صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

با هویت بولوار توس آشنا شوید

  • کد خبر: ۸۲۵۱۵
  • ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰
فعالان فرهنگی محله مشهدقلی، ۵ سال است زیرزمین‌های قدیمی را برای یافتن هویت محله مرتب می‌کنند.

محبوبه فرامرزی | شهرآرانیوز؛ بوی رطوبت و نم آزاردهنده است. زیرزمین، ۵ پله از حیاط پایین‌تر است و نور کمی از پنجره کوچکش به داخل می‌تابد.

فرش کهنه، سماور قدیمی، یک جعبه پر از مجله، صندوقچه قهوه‌ای رنگ، بیل و... روی هم ریخته شده است.

حاج حسن، عصازنان با سینی چای توی دستش، جلوی پله‌های زیرزمین ایستاده و محمود و جواد را صدا می‌زند. دست‌های حاجی می‌لرزد و توی سینی پر از چای شده است: «پسرجان خسته شدید از اول صبح رفته‌اید توی زیرزمین و بیرون نیامده‌اید. خدا خیرتان بدهد. این کاغذ‌ها هم به دردمان نمی‌خورد وقتی می‌روید هر کدامشان را خواستید با خودتان ببرید. از جبهه هم چندعکس دارم داخل همان کمد است می‌توانید بردارید. ما که آفتاب لب بام هستیم و لنگ امروز و فردا. عکس‌ها هم گم و گور می‌شود. لااقل شما می‌برید یک جایی نگهش می‌دارید که فردا فاتحه‌ای برایمان بخوانند.» نزدیک‌های غروب است و محمود و جواد راه مسجد جوادالائمه (ع) محله مشهدقلی را پیش می‌گیرند. پلاستیک بزرگی پر از کاغذ همراهشان است. از فردا باید سرفرصت بنشینند و کاغذ‌ها را از هم سوا کنند ببینند کدامشان سندی از قدمت محله است.

سابقه این زیرزمین‌تکانی برای پیدا کردن اسناد قدیمی به ۵ سال پیش برمی‌گردد. اول یک نفر برای حفظ اسنادی که هویت محدوده بولوار توس است وارد این راه شد و حالا ۵ نفر در این مسیر با هم همراه هستند. ماجرای این زیرزمین‌گَردی‌ها را پیش رو دارید.

غیرتی برای یافتن قدمت

بیش از ۵ سال پیش در یکی از نشست‌هایی که مسئولان در مساجد محلات حاشیه شهر با مردم می‌گذارند. طرز صحبت یکی از همین پشت میزنشین‌ها، دل جوانی را در همان جمع می‌شکند. محمود جنگی آن جوان بود. حالا که مقابل او نشسته‌ام جوانی ۳۸ ساله و فعال فرهنگی است و در کسوت حفاظت فیزیکی معراج شهدامشغول به کار است:

«بعضی‌ها بچه‌های حاشیه شهر را طفیلی و اضافه می‌دانند. انگار هویتمان را قبول ندارند. آن روز یکی از مسئولان شهر به ما فهماند جایی که ایستاده هویت ندارد و دلیلی نمی‌بیند در چنین محله‌ای هزینه شود. آن روز خیلی دلم شکست. من در مشهدقلی با حدود ۱۲۰ سال قدمت بزرگ شده بودم. در مسجد جوادالائمه (ع) با ۱۰۰ سال قدمت قد کشیده بودم می‌دانستم مردم آنجا اگرچه کارگرند و فقیر، اما غیورند و پرتلاش. دلم می‌خواست هر طور شده این قدمت و غیرت را ثابت کنم. دلم می‌خواست اگر یک‌بار دیگر یکی از همین مسئولان گفت شما کی هستید با سند و مدرک جوابش را بدهم.»

