صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره خانواده پاکزاد‌ها که میراثشان تعزیه‌خوانی است

  • کد خبر: ۸۲۱۰۶
  • ۰۶ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۶
ارثیه خانوادگی پاکزاد‌ها که ساکن محله ۱۷ شهریور هستند، ارزشمند و بدون قیمت است.

حمیده صفائی | شهرآرانیوز؛ محرم و صفر که می‌شود بیشتر نام «تعزیه‌خوانی» و «شبیه‌خوانی» را می‌شنویم. هر چند بیشتر از اینکه تعزیه دیده باشیم، نامش را شنیده‌ایم و شناخت زیادی از آن نداریم. اغلب ما می‌دانیم در این مراسم، عده‌ای لباس بر تن می‌کنند و در روز‌هایی خاص مانند عاشورا و تاسوعا به خیابان می‌آیند تا درباره وقایع این روز‌ها نمایش اجرا کنند.
«تعزیه‌خوانی شبیه تئاتر مذهبی است که بازیگران آن عاشقانی هستند که سعی می‌کنند وقایع مربوط به عاشورا را برای مردم تداعی کنند، درد و رنج آن روز‌ها را به تصویر بکشند و سختی‌هایی را که اهل بیت (ع) در آن روز‌ها کشیده‌اند یادآوری کنند. در واقع تعزیه، اعتقاد‌های مذهبی و مسائل اجتماعی و فرهنگی را به شیوه‌ای هنرمندانه در هم آمیخته و نگرش‌ها و باور‌های سنتی مردم را به نمایش می‌گذارد.» این را حسن پاکزاد از هیئت متوسلین به امام زمان (عج) می‌گوید که ۳۴ بهار از زندگی‌اش گذشته است و در ۱۴ سال آن به‌طور جدی تعزیه‌خوانی کار کرده است.

وقتی برای اولین بار او را دیدیم، با خودمان گفتیم واقعا گزینه مناسبی برای نقش شمر است. قیافه‌ای جدی با ریش‌های بلند و ابروان در هم کشیده. هر چند پس از گفتگو متوجه شدیم، او هر سال یک ماه مانده به محرم ریش‌هایش را بلند کرده و سعی می‌کند چهره‌ای شبیه شمر داشته باشد تا تأثیرگذارتر شود. با او و دوستانش که از ساکنان محله ۱۷ شهریور هستند همراه می‌شویم تا بیشتر از هنر تعزیه‌خوانی برایمان بگویند.

برای نقش شمر، خیلی جوان بودم

ساکن محله ۱۷ شهریور است، تعزیه‌شان هر سال در روستای بایگ از توابع تربت حیدریه اجرا می‌شود، آن‌طور که خودش می‌گوید؛ تعزیه‌خوانی در بین فامیلشان موروثی شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. او هم نمی‌داند چند سال است خانواده‌اش تعزیه‌خوان هستند، همین را به‌خاطر دارد که پدربزرگانش هم در همین مسیر بوده‌اند. در کنار بزرگان فامیل که هر یک نقش اولیا و اشقیا را اجرا می‌کنند، کودکان هم نقش طفلان مسلم و دیگر کودکان صحرای کربلا را بازی می‌کنند.

۲ سالی می‌شود که به‌دلیل رعایت پروتکل‌های بهداشتی اجازه اجرای مراسم تعزیه‌خوانی را نمی‌دهند، برای همین میهمان خانه‌شان شدیم تا گپ و گفتی با ۳ نفر از اعضای تعزیه‌خوانی روستای بایگ داشته باشیم. حسن پاکزاد متولد ۱۳۶۶ از همان کودکی در مراسم تعزیه‌خوانی روستایشان نقش یکی از طفلان مسلم را برعهده داشته است. بزرگ‌تر که می‌شود؛ به تناسب سن و سالش نقش‌هایش تغییر می‌کند، تا اینکه در سال ۱۳۸۶ به پیشنهاد دایی‌اش قرار می‌شود در نقش شمر بازی کند و از همان زمان تاکنون هر روز ظهر عاشورا لباس شمر را بر تن می‌کند.

