صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

خاطرات تولیت آستان قدس رضوی از هم‌نشینی مرحوم علامه حکیمی با رهبر انقلاب اسلامی

  • کد خبر: ۸۲۳۴۳
  • ۰۸ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۸
پس از درگذشت مرحوم علامه حکیمی، تولیت محترم آستان قدس رضوی، حجت‌الاسلام احمد مروی، خاطرات خود را از آشنایی چندین و چندساله‌اش با این اندیشمند مشهدی در گفتاری که در سایت رهبر معظم انقلاب نیز منتشر شد بیان کردند. بخش‌هایی از این گفتار مفصل را در ادامه می‌خوانید.

به گزارش شهرآرانیوز - پیشینه آشنایی حجت‌الاسلام احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی، با مرحوم علامه حکیمی به سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد. در طول ان سال‌ها و پس از ایفای مسئولیت به عنوان معاونت ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظم انقلاب، این ارتباط نزدیک‌تر شد. پس از درگذشت مرحوم علامه حکیمی، تولیت محترم خاطرات خود را از آشنایی چندین و چندساله خود با این اندیشمند مشهدی را در گفتاری که در سایت رهبر معظم انقلاب نیز منتشر شد بیان کردند. بخش‌هایی از این گفتار مفصل را در ادامه می‌خوانید.

خاطره علامه حکیمی از کلاس درس آیت‌ا... میلانی

من خاطره‌ای دارم از خود این بزرگوار که می‌گفت مدرسه که تمام شد، در درس خارج مرحوم آیت‌ا... میلانی، آن مرجع بزرگ و کم‌نظیر، شرکت می‌کردم. ۲۳ سال داشتم و جوان بودم که در درس این فقیه بزرگ شرکت می‌کردم و هر وقت مسئله‌ای را مطرح می‌کردم، استاد اشکال را توجه می‌کرد و با سعه صدر پاسخ می‌داد. بسیار هم به من علاقه‌مند بود. یک روز در آن مدرسه من پشت ستون نشسته بودم. حضرت آیت‌ا... میلانی تشریف آورد و شروع به درس‌گفتن کرد و، چون من پشت ستون بودم، من را ندید. وقت درس‌دادن پرسید: آقای حکیمی کجاست؟ من از پشت ستون خودم را نشان دادم و عرض کردم: آقا، من اینجا نشسته‌ام. فرمود: آهان، خواستم ببینم سر درس هستی یا نه.

وقتی افلاطون درس می‌گفت، اگر ارسطو پای درسش نبود، آن روز برای افلاطون درس‌گفتن سخت می‌شد. با این فرمایش، مرحوم آیت‌ا... میلانی آقای محمدرضا حکیمی را که جوانی بیست‌وسه‌ساله بود، به ارسطوی درسش تشبیه می‌کند، بسیار بااستعداد، خوش‌فکر، پرتلاش و پرمطالعه.

 

استاد از شاگردان خاص آقا شیخ مجتبی قزوینی بود

فعالیت دیگر استاد غیر از مباحث دروس حوزه، در مقوله عرفان و معرفت بود و با استادان بزرگی از جمله مرحوم حضرت آیت‌ا... آقا شیخ مجتبی قزوینی مأنوس بود. مرحوم آقای حکیمی از شاگردان خاص آقا شیخ مجتبی قزوینی بود. آقا شیخ مجتبی هم برای ایشان و شاگردانش درس فلسفه می‌گفت. مرحوم حکیمی غیر از اینکه فلسفه را خوانده بود، در محضر آیت‌ا... شیخ مجتبی قزوینی در کلاس سیروسلوک ایشان هم شرکت داشت. رهبر انقلاب تعبیری درباره مرحوم آیت‌ا... شیخ مجتبی قزوینی دارند که می‌فرمایند آقای شیخ مجتبی فلزش فلز امام بود. حضرت آقا هم خیلی به شیخ مجتبی علاقه و ارادت دارند.