مدت کوتاهی بعد محمود جنگی به منزل یکی از اقوامش که بنّایی داشت می‌رود تا کمک حالش باشد. آنجا بوده که برای اولین بار فکر جمع‌آوری اسناد محله از زیرزمین‌ها به ذهنش می‌رسد: «لابه‌لای آشغال‌هایی که صاحب‌خانه می‌خواست از زیرزمین بیرون بریزد چند کاغذ قدیمی بود. در بین همین کاغذ‌ها رونوشت شناسنامه دهه ۳۰ به چشم می‌خورد. آن چند برگ سند را با خودم به خانه بردم.»

گنج را باید در خرابه پیدا کرد

هنوز از ماجرای یافتن آن چند برگ سند قدیمی مدت زیادی نگذشته بود که جنگی در مراسمی برای شهادت امام رضا (ع) شرکت می‌کند: «مراسم در حیاط خانه‌ای متروکه برگزار شده و دیگ نذری در حیاط بار بود و هیئت آنجا عزاداری می‌کرد. از روی کنجکاوی سری به داخل ساختمان زدم. در زیرزمین مخروبه چند روزنامه بسیار قدیمی که مربوط به ۴۳ سال پیش بود پیدا کردم. آنجا بود که فهمیدم گنج را باید در خرابه پیدا کرد. تمام مسیر برگشت به خانه با خودم فکر می‌کردم پیرمرد‌ها و پیرزن‌های محله حتما در زیرزمین‌هایشان از این کاغذپاره‌های دورریختنی دارند. از طرفی خانه‌های ویلایی مشهدقلی داشتند جای خود را به آپارتمان‌ها می‌دادند. می‌دانستم در این ساخت و ساز‌ها کلی کاغذ دور ریخته می‌شود. پس چرا جمع‌آوری‌شان نکنم؟»

از زیرزمین خانه خودمان شروع کردم

آن روز وقتی جنگی به خانه می‌رسد مستقیم به زیرزمین می‌رود: «پدرم راننده بیابان بود. دفترچه تردد دهه چهلش را در آنجا پیدا کردم. کوپن قرمز و آبی که مربوط به دهه ۶۰ است هم در بین اسباب و اثاثیه پدرم بود. دستی به زیرزمین کشیدم و مرتبش کردم بعد از آن تصمیم گرفتم قدیمی‌های محله را در جریان نیتم بگذارم.»

محمود از روز بعد دوره می‌افتد با بزرگ‌تر‌های محله درباره ایده‌اش صحبت می‌کند: «آقای جهان از قدیمی‌های محله‌مان است. وقتی پیشش رفتم و او را در جریان گذاشتم انباری گوشه کارگاهش را نشانم داد از من خواست هر سند به درد بخور و هویتی را که می‌بینم بردارم. او قبلا از اعضای شورای روستای محله بود. در انباری‌اش دفتری قدیمی پیدا کردم که تمام صورت‌جلسه‌های شورای مشهدقلی بین سال‌های ۶۱ تا ۶۴ در آن نوشته شده بود.»

قدیمی‌ها وارد گود شدند

چیزی نگذشت که ماجرای خانه‌تکانی زیرزمین‌ها و آرشیو اسناد قدیمی برای موزه محله بین اهالی پیچید. قدیمی‌ها در این ماجرا هم پیش‌قدم شدند: «پیرمردی در محله دنبالم می‌گشت وقتی پیشش رفتم گفت محمودآقا حال خوشی ندارم. می‌دانم می‌میرم و بین بچه‌هایم عکس‌های جبهه‌ای که دارم طرف‌داری ندارد. آن‌ها این یادگاری‌ها را بیرون می‌اندازند. بیا یک روز زیرزمین خانه‌ام را زیر و رو کن هر چه عکس و کاغذ قدیمی پیدا کردی برای موزه با خودت ببر. وقتی به زیرزمین خانه‌اش رفتم بین عکس‌های قدیمی جبهه، عکسی از شتری را که به حرم پناهنده شده بود پیدا کردم. این تصویر از همه عکس‌هایی که پیدا کردیم قدیمی‌تر است. بعد از آن هم مردم گاهی خودشان زنگ می‌زدند و می‌گفتند فلان ظرف قدیمی را داریم فلان دفترچه قدیمی هست و...»

