تکتم جاوید|شهرآرانیوز؛ آنقدر درگیر شستوشو، خریدن ماسک چندلایه و ضدعفونیکردن شدهایم که دیگر خودمان را فراموش کردهایم. اینها را که میگویم، با قیافه حقبهجانب به من میتوپد: مگر سلامتی جزئی از ما نیست؟ به خاطر همین، مدتی است داریم سختی میکشیم، اما به خانه نزدیکترین قوم و خویشمان سر نمیزنیم.
بعد، نمونههایی از خودش، دوستان و خانوادهاش را تعریف میکند که خوشبختانه در ماههای گذشته هیچکدام یکدیگر را ندیده و در خانه حبس بودهاند به امید بهبودی.
شاید ترسناک باشد، اما همه روزها و شبهای شیوع این بیماری، روانمان در حال تخریب و از بین رفتن بود، در حال آسیبدیدن فراوان و جدی. آدمیزاد را اگر از جمع و محیطهای همخونش بگیرید، از زندهبودنش بیزار میشود، چه برسد به اینکه هم جدایش کنید و هم از نزدیکشدن به آدمهای دیگر بترسانید.
تا ماهها تنها توصیه متخصصان و پزشکان فاصله گرفتن از همه نزدیکان و خانواده بود، اما بعد از گذشت مدتی حالا از عوارض روحی به جا مانده از این دوران حرف میزنند. اکنون تلویزیون را که روشن کنید. به جای پزشکی که میگفت در خانه بمانید، بشویید و بسابید، روانشناسی نشسته است که میگوید چطور حالتان را خوب کنید، آن هم در زمانی که بسیاری از افراد دچار اختلالات روحی جدی شدهاند. در خانه ماندند که بیمار نشوند. آنها هم که بیمار شدند باز در خانه ماندند، نهفقط در خانه، بلکه در یک اتاق. این ماندن در اتاق برای خیلی از بزرگترها یادآور تنبیههای دوران کودکی بود. برای همین، اثر تلخ بیشتری روی بیماران داشت، آنها که پایشان به مرکز درمانی، بیمارستان و بخش مراقبتهای ویژه رسید که گویی مرگشان را به چشم دیدند.
به طور طبیعی، تابآوری این افراد پس از بهبودی در برابر مسائل مختلف کم خواهد شد، آستانه تحریک آنها پایین میآید و زودتر عصبانی میشوند.
برخی از آنها هم به دلیل شدت بیماری و گذراندن لحظههای سخت، پس از بهبودی ناامیدی و دلمردگی را تجربه میکنند که بدون درمان، به سوی افسردگی پیش خواهدرفت.
نگرانکنندهتر این است که همه در برابر تجربه این حالتهای روحی بیتفاوتیم یا آن را طبیعت زندگی روزمره میدانیم.
بیشتر نشانههایی مانند خوابآلودگی، تحریکپذیری، بیاشتهایی، پرخوری، بیحوصلگی و اضطراب را طبیعی میدانیم و منتظریم بهزودی خوب شود. احساس مداوم غم، مشکل در روابط بینفردی، افت عملکرد شغلی یا تحصیلی، همیشه به توجه جدی نیاز دارند بهویژه در روزهایی که ترس از یک بیماری ناشناخته نیز همراهش است.
ترسهای درونی ما میتوانند زندگی ساده روزمره را هم برایمان مختل کنند. تصمیم برای یافتن نشانههای اختلال روحی و بعد رفتن به سراغ درمان آن کار سختی نیست.