او برایمان تعریف می‌کند: «سرباز بودم و دوران آموزشی‌ام را می‌گذراندم. برای مرخصی به روستای بایگ آمدم، دایی‌ام تعدادی از دندان‌هایش را کشیده بود و نمی‌توانست نقشش را بازی و تعزیه‌خوانی کند. او از من خواست به‌جای او این نقش را اجرا کنم. همه می‌گفتند او کوچک است و نمی‌تواند. از نگاه دیگران باید ۳۵ سالت تمام می‌شد تا بتوانی در نقش‌های اصلی تعزیه‌خوانی بازی کنی، اما دایی‌ام اصرار داشت که من از پس این نقش برمی‌آیم. موقع اجرا، دایی‌ام گفت تو لباس‌های مرا بپوش، مجبور می‌شوند بپذیرند. دایی مادرم هم نقش حضرت عباس (ع) را در مقابل من بازی می‌کرد، شاید حضور بزرگان فامیل دل و جرئت بیشتری برای اجرای نقش به من می‌داد. شروع کردم به خواندن، بدون هیچ اشتباهی، دیگران هم از سبک خواندن من خوششان آمد و گفتند تسلطش روی متن و اجرای نقشش خوب است و دیگر مخالفت نکردند. هر سال مراسم در مدرسه روستا برگزار می‌شود. در مسیر به سمت مدرسه که می‌رفتیم به اولین مکانی که رسیدیم، در بین جمعیت نقشم را اجرا کردم، بدون اشتباه یا لکنت زبانی، از همان زمان تاکنون هم این نقش را ادامه داده‌ام.»

بدون آموزش نمی‌توان تعزیه‌خوان شد

او از جمعیت بیش از هزار نفری در مراسم روز عاشورا صحبت می‌کند که برای دیدن این مراسم هر سال به روستایشان می‌آیند. پاکزاد می‌گوید: «بعضی جا‌ها می‌بینیم چند نفر لباس می‌پوشند و به خیابان می‌آیند تا تعزیه اجرا کنند، اما در تعزیه چیز‌هایی می‌گویند که سندیت تاریخی ندارد. اگر این روز‌ها ایراد‌هایی در تعزیه می‌بینیم، اشکال از ماست و نه مراسم تعزیه‌خوانی. بسیاری از ما عادت کرده‌ایم برای این مراسم از جملات تکراری استفاده کنیم و آنچه سال‌ها شنیده‌ایم بخوانیم، بدون بررسی و تلاش برای بهتر شدن. این تکرار کم‌کم جوانان و نوجوانان را هم طرد می‌کند و نتیجه چندانی ندارد. ما باید طوری نقشمان را ایفا کنیم تا مخاطب متوجه شود، من شبیه‌خوان هستم و خود شخصیت نیستم. هدفم این است تا تلنگری به او بزنم تا پیگیر واقعه عاشورا و آنچه رخ داده است باشد. نه اینکه همان چیزی را که در اینجا شنید حفظ کند و دیگر دنبال ماجرا نباشد.»

او ادامه می‌دهد: «اوایل جمعیت بسیاری برای شنیدن تعزیه ما می‌آمدند، اما آن‌قدر متن‌ها تکراری شده بود که تعدادشان در مدرسه به نصف می‌رسید. بیشتر مردم روستا متن تعزیه را حفظ شده بودند. اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۸۹ بود که با اعضای گروه شور گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم؛ اگرچه نوحه‌ها و مرثیه‌های عامیانه و سوز و گدازی که در این مرثیه‌سرایی‌ها وجود دارد مردم را جذب می‌کند، اما در کنار اجرای این مراسم ما هدفی داریم که باید به آن برسیم. تمام هدف این است که مسائل و مصائب عاشورا را به نسل جوان انتقال دهیم. این کار ممکن نیست مگر با اصول و قاعده درست، همین امر سبب شد تا به همراه دیگر دوستانم به دنبال کلاس‌های آموزشی تعزیه‌خوانی باشیم و مسیرمان را تغییر دهیم.»

«بدون آموزش نمی‌توان تعزیه‌خوان شد. همه جا را سرک می‌کشیدیم تا ببینیم کجا کلاس تعزیه‌خوانی برگزار می‌شود تا شرکت کنیم. آموزش مجازی برای ما منفعت داشت. توانستیم در بیشتر کلاس‌های شهر‌های مختلف شرکت کنیم و از استادان این حوزه بخواهیم متن‌های جدید به ما بدهند. متونی که بر اساس مستندات تاریخی باشد. سعی ما بر این است تا هر سال متن‌های تازه‌ای برای تعزیه‌خوانی داشته باشیم. متن‌هایی را که می‌فرستند استفاده می‌کنیم. حتی یکی از استادان به ما گفت هرچند متن را حفظ هستید، سعی کنید یک تکه کاغذ هر چند خالی دستتان باشد تا مردم به ویژه کودکان و نوجوانان بدانند شما شبیه‌خوانی می‌کنید. ما باید به‌روز باشیم، چون هدفمان به تصویر کشیدن وقایع عاشوراست و همراه کردن نسل جدید با این واقعه، اگر با نظر استادان این حوزه به روز نباشیم نمی‌توانیم نسل جدید را با خود همراه کنیم. یک اشتباه در بیان واقعه عاشورا شاید به ظاهر تأثیر چندانی نداشته باشد، اما دهان به دهان می‌چرخد و یک خرافه رواج می‌یابد.»
او ادامه می‌دهد: «مردم از تغییرات ایجادشده راضی هستند. بعد از تغییرات بر تعداد تماشاگران افزوده شد.»

