرم و آمپول میزد. روزهای اول بیماری، حتی با بچههایم تماس تصویری هم نداشتم، زیرا مادرم میگفت بیشتر بیتاب میشوند. بعد از چند روز که با هم تصویری صحبت میکردیم، فکر میکردند من در بیمارستان هستم. دخترم میگفت: مامان، یعنی تا وقتی کرونا تموم نشه دیگه خونه نمیآی؟.»
او علاوه بر اینکه کشیکهای بیمارستان را انجام میدهد، هر ۲ هفته یک بار به همراه گروههای جهادی برای معاینه رایگان در مناطق حاشیه شهر نیز میرود. اخلاقی که در او نهادینه شده این است که هر بیماری مراجعه میکند، ناخودآگاه او را به جای یکی از عزیزان خود تداعی میکند و هر تلاشی از دستش برمیآید دریغ نمیکند. «بارها شده است که در سالنها و طبقات بیمارستان به دنبال سیتیاسکن یا آزمایش دویدهام. یکی از بیمارانم خانمی بود که در اورژانس بیمارستان امامرضا (ع) بستری بود. همسن خودم بود و ۸ روز از زایمانش میگذشت. در حالی که نگران بچهاش بود، مدام اکسیژن خونش افت میکرد. این بیمار آنقدر بدحال شد که احیای قلبی و ریوی برای او انجام دادیم و خوشبختانه موفقیتآمیز بود، اما بعد از آن به آیسییو منتقل شد و از سرنوشت او خبردار نشدم، با اینکه هنوز در ذهنم هست.»
او معتقد است در زمانهای اوج کرونا، روزی نیست که صدای شیون خانوادههای داغدار را نشنوند و حتی گاهی که بیماری جان میدهد، پزشکان و پرستاران هم اشکهایشان روی گونهها جاری میشود. «من برای کشیک به بیمارستانهای اکبر و امالبنین (س) نیز رفتهام. در بیمارستان امالبنین (س)، وقتی مادر باردار مبتلا به کرونا باشد، اتاق او را جدا میکنند و شاید کمتر بالای سر بیمار میروند، اما با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، سعی میکردم در کنار این مادران باشم، زیرا آنها علاوه بر درد زایمان، درد بیماری کرونا را هم تحمل میکنند.»
با اینکه تا به حال ۲ مرتبه به کرونا مبتلا شده و فشار کاری زیادی را در دورههای اوج بیماری تجربه میکند، بر این باور است که رشته پزشکی را با پذیرش خطرات آن انتخاب کرده است و حالا نیز پای انتخاب خود میایستد. البته که نمیتوان بر حمایت خانوادهاش از او در این مسیر چشم پوشید. حتم دارم که خانواده کادر درمان نیز در اجر کار آنها شریک هستند. «در این مدت خیلی دلتنگ خانوادههایمان میشویم و با هر بیماری که روبهرو میشویم، با عزیزانمان تماس میگیریم و یادآوری میکنیم مراقب خودشان باشند، اما سختترین موضوع برای ما این است که کاری از دستمان برای بیماران برنیاید.»
به عنوان یکی از اعضای کادر درمان، فوت اقوام خود را در بیمارستان دیده است و آن روزها جزو تلخترین روزهای کاریاش به شمار میرود. با وجود این، هنوز برخی خویشاوندان او نکات لازم را درباره بیماری رعایت نمیکنند. «هر بیماریای که اتفاق بیفتد، به مردم خدمت ارائه میدهیم، اما نگرانی ما بابت حال خود و خانوادهشان است. یکی از آنها شوهرعمهام بود که در عرض ۵ روز در بیمارستان فوت کرد.»
جهادگری را مربوط به برهه خاصی نمیداند و معتقد است تا زمانی که افراد نیازمند در جامعه باشند، باید هر کاری از دستمان برمیآید برای آنها انجام دهیم. قانع یکی از اعضای تصمیمگیرنده در راهاندازی قرارگاه شهید سلیمانی است که از همان ابتدا وظیفه هماهنگی و تعیین کشیک پزشکان را برعهده میگیرد. او معتقد است درصد بانوان کادر درمان که در قرارگاه فعالیت میکنند به نسبت مردان، ۶۰ به ۴۰ است. این نشان میدهد بانوان بسیاری در حوزه جهادگری فعال هستند. «اقدامات این قرارگاه برای کاهش فشار کاری بیمارستانها و خدمترسانی بیشتر به بیماران کرونایی است. من به همراه ۴ پزشک دیگر با گروه شهریاران سلامت مشهد همکاری میکنیم و مشاورههای آنلاین به بیماران کرونا ارائه میدهیم. هر شب بعد از اینکه بچههایم میخوابند، چند ساعتی به پرسشهای بیماران پاسخ میدهم.»
