واکنش «احسان علیخانی» به انتشار عکس جنجالی‌اش + تصاویر اکران مردمی فیلم آپاراتچی در مشهد با حضور بازیگران و عوامل فیلم (جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳) تئاتر "un۱۲"، با داستان رنج کردها از رژیم بعث در مشهد به روی صحنه رفت آغاز پخش بین‌المللی «اَبله» | روایتی از زندگی یک دختر کوتاه قامت در خوابگاه! معرفی اعضای جدید هیئت‌مدیره انجمن صنفی تهیه‌کنندگان فیلم بلند مشهد فصل جدید «زخم کاری» چه زمانی پخش می‌شود؟ سرمایه ادبی ایران | درباره سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، نویسنده و محقق به بهانه زادروزش فصل ایران باستان سریال «سلمان فارسی» کلید خورد لئوناردو دی‌کاپریو و جنیفر لارنس در فیلم جدید اسکورسیزی هم‌بازی می‌شوند نقدی به رئالیتی شو «اسکار» مهران مدیری آیا عکس جدید احسان علیخانی در فضای مجازی، واقعی است؟ + عکس برنامه‌های بزرگداشت سعدی اعلام شد | گردهمایی سعدی‌پژوهان در شیراز انتقاد کمدین کهنه کار به نسل کشی رژیم صهیونیستی نخل طلای افتخاری کن به استودیو جیبلی ژاپن اعطا می‌شود فیلم‌های سینمایی آخر هقته تلویزیون (۳۰ و ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان
سرخط خبرها

در پاسداشت خدمات علمی و فرهنگی زنده‌یاد علامه «محمدرضا‌حکیمی»

  • کد خبر: ۷۸۳۷۵
  • ۰۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۷
در پاسداشت خدمات علمی و فرهنگی زنده‌یاد علامه «محمدرضا‌حکیمی»
محمدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در مشهد مقدس زاده شد. او در ۱۲ سالگی تحصیلات حوزوی را از مدرسه نواب مشهد آغاز کرد و در طول دوران تحصیل از محضر استادانی، چون ادیب‌نیشابوری دوم، میرزا احمد مدرس، مجتبی قزوینی، هاشم قزوینی، سیدمحمدهادی میلانی (خارج فقه و اصول)، آقابزرگ تهرانی، غلامحسین محامی بادکوبه ای، علی اکبر الهیان و اسماعیل نجومیان استفاده کرد.

امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ «روزی زاده می‌شویم و روزی می‌میریم. این وجه مشترک همه انسان‌ها و بلکه همه کائنات است، اما زندگی راستین، در سرنوشت جسم خاکی خلاصه نمی‌شود و سرشتی دیگر دارد. در مطالعه احوال بزرگان، باید به این نکته توجه داشت. هر انسانی را آغازی است و انجامی. کودکی و جوانی، میان سالی و پیری در زندگی همه بنی آدم تکرار می‌شود. این‌ها حیات ظاهری است و صورت زیستن. در ورای این سیر طبیعی، سلوک روحی هر شخص است که او را به کام مرگ ابدی می‌کشاند یا زندگی جاودانه می‌بخشد. هرچند حیات ظاهری و سلوک روحانی، ارتباطی متقابل دارند، لیکن اولی با مرگ جسم متوقف می‌شود و دیگری فناناپذیر است. سطح زندگی چندان ارجمند نیست، اگر عمق آن ارجمند نباشد.» (حماسه غدیر، ص۱۹)


مدتی بود که در بیمارستان به سر می‌برد. روزی خواست غسل کند. اطرافیان به دلیل شرایط خاصش به او اجازه ندادند. تیمم کرد. پس از گذشت دقایقی کاغذ و قلمی خواست. قلم را برداشت و بر صفحه کاغذ حرکت داد و نوشت: «السلام علی مولانا صاحب الزمان (ع)» این عرض ارادت مکتوب به محضر امام زمان (عج) آخرین نوشته علامه محمدرضا حکیمی بود. همو که در طول عمرش همه آثار خود را با یادی از حضرت، ولی عصر (عج) آغاز می‌کرد.


محمدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در مشهد مقدس زاده شد. او در ۱۲ سالگی تحصیلات حوزوی را از مدرسه نواب مشهد آغاز کرد و در طول دوران تحصیل از محضر استادانی، چون ادیب‌نیشابوری دوم، میرزا احمد مدرس، مجتبی قزوینی، هاشم قزوینی، سیدمحمدهادی میلانی (خارج فقه و اصول)، آقابزرگ تهرانی، غلامحسین محامی بادکوبه ای، علی اکبر الهیان و اسماعیل نجومیان استفاده کرد. در سال۱۳۸۰قمری از آقابزرگ تهرانی اجازه نقل روایت گرفت.