گروهمان بزرگ‌تر شد

ابوالقاسم نودهی، فرمانده پایگاه شهید عبدی مسجد جوادالائمه (ع)، نیز برای جست‌وجوی انبار‌ها و زیرزمین‌ها پیش‌قدم می‌شود. او نزدیک به ۵۳ سال دارد و از قدیمی‌های محله است. ارتباطش با بزرگ‌های مشهدقلی

باعث شد آرام آرام به راه انداختن موزه محله علاقه نشان دهد. نودهی این روز‌ها در کربلا به سر می‌برد. جنگی در این باره می‌گوید: «بزرگ‌تر‌های محله به آقای نودهی اعتماد بیشتری داشتند به همین دلیل او خودش به‌تن‌هایی بخشی از کار را به عهده گرفت. در ماه میانگین بین یک تا دو زیرزمین را مرتب می‌کردیم. اسنادی هم که پیدا کردیم طی این ۵ سال مربوط به سه‌راه دانش تا توس ۹۱ بود و تنها به محله مشهدقلی اختصاص نداشت. البته بعد از ابوالقاسم نودهی، جواد نودهی و حسین حسین‌آبادی و امیر نصیری هم برای این ماجرا با ما همکاری کردند.

جواد نودهی خادم مسجد است و ۴۵ سال سن دارد. به عکس‌هایی اشاره می‌کند که یکی از قدیمی‌های محله به نام آقای خسروی به آن‌ها داده و می‌گوید: آقای خسروی ۲ سال جبهه بود و کلی عکس از آن دوران داشت. در بین عکس‌هایش عکسی از اولین گروه سرود محله و اجرای اولین تئاتر محله در سال ۱۳۶۰ هم بود.
آن‌طور که این خادم مسجد می‌گوید اسناد مهمی از اولین آب‌رسانی، برق‌رسانی، واکسیناسیون خانه به خانه فلج اطفال در محله، آسفالت، روشنایی معابر و... در دست دارند که همه آن‌ها به دست مردم محله انجام شده است.

جعبه مهمات؛ انبار اسناد شد

به اینجای گفتگو که می‌رسیم محمود جنگی به سمت جعبه‌ای قدیمی می‌رود در حالی که اسناد را دسته دسته از آن بیرون می‌آورد می‌گوید: «شوهرخاله‌ام یکی از رزمندگان قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) بود. وقتی می‌خواست خانه‌اش را بفروشد از انباری‌اش ۲ جعبه خالی مهمات پیدا کردم. با اجازه صاحب خانه یکی از آن‌ها را به بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس دادم و جعبه دیگر را برای نگهداری اسناد پیش خودم نگه داشتم. حالا جعبه مهمات انبار اسناد شده.
نزدیک به ۷۰۰ برگه که هر کدامشان بخشی از تاریخ مشهدقلی و حتی شهرمان است در جعبه مهمات روی هم ریخته شده است: «نزدیک به ۵ سال است از اسناد قدیمی گرفته تا سماور و ظروف قدیمی را از پستو‌ها و زیرزمین‌ها جمع کرده‌ایم. در این بین هر عکس را که از دفاع مقدس پیدا کردیم به بنیاد حفظ آثار تحویل دادیم تا اسکن کرده و از آن به عنوان تاریخ جنگ حفاظت کند. اما هنوز نتوانسته‌ایم با کل اسناد کار خاصی انجام بدهیم.»