گعده طلبگی با رهبر انقلاب

یادم هست اواسط دهه ۷۰ بود که مرحوم آقای حکیمی تصمیم گرفت به مشهد برگردد و باقی‌مانده عمرش را در جوار حضرت رضا (ع) باشد. با بعضی از دوستان قدیمی‌اش خداحافظی کرد و گفت: من به مشهد می‌روم و دیگر معلوم نیست به تهران بازگردم. به بنده هم گفت دوست دارم خدمت رهبر انقلاب برسم و از ایشان هم خداحافظی کنم. بنده هم خدمت حضرت آقا عرض کردم و ایشان فرمودند آقای حکیمی فلان شب شام تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم. در آن دیدار، بنده هم توفیق حضور داشتم. قبل از شام، حدود یک ساعت و ۲۰ دقیقه به قول طلبه‌ها گعده طلبگی صورت گرفت. شاید دوسوم از آن جلسه به بیان فضیلت‌ها و روایت خاطرات حضرت آقا و مرحوم علامه حکیمی از مرحوم آیت‌ا... شیخ مجتبی قزوینی گذشت.

عشق و علاقه وافر به امام (ره)

یکی دیگر از خصوصیات آقای حکیمی، آن‌طور که خودش هم گفت، عشق و علاقه وافر به امام رضوان‌ا... تعالی‌علیه بود. ایشان می‌گفت وقتی حضرت امام نهضت را شروع کردند، ما همه آرزو‌ها و آمال‌هایمان را در امام (ره) دیدیم. ما امام (ره) را تبلور عدالت اسلامی، تبلور عاشورای حسینی و تبلور عالم حقیقی دیدیم. به همین خاطر مرحوم آقای حکیمی خیلی تلاش کرد که بتواند بین حوزه‌های علمیه مشهد و قم پیوند ایجاد کند و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نکرد تا آنجایی که مرحوم آیت‌ا... شیخ مجتبی قزوینی را از مشهد به قم برد تا با حضرت امام (ره) دیدار کند.

با اینکه از نظر مشرب فکری، میان امام (ره) و مرحوم آیت‌ا... شیخ مجتبی فاصله زیاد بود (امام اهل فلسفه بودند و مرحوم شیخ آقا مجتبی نقطه مقابل این دیدگاه، و به تعبیر خود علامه حکیمی، جزو رهبران مکتب تفکیک بود)، آقا شیخ مجتبی که به لحاظ مکتب فکری در نقطه مقابل امام (ره) بود، به دیدن ایشان رفت و وقتی جلسه خصوصی برقرار می‌شود، آن اختلاف فکری در حوزه مسائل فلسفی و عرفانی کنار گذاشته می‌شود و مرحوم آقا شیخ مجتبی یکی از مروجان و طرف‌داران امام می‌شود. تعبیری هم از حضرت امام (ره) با این مضمون دارد که این مرد پرچم اسلام را بلند کرده است و باید همه از او حمایت کنیم.

از رنج فقر و نداری خانواده‌ها بی‌تاب می‌شد

اگر کتاب‌های ایشان را مطالعه کنید، بحث عدالت انسانی بسیار مطرح است و تحلیلش این بود که اگر بخواهیم مدینه فاضله ایجاد کنیم، اگر بخواهیم جامعه دینی تأسیس کنیم، اگر بخواهیم جامعه نبوی و علوی به وجود آوریم، جز با عدالت امکان ندارد. باور داشت که عدالت در جامعه باید ایجاد شود. اگر مطلع می‌شد خانواده‌ای در رنج فقر و نداری‌اند، حقیقتا بی‌تاب می‌شد و همه غصه و نگرانی‌اش همین بود.

آن جلسه به‌یادماندنی با رهبر انقلاب

سال ۶۹ بود که رهبر انقلاب به من گفتند: علاقه‌مندم آقای حکیمی را ملاقات کنم. برای فلان روز، ناهار ایشان را دعوت کنید. من به آقای حکیمی عرض کردم که فلان روز ناهار مهمان رهبر انقلاب هستید. آقای حکیمی گفت: آقا من حالا در حضور ایشان بیایم چه بگویم و چه‌کار کنم؟ من اگر بیایم و هیچ چیز نگویم، روز قیامت مسئولم که در محضر حاکم اسلامی رفتم، ولی درد و رنج مردم را منتقل نکردم و نگفتم. من اگر بیایم در این جلسه و چیزی نگویم، روز قیامت مسئولم. اگر هم این مطالب را بگویم (نابسامانی‌های اقتصادی، فقر، نداری، تبعیض و ...)، ممکن است چندان مورد پسند واقع نشود یا خود ایشان بگوید آقا من مطلعم از این مسائل. خب، آمدن من چه فایده‌ای دارد؟ من باید از این ملاقات بهره‌ای ببرم. بنده به ایشان عرض کردم: شما تشریف بیاورید، هرچه تشخیص می‌دهید و دوست دارید آنجا بیان کنید. حضرت آقا سعه صدرشان خیلی بالاست و در نیت پاک و صداقت و اخلاص شما کمترین تردیدی ندارند. هرچه بگویید آقا استقبال می‌کنند. هیچ نگران نباشید.