 

حکیمی همچنین مقداری از علوم غریبه را نزد سید ابوالحسن حافظیان مشهدی و برخی دیگر از استادان آموخت. نثر زیبای او بی تردید از نمونه‌های فاخر نثر فارسی معاصر است که حیرت و تحسین اهل نظر را به همراه داشته است. قصاید فاخر او به زبان عربی، از دانش گسترده و توانایی فوق العاده‌اش حکایت می‌کند. او به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌گفت و در طول سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۵خورشیدی که در مشهد بود، در انجمن‌های ادبی مشهد به ویژه انجمن فردوسی شرکت می‌کرد.

رفیق ِدیرین

حکیمی نخستین قصیده عربی خود را در ۱۹سالگی برای استادش ادیب نیشابوری دوم سرود. قصیده‌ای که حکیمی در ۲۵ سالگی و در استقبال از یکی از قصاید ابن سینا سروده بود، مورد تمجید علامه حائری سمنانی و بدیع الزمان فروزانفر قرار گرفت. ادیب‌نیشابوری، حکیمی ۱۹ساله را «متنبی جوان» لقب داد و استاد فروزانفر، او را در سراسر دانشگاه‌های ایران، بی همتا معرفی کرد. مهدی اخوان ثالث در مجموعه «ارغنون» نخستین اثر منتشرشده خویش شعری را به «سربه‌دار امروز خراسان» محمدرضا حکیمی، تقدیم کرد.


حکیمی، نویسندگی را از جوانی آغاز کرد و قدیمی‌ترین متن منتشر شده او مقاله‌ای درباره غدیر است که در سال۱۳۴۰ خورشیدی در نامه آستان قدس منتشر شد. محمد اسفندیاری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام، حکیمی را نویسنده‌ای صاحب سبک و یکی از ۲۰ نویسنده برتر در نثر فارسی می‌داند. اخلاص حکیمی در دفاع از مکتب اهل بیت (ع) و حقوق محرومان و مستضعفان جامعه، به حدی بود که هیچ جایزه‌ای را از هیچ نهادی نپذیرفت و به برگزاری هیچ آیینی در تقدیر از او و آثارش، رضایت نداد. واژه واژه آثارش بوی حماسه و خون می‌دهد؛ حماسه آزادی و برابری، راستی و فرزانگی، توحید و یگانگی، عدالت و جاودانگی‎.
حکیمی، نویسنده‌ای پرکار بود. از او بیش از ۵۰ کتاب منتشر شده است. آثار استاد را می‌توان در ۵ دسته طبقه بندی کرد‎:


‎‏ آثاری که در معرفی و شناساندن مکتب تفکیک نگاشته شده اند همچون «مقام عقل»، «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، «معاد جسمانی در حکمت متعالیه» و...
‎‏و دیگر آثاری که در زمینه روایات اهل بیت (ع) و ترجمه و تبویب احادیث تألیف شده است از جمله دایره المعارف «الحیاه» و به نوعی «گزارش»، «انذار» و...


‎‏همچنین آثاری که شناساننده اسلام نجات بخش و آموزنده دستور‌های فردی و اجتماعی این آیین آسمانی اند همچون «کلام جاودانه»، «خورشید مغرب»، «امام در عینیت جامعه»، «مرام جاودانه»، «جامعه سازی قرآنی»، «پیام جاودانه»، «ادبیات و تعهد در اسلام» و...
از سوی دیگر آثاری که در تقدیر از زحمات و مجاهدات مفاخر اسلام نوشته شده و تصویرگر چهره روشنی بخش این رادمردان است چونان «سپیده باوران»، «بیدارگران اقالیم قبله»، «حماسه غدیر»، «شیخ آقابزرگ»،  «میرحامدحسین»، «شرف الدین» و...


‎‏و نیز ‎آثاری که مجموعه‌ای از مقاله‌های استاد را در بر می‌گیرند نظیر «عقل سرخ»، «آنجا که خورشید می‌وزد»، «نان و کتاب»، «عاشورا و غزه» و...
علامه حکیمی، در شامگاه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ درپی عوارض ناشی از کرونا و کهولت سن بر اثر ایست قلبی درگذشت.
به همین مناسبت پرونده‌ای ویژه برای بررسی منش و اندیشه‌های این علامه صاحب‌نظر فراهم آورده و گفتگو‌هایی با برخی اندیشمندان و شاگردان او درباره افق فکری این اندیشمند متعهد انجام داده‌ایم.