مشکلات مقاوم

در بین اسنادی که پیدا شده مجموعه‌ای از مکاتبات مردم با مسئولان درباره مشکلات محله موجود است. جواد نودهی، خادم مسجد جوادالائمه (ع)، در این زمینه می‌گوید: «مجموعه‌ای نامه داریم که حاصل مکاتبه مردم با مسئولان درباره زمین‌های رها شده مشهدقلی است که مربوط به دهه ۸۰ است. سال گذشته شما در شهرآرامحله به این زمین‌ها پرداختید. از ۲۰ سال پیش تا حالا هنوز هیچ اتفاقی برای این زمین‌ها نیفتاده در حالی که اعتبار برای ایجاد فضای سبز در نظر گرفته شد. مجموعه‌ای از مکاتبات هم در اسنادمان داریم که مردم با مسئولان وقت برای ساخت کتابخانه مکاتبه داشتند. در این نامه‌ها که باز هم مربوط به دهه ۸۰ است بنا بود کتابخانه و فرهنگ‌سرایی در محله ایجاد شود. برای اینکه کار راه بیفتد و بهانه‌ای نباشد مردم زمین هم برای ساخت کتابخانه اهدا کردند، اما نه از اعتبارش خبری هست و نه از کتابخانه. هنوز نشست‌های صمیمی برگزار می‌شود و هنوز همان مشکلات ۲۰ سال پیش در این جلسات مطرح می‌شود.

مردم کم نگذاشتند

در بین اسناد داخل جعبه مهمات چشمم به برگه‌ای می‌خورد که روی آن فهرست تمام خودیاری‌های محله مشهدقلی به چشم می‌خورد. واگذاری زمین و ساخت حوزه مقاومت بسیج سلمان، واگذاری زمین و ساخت مرکز بهداشت، اهدای زمین برای حفر ۳ چاه آب شرب، اهدای زمین برای ساخت ۱۱ مدرسه ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و احداث مدارس رسالت، شهید بصیر، خدادادپور، شهید اسلامی، حدیدپور و... فقط بخشی از خودیاری مردم است که در این سند موجود است. امیر نصیری طلبه ۳۲ ساله محله که از سال گذشته با این گروه همکاری دارد سرش را به نشانه تأسف تکان می‌دهد و می‌گوید: «مردم فقیر این محله از مالشان با وقف زمین و از جانشان با رفتن به جبهه می‌گذشتند. برای آبادانی محله از آوردن آب و برق و آسفالت به محله کم نگذاشتند. نمی‌گفتند به ما ربطی ندارد فلانی و بهمانی کمک کند بلکه هر کاری از دستشان برمی‌آمد برای همدیگر انجام می‌دادند در این بین مسئولان چه کار کردند نمی‌دانم. هنوز نشست صمیمی مسئولان با مردم برگزار می‌شود و هنوز مانند ۲۰ سال پیش مشکلات همان مشکلات است و وعده‌ها همان وعده‌ها.»

گفتند فیلم‌ها را دقیقه‌ای می‌خریم، ولی ندادیم

چند حلقه سی دی در بسته‌ای روی هم قرار گرفته است. حالا دیگر بغض راه گلوی جنگی را بسته: «در طی ۲ سال آخر پیگیری وقتی به بعضی مسئولان می‌گفتیم فیلم‌های قدیمی و نابی از جبهه داریم فیلم از اولین رژه پاسداران در مشهد را داریم و... بعضی‌ها پیشنهاد می‌دادند فیلم را به آن ارگان دقیقه‌ای بفروشم. مگر هویت فروشی است؟ ۸ ساعت فیلم دقیقه‌ای بین ۳۵۰ تا ۴۵۰ هزار تومان رقم بالایی می‌شود، اما ما آدم‌هایی نیستیم که هویتمان را معامله کنیم. حتی یکی از این مسئولان به من گفت مگر تو جوان نیستی خرج نداری قبول کن و پول را به زخم زندگی‌ات بزن.»