پاکزاد تبسمی بر لب می‌آورد و خدا را شاکر است که در این چند سال توانسته‌اند نقش‌هایشان را به‌خوبی اجرا کنند: «همان‌طور که می‌دانید، تماشاگران با مشاهده برخی صحنه‌های نمایشی از خود عکس‌العمل‌هایی بروز می‌دهند، برخی به سر و سینه می‌زنند، اشک می‌ریزند و صدای فریادشان بلند می‌شود. عده‌ای بر دشمنان اهل بیت (ع) لعن می‌فرستند و من هم در آن مراسم از این لعن و نفرین در امان نیستم. گاهی این ابراز احساسات به کلام ختم نمی‌شود و ممکن است سنگ‌ریزه‌ای چیزی هم بر سر و صورتت پرتاب کنند.»

تلاش برای تأثیرگذاری بیشتر

او کمان و تیر‌های حرمله را که در خانه دارند نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «اگر بخواهیم واقعیت را نشان مردم بدهیم باید پوشش و لوازم‌هایمان هم شبیه‌سازی شده باشد. برای همین افرادی که در این مراسم شرکت می‌کنند، هر کدامشان لباس‌های مخصوص به خود دارند و لوازم متناسب با نقش را هم تهیه کرده‌اند، البته هر یک از بچه‌های گروه به‌دلیل عشقی که به ائمه (ع) دارند با هزینه خودشان این لباس‌ها را تهیه و استفاده می‌کنند.»

زندگی‌مان هم برکت گرفت

«این نقش‌ها و همراه‌بودن با مراسم عزای سیدالشهدا (ع) تأثیر مثبتی بر زندگی ما داشته است.» حسن پاکزاد با اشاره به این موضوع ادامه می‌دهد: «بیشتر ما شغل آزاد داریم، سال‌هاست حلال و حرام کارمان مهم است، نمی‌توان در این مسیر بود و اشتباه گام برداشت، به طور حتم هر جا که باشد، صاحب این دستگاه تذکر خواهد داد. اگر بخواهم از خودم بگویم، هر بار که خطا کنم یا خواب معناداری خواهم دید و یا تلنگری برای اشتباهم می‌خورم.»

مردم نقش منفی را لعن می‌کنند

نامش محمد است و مداح اهل بیت (ع) و یکی از قاریان قرآن، حدود ۵ سالی است که در این دستگاه در نقش امام حسین (ع) خدمت می‌کند. از ابتدای صحبتمان با حسن پاکزاد یک کلمه هم حرف نزده است، گاهی نگاهش می‌کردیم، سرش پایین بود و فقط سکوت کرده بود. سکوتش را شکستیم و از او خواستیم خودش را معرفی کند و درباره نقشی که اجرا می‌کند بیشتر برایمان بگوید.

سید محمد پاکدل، متولد ۱۳۶۸ از سال ۱۳۹۵ به این جمع پیوسته است. او یکی دیگر از اعضای هیئت متوسلین به امام زمان (عج) است که خودش را خادم اهل‌بیت (ع) و این نقش را توفیقی در زندگی‌اش می‌داند که طی این سال‌ها نصیبش شده است. سید محمد می‌گوید: «روزی که این نقش را به من دادند به خودش توسل کردم و گفتم اگر لیاقت دارم کمکم کن تا بتوانم در این مسیر بروم و خدا را شاکرم تا به امروز توانسته‌ام در این نقش بازی کنم.»
اشک‌هایش جاری می‌شود، با همان صدای آهسته‌ای که دارد ادامه می‌دهد: «مگر می‌شود به یاد صحنه آن روز‌ها بیفتیم و اشک نریزیم، گفتنش آسان است، اما وقتی به آن فکر می‌کنیم، غم و اندوه سراسر وجودمان را می‌گیرد.»
او از تلاش گروهشان برای اجرای این مراسم می‌گوید و توضیح می‌دهد: «تعزیه‌خوانی را طوری برگزار می‌کنیم، انگار همان صحنه‌ها اتفاق می‌افتد. اگر قرار است یک نفر بر زمین بیفتد، واقعا خودش را پرت می‌کند تا واقعی باشد و بر دل بنشیند، به شکر خدا تاکنون هم هیچ یک از ما آسیب ندیده‌ایم، حتی با وجود اسب‌هایی که در طول مراسم این طرف و آن طرف می‌روند. خیلی وقت‌ها مردم به لباسم دست می‌کشند و گریه می‌کنند، گویا همان صحنه‌ها برایشان تداعی می‌شود. گریه‌هایشان برای امام حسین (ع) آتش به جانمان می‌زند و مصمم‌تر می‌شویم تا بهتر خدمت کنیم. در کنارش اشقیا را مذمت می‌کنند، این تداعی آن‌قدر واقعی است که مردم به آن‌ها لعنت می‌فرستند و گاهی قبل از شروع مراسم زمزمه‌های سالمندان بلند می‌شود.»