علامه حکیمی، اندیشه را برای زیستن می‌خواست

رفیق ِدیرینحجت الاسلام دکتر محمدتقی سبحانی، متولد سال ۱۳۴۲ در شیراز است. وی تحصیلات حوزوی را از سال ۱۳۶۱ در قم آغاز کرده و از محضر درس حضرات آیات حاج شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، سید کاظم حائری، حسن‌زاده آملی، جوادی آملی و مصباح یزدی بهره برده است. او اینک مدیر بنیاد فرهنگی امامت است.
قبل از اینکه به ابعاد خاص علمی و معنوی مرحوم علامه حکیمی بپردازیم، شایسته است به جامعیت مثال زدنی‌اش بپردازیم.

 

او درحالی‌که یک جست‌وجوگر عمیق در مباحث فکری و اندیشه‌ای بود، اندیشه را برای زندگی می‌خواست. در عین حال یک انسان عمل‌زده و بیرون از حوزه بینش و نگرش نبود و زندگی عملی خود را از دریچه اندیشه می‌نگریست. او ارتباط زیادی با جریان‌های گوناگون فکری داشت. وقتی به زندگی اندیشمندان خود می‌نگریم، گاه جنبه فردی آن‌ها برجسته است و گاه جنبه اجتماعی و کنشگری آنان مورد توجه است. مرحوم علامه حکیمی هم‌زمان به جنبه‌های فردی و اجتماعی توجه داشت. او در زندگی شخصی زاهدانه و با قناعت زندگی می‌کرد و در شکل اجتماعی آن را با عدالت و دادگری پیوند می‌داد.


کسی که در حوزه‌های اندیشه‌ای و فلسفی تأمل می‌کند و به نقد و مقایسه می‌پردازد، غافل از آن نیست که انسان در زیست مؤمنانه باید به دردمندی دردمندان توجه کند و دست انسان ضعیف را بگیرد. در عین حال که به عدالت فردی توجه می‌کند، از عدالت سیاسی و اجتماعی غافل نمی‌شود و همه این‌ها را با روح حیات شخصی خود پیوند می‌دهد. اهل شعار نبود و بر همه اندیشه‌های خود جامه عمل می‌پوشاند.

 

به‌هر روی این نگاه جامع به اندیشه اسلامی و توجه به ابعاد گوناگونی که قرآن و فرهنگ قرآنی به آن دعوت می‌کند، در شخصیت او بسیار برجسته بود. یکی از نمونه‌های نگاه جامع او ارتباط وسیع با طیف‌های گوناگون فکری در همه حوزه‌های اندیشه‌ای بود. کمتر کسی یافت می‌شود که با عالمان دینی در سطوح بالا مثل مرحوم علامه امینی و میرحامد حسین هندی ارتباط داشته و از سوی دیگر با متفکران نوگرا نیز تعامل نزدیک داشته باشد، مثل ارتباطی که با نجف دریابندری داشت؛ شخصیت‌هایی که شاید هیچ نقطه مشترک معنوی با یکدیگر نداشتند. علامه حکیمی در عین توجه به نوگرایی، به اصالت اندیشه نیز توجه ویژه‌ای داشت. تلاش او در هر دو جنبه هیچ‌گاه سبب نشد که یکی به نفع دیگری کنار برود.


نگرش جامع علامه حکیمی، به‌انصاف در نقد و تحلیل آرای اندیشمندان و پرهیز از تندروی‌های فکری منتهی شد. او در آثارش به اندیشه‌های گوناگون فکری پرداخته و بسیاری از آن تفکرات را نقد کرده است. در همه این نقد‌ها تلاش می‌کند تا نظریه دیگری را به درستی تقریر کند و از دیدگاه خودش بر آن مهر تأیید بزند. نگاه تمدنی او به عرصه تفکر اسلامی در آثارش بسیار مشهود است؛ از جمله پرداختن به شخصیت اندیشمندان اسلامی که از آن به «بیدارگران اقالیم قبله» یاد می‌کند. او در کتاب «دانش مسلمین» به همه عرصه‌های علمی تمدن اسلامی توجه دارد. او که «مکتب تفکیک» را مصطلح می‌کند، توجه به همه نگاه‌های علمی را که در طول قرن‌های متمادی در تمدن اسلامی رواج داشته است، ارج می‌نهد. انصاف او در این کتاب بسیار روشن و برجسته است.

مردی که قرآنی زیست

رفیق ِدیرینمسلم نادعلی‌زاده* | قرآن را خواند و قرآنی زیست. به رسالت محمد (ص) گواهی داد و سر در آستان تعالیمش فرود آورد. نهج‌البلاغه را با گوشت و جان خود آمیخت. فاطمیات را دردمندانه فریاد زد. حلم مجتبی (ع) را سرلوحه خویش قرار داد و آزادگی را به حسین‌بن‌علی (ع) اقتدا کرد. اسرار دعا را در صحیفه سیدالساجدین (ع) یافت و در مکتب صادقین (ع) شاگردی کرد. از جنود عقل مدد جست و به تماشای عاشورای مرو نشست. جود و تقوا را سرمایه آخرت خویش کرد و هم‌نوا با قدسیان، جامعه کبیره را ورد خویش ساخت. غربت و تنهایی را به جان خرید و خورشید مغرب را به انتظار نشست. می‌توانست مرجع تقلید باشد؛ ترجیح داد مرجع تحقیق باشد. می‌توانست به مناصب بالای حکومتی دست یابد، اما انتخاب کرد که زبان مردم باشد و حاکمان را نقد کند. می‌توانست سکوت کند، اما فریاد زد.