جنگی هنوز آرام حرف می‌زند و به‌وضوح می‌شود دلخوری را در جملاتش یافت: «فیلمی داریم که در آن فیلم‌بردار ۲۵ سال پیش مسیر میدان فهمیده فعلی تا توس ۹۱ را فیلم‌برداری می‌کند. مسیری که آسفالت نبود. فیلم متعلق به روز عید فطر است. نکته جالب فیلم این است که در مقابل مسجدالرضا (ع) با وجودی که باران باریده و زمین پر از گل و لای است مردم کنار خیابان نماز عید فطر می‌خوانند. این صحنه نشان می‌دهد مردم محدوده فقیرنشین توس چقدر معتقد هستند.»

اداره پست هم بی‌مهری کرد

در بین اسناد یکی از برگه‌ها حاکی از این است که یکی از اهالی، ساختمانی را در خیابان توس ۸۱ به اداره پست اهدا کرده تا برایشان اداره خدمات پستی راه‌اندازی شود. امیر نصیری در این باره می‌گوید: ۲۰ سال پیش ساختمانی ۴۵۰ متری را یکی از اهالی برای راه افتادن اداره پست در این محدوده اهدا کرد. از آن زمان تا حالا اداره پست یک نگهبان گذاشته و هیچ خدماتی هم ارائه نکرده است. خانواده واقف و مردم پشیمان شده‌اند باید کجا را امضا کنند که ساختمان با آن وسعت را به ما برگردانید تا لااقل برای خدمتی دیگر خودمان آماده‌اش کنیم. زیر لب می‌گوید: «آقا ما غلط کردیم»
و ادامه می‌دهد: «به نظرم این اسناد، بیشتر بی‌مهری سازمان‌ها و اداره‌ها را به حاشیه شهر روشن می‌کند.»

نقش مسجد در اسناد قدیمی

محمود جنگی در بین اسناد علاوه بر کشف هویت محله، به نقش پررنگ مسجد اشاره می‌کند. به گفته او تمام افرادی که طبق این اسناد به دنبال گره‌گشایی مردم بوده‌اند یا جبهه رفته‌اند یا در شورای روستا شرکت کرده‌اند و به دنبال آبادانی محله بوده‌اند، همه‌شان بچه مسجدی بوده‌اند: «عکسی داریم که فرمانده بسیج مسجد در

حال جمع‌آوری زباله از محله است. جلسات شورای محله، برنامه‌های ویژه‌ای مثل اجرای سرود، تئاتر و... در مسجد تشکیل می‌داده است. همه این اسناد نشان می‌دهد مسجد چقدر نقش مؤثری در محله دارد. از سویی نشان می‌دهد کشاورز و کارگر تا در محله‌اند به فکر آبادی آن هستد. داوطلبانه در جلسات شورای محله شرکت می‌کنند و در اولین فرصت راهی جبهه می‌شوند تا از خاکشان دفاع کنند. این افراد کی به خودشان و زندگی شخصی‌شان اهمیت داده‌اند معلوم نیست.»

اسنادی که خاک می‌خورد

حسین حسین آبادی ۴۰ ساله است و راننده. اگر چه از زمان کرونا طرح خانه‌تکانی زیرزمین‌ها برای پیدا کردن اسناد قدیمی محله کمتر شده، اما او در این دوران، در هر فرصتی با گروه همکاری داشته است. انبوه مدارک داخل جعبه مهمات را زیر و رو می‌کند: «این اسناد نگهداری می‌خواهد برخی از این مدارک و روزنامه‌ها مربوط به دهه ۳۰ و ۴۰ و ارزشمند است. باید حفظ شود. با اینکه بار‌ها اعضای گروه به سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری رفته‌اند، اما نه برای نگهداری اسناد و نه برای ایجاد موزه محله به ما کمکی نشد. روز به روز هم به اسناد بیشتر آسیب می‌رسد و فرسوده می‌شوند و کاری هم از دست ما ساخته نیست. از طرفی ایجاد موزه کلی امکانات می‌خواهد که ما نداریم.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.