هیئتی که نسل به نسل چرخیده

سومین میهمان جمع ما هادی پاکزاد، برادر حسن، است. او متولد سال ۱۳۶۴ است و از سال ۱۳۹۱ نسخه ابن سعد را می‌خواند.
او می‌گوید: «وقتی برادرم گفت این نقش را بخوانم، ابتدا ترسیدم مبادا نتوانم آن‌طور که باید ایفای نقش کنم و حق مطلب را ادا کنم، اما وقتی در مقابل بستگانم اجرا کردم تمام حاضران تحسینم کردند و همین تشویق آن‌ها سبب دلگرمی‌ام شد و از آن زمان تاکنون در این مراسم پا به پای دیگران خدمت می‌کنم.» او می‌خندد و می‌گوید: «در محله ما، روستای بایگ زنان مسن و میانسال زیاد هستند همیشه در ماه محرم و صفر من و برادرم را برای نقش‌هایی که بازی می‌کنیم لعن و نفرین می‌کنند. اینکه بتوانیم لعن و نفرینی برای شمر و امثال او باشیم خدا را شکر می‌کنیم، خودمان می‌دانیم، این لعن برای نقش‌هایمان است و خوشحالیم توانسته‌ایم تا این اندازه تأثیرگذار باشیم. قسمت خنده‌دار ماجرا اینجاست که گاهی خانواده‌ها می‌خواهند فرزندانشان را بترسانند می‌گویند اگر اذیت کنید شما را به خانه شمر می‌بریم و این‌طور آن‌ها را می‌ترسانند. البته والدینم از اینکه این نقش را بازی می‌کنیم ناراضی نیستند، چون می‌دانند چه نقش اولیا باشیم یا اشقیا در نهایت هدف یکی است، فرقی ندارد.»

پاکزاد ادامه می‌دهد: «هیئت ما نسل به نسل فعالیت داشته و قدمتش بیش از یک قرن است. هر سال هیئت ساعت ۹ صبح راه می‌افتد تا نزدیک اذان وارد مدرسه می‌شود، بعد از نماز جماعت، تعزیه‌خوانی را آغاز می‌کنیم. من به نوبه خودم نمی‌توانم برای اهل بیت (ع) کار کنم، شاید، کمترین کار ما این است تا میراث خانوادگی‌مان را که این روز‌ها در بسیاری از شهر‌ها کمرنگ‌تر شده حفظ کنیم و با اجرای وقایع عاشورا ظلم و ستم اشقیا را به تصویر بکشیم.»

دعای والدین پشت و پناهم است

پاکدل می‌گوید: «هر چه داریم از امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) است، اما در اینجا لازم است بگویم این را هم از صدقه دعای خیر پدر و مادرم دارم. اگر این دعا نبود به‌طور حتم من هم در این مسیر نیامده بودم. همیشه خودم را ملزم کرده‌ام که بی، چون و چرا از والدینم اطاعت کنم. چون اعتقاد دارم، دعای پدر و مادر آنچنان تأثیری در زندگی دارد که وصف‌شدنی نیست خودتان باید به آن برسید. چیزی که این روز‌ها کمتر در بین جوانان مشاهده می‌کنیم.»

کودکان، شریک در تعزیه‌خوانی

حسن پاکزاد درباره اینکه بیشتر آدم‌هایی که در این مراسم حضور دارند فامیل هستند توضیح می‌دهد: «بیشتر کودکان حاضر در این برنامه از بستگانمان هستند. برای طبیعی بودن رفتارهایمان باید جدی باشیم و همان صحنه‌ها را اجرا کنیم. کودکی را که می‌آوریم اگر بیگانه باشد، در آن هیاهو به طور حتم می‌ترسد و نمی‌توانیم اجرای خوبی داشته باشیم، اما اگر از بستگان نزدیک باشد او می‌داند که طرف مقابلش نقش بازی می‌کند و ترسی به دلش راه نمی‌دهد. در طول تعزیه ممکن است وانمود کنیم کودکی را روی زمین پرت می‌کنیم، یا به ظاهر از موی یکی از آن‌ها بگیریم و او را بکشیم، این‌کار‌ها همه با تمرین قبلی اجرا می‌شود و کودک می‌داند باید طوری بایستد یا حرکت کند که موی سرش کشیده نشود.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.