آن روز مقرر محقق شد و ایشان خدمت آقا تشریف آورد. صحبت‌هایی شد و جناب آقای علامه حکیمی هم شروع به بیان درد‌ها و مشکلات بخشی از مردم کرد و به برخی مصادیق اشاره کرد. صحبت‌هایش که تمام شد، آقا فرمودند: جناب آقای حکیمی، این مطالبی که فرمودید ما بیش از این‌ها خبر داریم. بنده گزارش‌ها و نامه‌ها را می‌خوانم. ملاقات‌های فراوانی با اقشار مختلف دارم. شما یک گوشه از این‌ها را خبر دارید. بله، این نابسامانی‌ها و مشکلات هست. ما هم در فکر هستیم و بی‌تفاوت نیستیم. آقای حکیمی رو کرد به بنده و گفت: خب، ببینید. پس خود آقا در جریان هستند و بهتر از ما هم اطلاع دارند. پس آمدن من چه سودی داشت؟ آقا فرمودند: آقای حکیمی، فلانی درست گفته است. بله، من اطلاعاتم در این حوزه‌ها کم نیست و خیلی اطلاعات دارم، اما آمدن امثال شما و جلسات با شما‌ها ما را روی این موضوعات بیشتر حساس می‌کند. این خیلی مؤثر است. بله، این اخبار و اطلاعات را ما داریم و به مسئولان هم تذکر می‌دهیم. دغدغه ما هم هست، اما آن‌قدر داده‌های ذهنی ما متفاوت و متعدد و زیاد است که گاهی روی این امر که می‌خواهیم متمرکز بشویم، مسئله جدیدی به وجود می‌آید. یک امر دیگری پدید می‌آید و غفلت می‌شود از مسئله‌ای، اما حضور و تذکردادن‌های شما‌ها ما را روی این مسئله حساس می‌کند. این می‌شود یک مسئله ذهنی همیشگی ما؛ لذا ما استقبال می‌کنیم که شما‌ها تشریف بیاورید همین نکات را به ما بگویید.

این خاطره را بیان کردم که بگویم علامه حکیمی همیشه دغدغه مردم به‌ویژه نیازمندان را داشت و در هر جلسه و محفلی، این مسائل را بیان می‌کرد و پرچم عدالت واقعی را بلند کرد، آن هم عدالتی برخاسته از آیات و روایات.

کتاب الحیاة، دستاورد قلم اعجاب‌آور و سحرآمیز علامه حکیمی

علامه حکیمی واقعا قلم اعجاب آور و سحرآمیزی داشت. ایشان فقیه، اسلام‌شناس و روشن‌فکری نوآور بود، روشن‌فکری که فکر‌ها و ایده‌هایش را از قرآن و روایات گرفته بود، روشن‌فکری که پای درس آیت‌ا... میلانی، آقا شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی زانو زده و در حوزه تربیت شده بود. مبانی ایشان مبانی منسجم محکم و برگرفته از آیات و روایات بود.
مرحوم حکیمی کتاب‌ها و نوشته‌های فاخر فراوان با بهترین ادبیات و واژه‌ها دارد، اما گل سرسبد تلاش ایشان و ۲ برادر بزرگوارش (آقایان محمد و مرحوم علی حکیمی) کتاب «الحیاة» است. «الحیاة» کار مشترک این ۳ برادر بود، اما عمده کار، زحمت و مدیریت بر عهده علامه حکیمی قرار داشت. رهبر انقلاب در یکی از خطبه‌های نماز جمعه در سال ۱۳۶۰ از این کتاب نام بردند و تجلیل کردند. کتاب «الحیاة» شامل همه مباحث، آیات و روایات است، اما با نگاه امروزی، همان نوآوری‌ای است که رهبر انقلاب در پیام تسلیت رحلت علامه حکیمی به آن اشاره کردند، نگاهی نو به آیات و روایات، نه نگاه برداشت‌های شخصی، نگاهی نو، اما با اصول و مبانی خود قرآن و سنت.