دکتر سیده ساجده موسوی، در دوره بارداری و مرخصی زایمان نیز نمیتواند انگیزه کمک به بیماران را در درون خود مخفی کند. فرزند اول خانواده است. همیشه میخواست پزشکی را انتخاب کند تا بتواند نجاتبخش باشد. «دوران طرح خود را در روستایی در تربت حیدریه میگذراندم. علاوه بر آن، به منازل سایر مردم در روستاهای اطراف آن نیز میرفتم و معاینه رایگان انجام میدادم. حالا حدود ۲ سال از دوره تخصصم باقی مانده است و تا پیش از اینکه به دلیل زایمان مرخصی بگیرم، در بیمارستان شهید بهشتی حتی در دوران کرونا مشغول فعالیت بودم.»
در حالی که باردار بود، به این دلیل که در بیمارستان با بیماران کرونایی ارتباط داشت، به این بیماری مبتلا شد و تا چند ماه، عوارض این ویروس گریبانگیرش بود. اما باز هم زمانی که برای مرخصی زایمان به مشهد میآید و متوجه نیاز به پزشک و لزوم معاینه رایگان برخی از افراد محروم میشود، سنگر را خالی نمیگذارد. این علاقهاش به کمک را از پدر و مادرش که دست خیر دارند الگو میگیرد. «با گروهی در بسیج دانشگاه علوم پزشکی مشهد آشنا شدم که قصد داشتند مردمی را که توانایی مالی نداشتند رایگان معاینه کنند. بعد از مدتی شرایط مشهد نیز قرمز شد. به همین دلیل، معاینه کرونا هم انجام میدهم. با تیم جهادی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد به صورت سیار به مناطق میرفتیم و از قبل، با معتمدان محل هماهنگ میکردیم.»
باور دارد پزشکانی مانند او که به صورت جهادی کار میکنند، باری را از روی دوش جامعه برمیدارند، باری را که هر کسی حاضر به برداشتن آن نیست و این موضوع حس خوبی دارد. «هرروز برای بیماران وقت میگذارم. اعلام کردهام که از طریق دایرکت در اینستاگرام معاینه رایگان انجام میدهم. علاوه بر آن، گاهی از طریق بسیج دانشگاه علوم پزشکی برای معاینه حضوری نیز میروم. در واقع، یک حرکت جهادی به وجود آمده است که پزشکان و پرستاران پای کار آمدهاند و از سوی دیگر برای تأمین هزینه دارو و درمان خیرانی کمک میکنند.»
به گفته موسوی، زمانی که برای معاینه و درمان از سوی بسیج به آنها اعلام میشود، حقوقی به آنها پرداخت نمیشود. به کادر درمان که در قرارگاه شهید سلیمانی مشغول به کار هستند، مبلغی در ماه داده میشود که البته با ریسکی که این افراد به جان میخرند، قابل مقایسه نیست و باز هم کار جهادی محسوب میشود. «ما به واسطه شغلی که داریم بیشتر در معرض ابتلا به کرونا هستیم و حتی اگر از این بیماری جان سالم به در ببریم، حسرت و دلتنگیهایی در دلمان باقی میماند. تازه مادر شدهام، اما وقتی تنها چند ساعت از فرزندم دور هستم، دلتنگی زیادی را احساس میکنم، در صورتی که خیلی از همکارانم به دلیل کرونا و رعایت قرنطینه، هفتهها جگرگوشههایشان را نمیبینند. بهترین راه این است که افراد خودشان را جای ما بگذارند و با خود فکر کنند آیا حتی در ازای دریافت پول، حاضرند در آیسییوی بیماران کرونایی کار کنند.»
