صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

زمین حاج حسین هدایت، خانه خدا شد

  • کد خبر: ۸۱۱۴۶
  • ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۸
سنگ بنای مسجد «هدایت»، ۵۰ سال قبل در محله ایثار گذاشته شد.

ندا معصوم | شهرآرانیوز؛ علیمردانی ۱۴ را همه به نام کوچه مسجد می‌شناسند. یکی از کوچه‌های فرعی است، اما پهن و بزرگ و وسیع. داخل آن که می‌شوی، هیاهوی کاسب‌ها و مشتریان راسته خیابان اصلی علیمردانی می‌خوابد و سکوتی دوست‌داشتنی را می‌توانی حس کنی. 

به‌خلاف خیلی از مساجد این حوالی، در مسجد هدایت کوچک است با ساختمانی به‌نسبت بزرگ که از همان ورودی، پلکانی راه به بالا می‌برد. گفته می‌شود طبقه زیرزمین کارگاه تولیدی است که اجاره داده شده و بیشتر درآمد مسجد از همین منبع است. طبقه دوم مخصوص نمازگزاران و طبقه سوم مخصوص فعالیت‌های فرهنگی است. کار سخت بالارفتن از پله‌های نفس‌گیر را آسانسور راحت کرده است. این هم از قلم نیفتد که مسجد هدایت و فقیه‌سبزواری فاصله مسافتی چندانی ندارند و هردو همسایه بازار بزرگ ایثارند.

قدم اول را حاج‌حسین برداشت

همه‌چیز برمی‌گردد به سال‌های دور، زمانی که حاج‌حسین هدایت‌آل‌عباسیان در سال ۱۳۴۱ این زمین را خرید و قصد تبدیل آن به مسجد را داشت. شاید کمترکسی فکرش را می‌کرد که این زمین به یکی از مساجد قدیمی محدوده تبدیل شود. وارثان حاج‌حسین ۶ پسر و ۲ دخترند و همگی خوش‌حال از اینکه نام پدرشان در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله ایثار ماندگار شده است.

پسرش حاج‌محمدرضا را بیشتر به نام «آل‌عباسیان» می‌شناسند تا «هدایت». از حاج‌محمدآقا هم سن‌وسالی گذشته و مو سپید کرده است. نام مرحوم پدرش که می‌آید، لب‌هایش به تبسم باز می‌شود و چندبار پشت‌سرهم و بی هیچ درنگی می‌گوید: خدا همه گذشتگان و اسیران خاک را رحمت کند. مثل آن‌ها دیگر پیدا نمی‌شود.

تعریف می‌کند: پدرم قصاب بود و خداراشکر دستش به دهان می‌رسید و وضعیت مالی خوبی داشت. سال ۱۳۴۱ بود که زمینی به مساحت ۵۰۰ متر خرید و ۲۶۰ متر از آن را برای ساخت خانه در نظر گرفت. از آنجا که آدم مقیدی بود، تصمیم گرفت بقیه زمین را مسجد بسازد. بعد‌ها ۱۳۷ متر هم از آستانه (آستان قدس رضوی) خرید و به خواست خدا مسجد را توسعه دادند. نمی‌گویم خودش تنهایی کار‌ها را انجام داد. اراده الهی بود و مردم هم همراه. با کمک کسبه و معتمدان محل هزینه ساخت آن فراهم شد و دیوارهایش بالا رفت. مردم آن زمان به‌خصوص پیرمرد‌ها خیلی مقید بودند که حتما نمازشان را به جماعت و داخل مسجد بخوانند. پدرم با دیدن نمازگزاران کلی کیف می‌کرد و لذت می‌برد. این توفیق الهی است که نصیب بعضی‌ها می‌شود؛ کسانی که دل به سیر و سلوک می‌دهند.

او تعریف می‌کند: پدرم سال ۱۳۵۴ از دنیا رفت. به روایت خودش خوش‌ترین اوقاتش لحظه‌های شبی بود که صبح آن قرار بود برای ساخت مسجد آستین بالا بزنیم. قدیم این‌طور آدم‌هایی بوده‌اند که زندگی و عمرشان برکت داشته است و با عزت از دنیا رفته‌اند.

حاج‌محمدرضا و خانواده‌اش سال‌هاست از این محله رفته‌اند، اما هنوز محل کسبش اینجاست و بیشتر اوقات نمازش را به جماعت داخل همین مسجد می‌خواند.
نماز هر سه وعده صبح و ظهر و شام به جماعت برگزار می‌شود. این‌ها را حاج‌آقا مروی، عضو هیئت‌امنای مسجد، تعریف می‌کند و می‌گوید: پیش‌نمازی مسجد را سال‌ها یکی از بستگانم که نام‌خانوادگی ایشان هم مروی است، عهده‌دار بودند. ایشان خیلی به برگزاری مراسم ائمه (ع) و به‌خصوص عزاداری‌ها تأکید می‌کنند.