کتاب «الحیاة» دایرةالمعارف معارف شیعه است، با نگاهی نو و جدید. خاطرم است همان روز (سال ۶۹) که با مرحوم حکیمی خدمت رهبر انقلاب شرفیاب شدیم، حضرت آقا به جناب حکیمی فرمودند: این کاری که شما در «الحیاة» انجام دادید یک کار منحصربه‌فرد است. دیگران هم در حوزه، در مقوله آیات و روایات، مشابه این کار را انجام داده‌اند، اما از این منظری که شما وارد شده‌اید همان نوآوری و یک نگاه اصیل دینی است که منحصربه‌فرد است. این را ما نداریم و من از شما می‌خواهم بیایید یک عده از طلبه‌ها را تربیت کنید که با این سبک و با این نگاه، سراغ معارف قرآن و سنت بروند. یادم هست مرحوم علامه حکیمی در پاسخ گفت: آقا، من خیلی حال و حوصله این کار‌ها را ندارم. آقا هم فرمودند: من حاضرم کمک کنم و امکانات در اختیار شما قرار بدهم تا جمعی از طلبه‌های بااستعداد فاضل و خوش‌فکر را جذب کنید و آن‌ها را آموزش بدهید تا بتوانند مثل کتاب «الحیاة» سراغ قرآن و روایات بروند.

من به همه افراد اهل مطالعه، دانشگاهیان و حوزویان توصیه می‌کنم کتاب «الحیاة» را مطالعه کنند و از این نگاه زیبا، خوب و نو که مرحوم حکیمی به کار برده است لذت ببرند. کتاب «الحیاة» انصافا الحیاة است. ایشان با دقت این کتاب را ترجمه کرده و برای کلمه‌به‌کلمه آن رنج‌ها برده است تا بتواند بهترین، مناسب‌ترین و به‌روزترین واژه‌ها را در ترجمه به کار ببرد. گاهی برای استفاده از بعضی از واژه‌های عربی به قم می‌آمد و گاهی من در خدمتش بودم. گاهی هم نزد یکی از نویسندگان عراقی مسلط به ادبیات روز عرب در قم می‌رفت و از او برای به کار بردن واژه معادل مناسب کلمه، می‌پرسید. تا این حد دقت و وسواس داشت.

همواره مدافع انقلاب و نظام بودند

ایشان همواره مدافع انقلاب و نظام بود و به‌عنوان روشن‌فکر و عالم دینی نقد‌هایی هم داشت. ایشان اصل نظام جمهوری اسلامی را قبول داشت و به آن معتقد و علاقه‌مند بود. مرحوم حکیمی جزو کسانی بود که برای تأسیس نظام و به نتیجه رسیدن این انقلاب تلاش کرد و زحمت کشید. البته در حوزه‌هایی هم نقد داشت، اما نقدهایش به معنای جدایی و فاصله‌گرفتن ایشان از نظام نبود. بنده این حرف را قبول ندارم. ایشان همراه با نظام بود و برای موفقیت نظام و رهبر انقلاب دعا می‌کرد.