 

می‌توانست به رفع نیاز‌های خود مشغول شود، اما رفع محرومیت از همگان را اولی دانست. می‌توانست با حاکمان سازش کند، اما نساخت. می‌توانست از سفره متکاثران متنعم شود، با آنان درافتاد. می‌توانست ظلم را توجیه کند، تقبیح کرد. می‌توانست بر سیری شکم‌بارگان و گرسنگی مظلومان بنگرد و خم به ابرو نیاورد، نقض پیمان الهی را برنتافت. می‌توانست حاکم شود، حکیم شد. می‌توانست بیت‌المال را به نام دین تصرف کند، نکرد. می‌توانست با تجملات خو بگیرد، از آن‌ها گریخت. می‌توانست، چون اشراف زندگی کند، ساده‌زیستی را برگزید. آبروی فقر و قناعت را نبرد و به روزی مقدر و حلال خویش بسنده کرد. نه ثروتی اندوخت و نه اجازه داد تا دنیا او را بفریبد.

 

می‌گفت: «مظلومیت قرآن و اهل‌بیت (ع) مسری است و هر که معارف راستین قرآن و اهل‌بیت (ع) را دنبال کند، باید با مظلومیت مأنوس گردد.» بهترین نوع حکومت را در زمان غیبت، حکومتی می‌دانست که بتواند عدالت را در جامعه برقرار سازد و چنین حکومتی را «مسانخ» می‌نامید، چه بر رأسش فقیه حاکم باشد و چه هر کس دیگری، زیرا آنچه مهم است، اجرای عدالت است. ارتجاع را آفت حوزه‌های علمیه می‌دانست و معتقد بود که عالمان دین باید زمان و زمانه خود را به‌درستی بشناسند و با اقشار مختلف هم‌نشینی کنند؛ با مسکینان تا درد‌های اجتماع را لمس کنند و حامی مستضعفان باشند؛ با اندیشمندان و نخبگان تا زبان روز را بشناسند و دغدغه‌های انسان معاصر را دریابند و دست از تقلید و تکرار و بسته‌اندیشی بردارند. تقلید فلسفی را مغایر تعقل آزاد می‌دانست و تفلسف را نوعی تعقل می‌شمرد، نه مطلق تعقل.

 

از منظر او عقل و فطرت دو ودیعت الهی در وجود انسان بودند تا آدمی را به محضر معصوم (ع) رهنمون شوند و با هدایت انبیایی و اوصیایی، نیرو‌های نهفته عقل بیدار شوند و در پس موازین جهان مادی، به سیر و صیرورت در جهان ماورایی نیز بپردازند و احوال سرای باقی را با هدایت ایشان دریابند و از دریای معارف ربانی، پیوسته دُر یابند. استاد علامه محمدرضا حکیمی ۸۶ سال در میان ما زیست. دانشش را که با سال‌ها مطالعه و تأمل و شاگردی در محضر بزرگان اندوخته بود، با قلمی شیوا در اختیار معاصران و آیندگان نهاد. از عمر خویش بهره وافی برد و دامن پاکش را به زرق و برق دنیای فانی نیالود. همنشینی با اصحاب قدرت و ثروت را موجب مرگ قلب می‌دانست و با مسکینان مجالست می‌کرد.

 

حفظ کرامت انسانی را مهم‌تر از هر چیز دیگر می‌دانست و در این باره هیچ تفاوتی میان هم‌کیشان خود با دیگران قائل نبود. اهداف دین را روشن‌کننده احکام دین برمی‌شمرد و احکامی را که در خدمت اهداف دین (توحید، عدالت و کرامت انسانی) نبودند، نمی‌پذیرفت. معتقد بود تا در جامعه‌ای عدالت در همه ابعاد آن (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی، آموزشی و...) استقرار نیابد، ادعای حکومت دینی پوچ و بی‌معناست و اگر در جامعه‌ای به نام دین، ستم کنند و عدالت نورزند، باید یقه «حکام» را گرفت، نه یقه «احکام» را. روحش شاد و با سرودخوانان عالم ملکوت هم‌نوا باد. والسلام علی من یخدم الحق لذات الحق.
* عضو هیئت علمی دانشگاه و از شاگردان مرحوم علامه حکیمی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->