روایت سید در همسایگی مسجد

حاج‌آقا مروی همان چیز‌هایی را که درباره پیشینه مسجد گفته شد، نقل می‌کند و می‌گوید: مسجد یک‌طبقه و به‌مرور فرسوده شده بود و تصمیم به بازسازی آن گرفتیم. باز هم مردم آستین بالا زدند. به گمانم سال ۱۳۷۷ بود. این‌طور کار‌ها زمین نمی‌ماند و خداراشکر به سرانجام رسید. حاج‌آقا مروی بین همه نمازگزارانی که برای نماز جماعت به مسجد می‌آیند، نمی‌تواند از سید چشم‌پوشی کند. می‌گوید: روایت زندگی حاج‌آقا سیدی که با وجود مشکل جسمانی تقید خاصی دارد نمازش را به جماعت و داخل مسجد بخواند، خیلی جالب است. تعریف می‌کند: حاج‌آقا نمی‌تواند راه برود و فرزندانش او را کول می‌کنند و به طبقه دوم، می‌آورند و سید نمازش را به جماعت می‌خواند.

شهادت فرمانده مسجدی

علی براتی که از ساکنان همین محله است، روایت جالبی از دهه ۶۰ تا ۷۰ و همراهی با فرمانده وقت پایگاه بسیج آن دوران دارد. تعریف می‌کند: من به‌واسطه آقای توانا به این مسجد تعلق‌خاطر پیدا کردم. ماجرا به زمانی برمی‌گردد که در بسیج «مسجد فقیه‌سبزواری» مشغول بودم. آقای توانا فرمانده بسیج مسجد هدایت بود. به‌سبب اینکه خطاط نداشتند، من را دعوت می‌کردند که پرده بنویسم. توانا از فرماندهانی بود که خیلی خالصانه کار می‌کرد و آرامش خاصی داشت که برای من لذت‌بخش بود. از آنجا که با چندوچون کار‌های انجمن اسلامی آشنا بودم، انجمن اسلامی رسالت را در مسجد راه انداختم. انجمن خیلی زود شکل گرفت. کار‌های تبلیغاتی زیاد می‌کردیم. دیوار و پرده می‌نوشتیم. با شهادت آقای توانا، کم‌کم ارتباط من با مسجد قطع شد.

بسیج پای کار است

آمنه چهارمحالی فرمانده پایگاه بسیج الزهرا (س) است که فعالیت‌های مختلفی در مسجد برگزار می‌کنند؛ از برنامه‌های فرهنگی تا آموزش‌های نظامی و عقیدتی. او می‌گوید: استقبال زیادی از این برنامه‌ها می‌شود و این خودش انگیزه‌ای است برای ما که کارمان را ادامه دهیم. آن‌طور که او شنیده است، این مسجد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مساجد اصلی منطقه محسوب می‌شده است و رزمندگان از همین‌جا به جبهه‌ها می‌رفتند. یکی از امتیاز‌های ویژه مسجد، همراهی و همدلی امام‌جماعت، هیئت‌امنا و بسیجیان با همدیگر است که از گذشته بوده و هنوز هم ادامه دارد. می‌گوید: گاهی نیازمندی بین ۲ نماز به مسجد می‌آمد و نمازگزاران به او کمک می‌کردند، اما تصمیم گرفتیم خودمان نیازمندان محله و حتی محله‌های دیگر را شناسایی و کمکشان کنیم. خودش در کار پرورش گل و گیاه تخصص دارد. می‌گوید: این‌ها را آماده می‌کنیم و به نفع نیازمندان می‌فروشیم.

حرفه‌آموزی در پایگاه الزهرا (س)

حوزه فعالیت‌هایشان گسترده است؛ از تهیه بسته‌های معیشتی گرفته تا شناسایی خانواده‌های کم‌بضاعت و فراهم‌کردن جهیزیه و سیسمونی. چهارمحالی در تکمیل حرف‌هایش می‌گوید: پایگاه الزهرا (س) سال ۱۳۸۳ شکل گرفته است و در این مدت هر روز تلاش کرده‌اند که فعالیت‌هایشان کامل‌تر از قبل باشد. موضوعی که باعث خوش‌حالی مسجدی‌ها و به‌خصوص فرمانده پایگاه شده، این است که خوشبختانه تعداد نیازمندان این محله زیاد نیست و به همین دلیل نیازمندان محله‌های اطراف را شناسایی می‌کنند. او ادامه می‌دهد: البته کرونا دست‌وپای ما را برای اشتغال‌زایی بسته است. تا قبل از این جریان، فضای آموزشی نیز در اختیار زنان سرپرست خانواده بود و مشاغل خانگی را به آنان آموزش می‌دادیم و حتی وسایل کار خیاطی را برایشان آماده کرده بودیم.

برچسب ها: روایت مسجد منطقه 4
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.