اقدام و توجه رهبر انقلاب در خدمت‌رسانی به محرومان

خاطرم هست در تهران که زیاد خدمت ایشان می‌رسیدم، محفل انسی داشتیم. من گاهی سفر‌های رهبر انقلاب به استان‌ها و خدمات داده‌شده به بخش‌های محروم در این سفر‌ها را برای آقای حکیمی بازگو می‌کردم و ایشان از عمق وجود خوشحال می‌شد و به من می‌گفت: چرا همین‌ها را نمی‌نویسید؟ چرا این‌ها را بیان نمی‌کنید؟ این‌ها را چاپ کنید. مرحوم حکیمی می‌گفت: اگر رهبری مارکسیستی سفر‌های این‌چنینی می‌رفت و خدماتی را برای مردم ارائه می‌داد، کتاب، مقاله، مجله و فیلم‌های بسیاری درباره‌اش برای تبلیغ آن مکتب باطل تولید می‌کردند. شما چرا این‌ها را بیان نمی‌کنید؟ چرا این‌ها را نمی‌نویسید؟ حتی اگر شده این‌ها را در کاغذ‌های ارزان‌قیمت بنویسید و چاپ کنید و در اختیار جوانان قرار دهید که آگاه شوند در نظام دارد این همه خدمات انجام می‌شود. ایشان واقعا دل‌سوز نظام بود و برای نظام و رهبری و مسئولان خدمتگزار دعا می‌کرد. از آن طرف هم از افراد بی‌تفاوت در مقابل درد و رنج و کمبود‌های مردم نفرت داشت. طبیعتا هر انسان مسلمان دردآشنا این‌گونه است.

احترام ویژه علامه مطهری

ایشان بسیار مورد احترام شهید مطهری بود. آن زمان برخی جلساتی خصوصی در منازل مرحوم اخوی‌مان، علامه مطهری، مرحوم علامه حکیمی، شهید قدوسی، مرحوم آیت‌ا... خزعلی و دیگران برپا می‌شد. من آن موقع نوجوانی شانزده‌هفده‌ساله بودم و بعضی از آن جلسات را یادم هست. در جلسه‌ای دیدم که مرحوم علامه مطهری -هم به لحاظ سن‌وسال و هم به لحاظ علمی خیلی بالاتر بود- برای آقای حکیمی احترام بسیاری قائل بود. خود ایشان نقل می‌کند که آقای مرحوم مطهری درباره بعضی از مباحث با من تماس می‌گرفت و می‌گفت: آقای حکیمی، این مطلب و این نظر من. اگر تو هم نظر من را قبول داری برو و به امام بگو. من به ایشان گفتم: خب، آقا خودتان بروید بگویید. شما که از من به حضرت امام نزدیک‌ترید. علامه مطهری هم گفته بود: خیر، من دوست دارم این مطلب را شما به امام منتقل کنید. امام به شما احترام می‌گذارد و به نظرات شما اعتنا می‌کند.

انس با آیت‌ا... سیدعبدالکریم کشمیری

مرحوم آیت‌ا... سید عبدالکریم کشمیری عالمی ربانی و سالک و از شاگردان مرحوم آیت‌ا... سیدعلی قاضی بود. بنده هم گاهی توفیق داشتم و خدمت آن بزرگوار می‌رسیدم. مرحوم آقای حکیمی با مرحوم آیت‌ا... کشمیری انس داشت و خیلی هم آقای کشمیری را قبول داشت. ایشان درباره آقای کشمیری به من گفت: من بعد از مرحوم آیت‌ا... شیخ مجتبی قزوینی خیلی افراد و بزرگان را دیدم که اهل ریاضت، سیروسلوک و ختومات بودند، اما مثل آقای کشمیری ندیدم. ایشان در امتداد مرحوم آقا شیخ مجتبی است. هر وقت فرصت پیدا کردی و ایشان اجازه دادند، به محضرش شرفیاب شو.