از کودکی به برقراری ارتباط با مردم علاقه نشان میداد. به همین دلیل، شغلی را انتخاب میکند که به طور مستقیم و مداوم با مردم ارتباط داشته باشد. معاینه مردمی که بضاعت مالی چندانی ندارند، برای موسوی تبعات دارد و وقتی مراجعهکنندهای به او میگوید که بیشتر روزها تنها نان برای خوردن دارند، او تا چند روز هنگامی که غذا میخورد، بابت صحبت آن بیمار، عذاب وجدان میگیرد. «یک بار مراجعهکننده خانمی بود که حالتهای افسردگی داشت. به همین دلیل، علاوه بر ویزیت عمومی، خیلی با او صحبت کردم تا متوجه مشکلش شوم. سرانجام دستگیرم شد که شوهرش افغانستانی بوده و به همین واسطه، از ایران خارج شده است. او با بچههایش تنها مانده بود و پولی نداشت. شماره کارت آن خانم را گرفتم و خوشبختانه توانستم واسطهای برای کمک مالی به آنها باشم. خوب است اگر نیکوکارانی بتوانند در زمینه مالی و تأمین بستههای معیشتی افراد نیازمند به ما کمک کنند.»
سمیه رسولی، پرستاری بیستوششساله است که طرحش را در بیمارستان طالقانی مشهد میگذراند و بعد از پایان طرح، به این دلیل که تازه ازدواج میکند، ترجیح میدهد از کار انصراف دهد تا بتواند اوضاع زندگیاش را برای شروع زندگی مشترک در زیر یک سقف، سر و سامان بدهد. اما با شروع پیک پنجم کرونا، دلش طاقت نیاورد که تخصص مورد نیاز مردم را که در اختیار دارد، از آنها دریغ کند. «اردیبهشت امسال طرحم تمام شده بود. در تیرماه پیک پنجم شروع شد و دیگر نمیتوانستم در خانه بمانم. میدانستم که فشار کاری بر همکارانم زیاد است، زیرا تا پیش از اتمام طرح، زمانی که در بیمارستان طالقانی کار میکردم، به صورت داوطلبانه برای کمک به کادر درمان بیمارستان شریعتی رفتم و ۳ ماه در بخشهای کرونا کار کردم. بعد از آن نیز مدتی در اورژانس بیمارستان طالقانی فعال بودم که بیشتر شیفتهایم در تریاژ کرونا بود و فشار کاری را درک میکردم.»
اولین و پررنگترین پرسشی که در ذهنم رژه میرود این است: زمانی که هیچ تعهدی برای کار ندارد و میتواند وقتش را مانند خیلی از نوعروسها تنها به ذوق و شوق خرید وسایل و چیدمان خانهاش بگذراند، چرا سختی شغل پرخطر را بر راحتی روزهایش ترجیح میدهد؟ «این شرایط درست مانند جنگ است. من نیز کارهای داوطلبانه را دوست دارم. به همین دلیل، وقتی فراخوان بسیج جامعه پزشکی را دیدم، نتوانستم در خانه بمانم. پیش از این هم با گروههای جهادی به عنوان پرستار برای کمک به زلزله کرمانشاه و سیل گلستان رفته بودم. هنوز هم اگر وقتم اجازه دهد، سعی میکنم بیشتر کارهای جهادی انجام بدهم.»
شرایط کاری خوبی در بیمارستان داشت و به دلیل تغییر شرایط زندگی، انصراف داد. اما وقتی دید نیاز است، دوباره پای کار آمد. این کاری است که از یک جهادگر برمیآید و در برهه حساس پشت جامعهاش را خالی نمیکند. «در مدت کرونا، مرگ و میر و بدحالی بیماران زیادی را از نزدیک دیدیم که روی روحیهمان تأثیر داشت. بعضیها میگویند به مرور زمان، این موضوعات برای فرد عادی میشود، اما قبول ندارم. شاید صبورتر شویم، اما درد و مرگ و میر بیماران برای ما عادی نمیشود.»
باور دارد نمیتوانند امید واهی به بیماران بدهند، اما گاهی خودشان از بیان حقیقت بیماری کم میآورند. رسولی اکسیژن خون بیمارانی را بررسی میکند که با چشمهایشان به او التماس میکنند بگوید اوضاعشان روبهراه است و او نمیداند چه پاسخی باید به بیمار بدهد. «بیشتر بیمارانی که به اینجا میآیند بهسختی نفس میکشند. بعضی از آنها حال مساعدی ندارند و ناچار میشویم از مرکز به بیمارستان اعزامشان کنیم و دلهره و نگرانی در چشمهای خود و خانوادهشان موج میزند یا حتی با خانوادههایی روبهرو هستیم که به دلیل نداشتن بضاعت مالی، از تغذیه خوب که یکی از اصول درمان کروناست محروماند و در برخی موارد، حتی نیکوکاران هزینه تأمین داروی آنها را تقبل میکنند.»