من مشتاق شدم که بفهمم ارتباط علامه حکیمی با آیت‌ا... کشمیری از کجا شروع شده و این ۲ بزرگوار چه‌طور همدیگر را پیدا کرده‌اند. از شیخ جعفر ناصری، از نزدیکان مرحوم آیت‌ا... کشمیری، دراین‌باره سؤال کردم شما که با مرحوم آیت‌ا... کشمیری خیلی انس دارید، به من بگویید ارتباط آقای کشمیری و آقای حکیمی از کجا شروع شد. ایشان گفت: من نقطه اولیه قضیه را می‌دانم. گفتم‌: کجا و کی بود؟ گفت: ما گاهی هفته‌ای یکی دو روز با آقای مرحوم آیت‌ا... کشمیری به آرامستان وادی‌السلام قم می‌رفتیم و ساعت‌ها در یکی از غرفه‌ها می‌نشستیم. یک روز که نشسته بودیم، دیدم آقایی با مو‌ها و محاسن بلند و تیپ خاص از جلو ما رد شد. آن زمان من آقای حکیمی را نمی‌شناختم. ایشان هم مرحوم آیت‌ا... کشمیری را نمی‌شناخت و به همین دلیل، بدون اینکه سلام‌وعلیک و گفت‌وگویی شکل بگیرد، رد شد. آقای کشمیری گفت: این آقا را صدا بزن. گفتم: آقا، مگر ایشان کیست؟ آقای کشمیری گفت: ایشان کسی است که آنچه از دین و معارف فهمیده، به آن عمل می‌کند. این نقطه آغاز آشنایی مرحوم علامه حکیمی با آن عالم جلیل‌القدر و سالک و عارف بود.
مرحوم آیت‌ا... کشمیری اگر اراده می‌کرد، باطن افراد را می‌دید. ایشان کسی بود که به آنچه از معارف دین و از حلال و حرام خدا می‌دانست، عمل می‌کرد. وظیفه همه ما همین است که آنچه می‌دانیم عمل کنیم. من یک وقتی خدمت آیت‌ا... بهجت رسیدم و بعد از اینکه دستوری از ایشان گرفتم، دو سه تذکر اخلاقی به من دادند. بعد از مدتی، با آقازاده ایشان، آقای شیخ علی بهجت، تماس گرفتم و گفتم اگر می‌شود در فلان قضیه از آقا توصیه‌ای برایم بگیرد. گفت: فردا زنگ بزن. خبر می‌دهم. فردای آن روز زنگ زدم. گفت: آقا فرمودند همان‌هایی که گفتند. حلال و حرام خدا را رعایت کنید. به هیچ چیز دیگری نیاز ندارید و دنبال هیچ چیز دیگری نباشید. حلال و حرام خدا را آن مقدار که می‌دانید عمل کنید. برکات به سوی شما خواهد آمد و در‌ها به روی شما باز خواهد شد. مرحوم آیت‌ا... کشمیری هم داشتن همین ویژگی را درباره علامه حکیمی شهادت داده بودند.

پیغام علامه حکیمی پس از انتصاب تولیت جدید آستان قدس رضوی

یکی از دغدغه‌های آقای حکیمی رسیدگی به نیازمندان بود. وقتی بنده توفیق خادمی و نوکری دستگاه قدسی حضرت رضا (ع) را پیدا کردم، ایشان پیغامی برای من فرستاد و گفت به فلانی بگو از فقرا و نیازمندان غافل نباشد و به آنان رسیدگی کند. مرحوم حکیمی درد و نداری و رنج فقرا را درد و دغدغه و رنج خودش می‌دانست. به مسئولان هم توصیه می‌کرد از طبقات پایین جامعه غفلت نکنند. واقعا رنج دیگران برایش خیلی مهم بود؛ لذا با اینکه مراودات و ارتباطاتش خیلی محدود بود، هر وقت مسئولان یا دوستان قدیمی‌اش به مسئولیتی می‌رسیدند، به آن‌ها توصیه می‌کرد که دچار زندگی اشرافی نشوند و از مردم به‌خصوص طبقات پایین غفلت نکنند. می‌گفت: انقلاب متعلق به همین‌هاست و صاحب این انقلاب این‌ها هستند. شما هم حالا مسئول شده‌اید. مراقبت باشید زندگی‌تان تغییر نکند. مبادا دچار اشرافیت بشوید! مبادا با اشراف رفت‌وآمد کنید، چون خوی اشرافی بر شما‌ها اثر می‌گذارد و شما را تقلیل می‌دهد.

ایشان کسی بود که آن مقداری که از حلال و حرام خدا و احکام و دستور‌های الهی می‌دانست، به آن متعبد بود و عمل می‌کرد. خدا هم در‌هایی را به روی ایشان گشود و راه‌هایی را برای ایشان باز کرد و به کمالات و کرامات رسید. ان‌شاءا... ما هم بتوانیم دستور‌های قرآن را در حد توانمان عمل کنیم و متعهد و متعبد به آن باشیم. خداوند ان‌شاءا... این عالم ربانی را، این روشن‌فکر دل‌سوخته را، این نویسنده دردآشنا را با اولیای آن محشور بفرماید.

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.