صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ردپای آیینه‌کاران حرم امام هشتم (ع) در «سربازان حسینی»

  • کد خبر: ۸۲۶۵
  • ۱۳ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۱
  • ۱
گفتگو با متولی حسینیه‌ای که در ابتدای محله چهنو قرار گرفته است
شهرکی - از کوچه‌پس‌کوچه‌های چهنو می‌گذرم و حسینیه سربازان حسینی پیش رویم سبز می‌شود. وارد که می‌شوم اولین چیزی که می‌بینم وقف‌نامه واقف حسینیه، زنده‌یاد حسن‌نژاد روی سنگ مرمر است که از سقف تا زمین ادامه دارد. پله‌ها را بالا می‌روم و در که باز می‌شود برق آینه‌های سرتاسری روی سقف و دیوار‌ها مرا سر جایم میخکوب می‌کند. با همه حسینیه‌هایی که تاکنون دیده‌ام فرق دارد و بعد متوجه می‌شوم که این تفاوت در باطن آن و اقداماتی که در آن انجام می‌شود هم وجود دارد. قرار مصاحبه را با یکی از فرزندانش گذاشته‌ایم و داخل حسینیه گفتگو می‌کنیم.

حسن‌نژاد یکی از ۸ پسر مرحوم است که پس از فوت او با تک خواهرشان امور آن را در دست می‌گیرند. او ابتدا پیش از همه چیز از پیشینه مسجد می‌گوید: «ساخت مسجد با نیت پدرم و در سال ۷۲ کلید خورد. از سال ۷۹ ساخت آن تسریع پیدا کرد. سال ۸۵ پدرم فوت کرد و آیینه‌کاری و یک‌سری کار‌های جزئی باقی مانده بود. مابقی کار را ما فرزندان انجام دادیم. کار آیینه‌کاری آن را سپردیم به آیینه‌کاران حرم امام رضا (ع) که یکی از معروف‌ترین آن‌ها وحید قدیریان بود. آیینه‌کاری این حسینیه کار سختی است، چون متراژ زیادی دارد. حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر آیینه‌کاری در دو سقف و دو طبقه این حسینیه انجام شد. سرانجام سال ۸۶ در شب نیمه شعبان این حسینیه افتتاح شد.»

تجلیل از شاعران در حسینیه
حسن‌نژاد درباره جلسات و فعالیت‌هایی که در این حسینیه انجام می‌شود، می‌گوید: «مراسم مختلف مذهبی به مناسبت‌های مختلف در این حسینیه برگزار می‌شود، اما یکی از باشکوه‌ترین آن‌ها مراسم شیرخوارگان حسینی است که از صفر تا صد آن را خواهرم برعهده دارد. از دیگر مجالس که به‌نوعی این حسینیه پایه‌گذرا آن بوده است، در شب شهادت حضرت خدیجه (س) برگزار می‌شود. ما اینجا علاوه‌بر مراسم مذهبی اقدامات فرهنگی هم انجام می‌دهیم. معروف‌ترین آن هم مراسم تجلیل از شعرای شاعران آیینی، نوحه‌سرایان، مداحان و پیرغلامان محله بود که در روز هفتم شهادت امام حسین (ع) برگزار شد. این مراسم در واقع یک گردهمایی بزرگ بود که چند صد نفر در آن شرکت کردند.»

از کودک هفت ساله تا پیرمرد نابینا.
اما او مهم‌ترین رویداد این حسینیه را متعلق به زائران امام رضا (ع) می‌داند. اسکان زائران پیاده که کیلومتر‌ها پیاده‌روی کرده و بعد در این مکان از آن‌ها پذیرایی می‌کنند. این پذیرایی هم توسط اعضای هیئت خود حسینیه (هیئت بنی‌هاشم) انجام می‌شود. ۲۰ درصد کار هم افراد محله چهنو تقبل می‌کنند. روز اول با ورود زائران به مسجد سپنج دود می‌کنند و بعد با یک چایی تازه‌دم خستگی را از تنشان می‌زدایند. صبحانه، ناهار و شام هم با حسینیه است. از او می‌خواهم درباره کاروان‌هایی که در اینجا اسکان داده می‌شوند توضیح بدهد که می‌گوید: «درست است که بیشتر زائران ما از سرخس و روستا‌های اطراف هستند، اما از هر کجا که فکرش را بکنید زائر داریم. یک‌سال کاروانی از اهواز آمده بودند. یک کاروان پانصد نفره که همه را در حسینیه اسکان دادیم. سال پیش کاروان مداحان اصفهانی را اسکان دادیم که آن هم در نوع خودش جالب بود. در این کاروان از زائر هفت ساله تا پیرمرد نابینا وجود داشت، یک‌بار هم سیل‌زده‌های کرمان برای زیارت آمده بودند، ماتم دیده بودند و حس و حال عجیبی به حسینیه بخشیده بودند. پذیرایی از این زائران هم برای ما تجربه‌ای ارزشمند و خوب بود.»

کاروان عراق
علاوه‌بر شهر‌ها و روستا‌های داخل کشور ما از کشور‌های اطراف هم زائر پذیرفته‌ایم. سال پیش کاروان سیصد نفره از کشور عراق به مدت سه شب در این حسینیه ماندند. آمدنشان هم برنامه‌ریزی‌شده نبود. برادرم اتفاقی در فرودگاه به آن‌ها برخورده و متوجه شده بود که بی‌جا و مکان مانده‌اند و بعد دعوتشان کرد به حسینیه. عده‌ای از آن جمعیت اهل تسنن بودند که بعد از اسکان در حسینیه و مراوده با خادمان و اعضای هیئت شیعه شدند.

داستان احداث حسینیه
ماجرای اسکان زائران برمی‌گردد به قبل از احداث این حسینیه زمانی که مرحوم حسن‌نژاد در خانه خود از زائران پذیرایی می‌کرد و همیشه فکر تأسیس یک حسینیه و تشکیل یک هیئت مذهبی را در سر داشت. تا قبل از سال ۷۹ او به ۴، ۵ هیئت که از نظر مالی ضعیف بودند کمک می‌کرد و بعد بر اثر دیدن یک خواب تصمیم می‌گیرد به آرزوی همیشگی‌اش جامه عمل بپوشاند.

کمک به زائر
از «حسن‌نژاد» می‌خواهم از پدرش بیشتر بگوید و او از همان ابتدا همه چیز را توضیح می‌دهد: «پدرم روستازاده‌ای بود. یک روستایی ساده اهل رشتخوار تربت‌حیدریه که با دست خالی به مشهد مهاجرت می‌کند. اول کارش را با تخم‌مرغ‌فروشی آغاز می‌کند. هر روز با یک دوچرخه فکستنی شهر را دوره می‌کند و تخم‌مرغ به مردم می‌فروشد بعد از مدتی مرغ‌داری می‌زند و بعد هم کشتارگاه. مرحله به مرحله که پیشرفت می‌کند. کمک‌های او هم به افراد، مؤسسه‌ها، خیریه‌ها، هیئت‌ها و... بیشتر می‌شود. سه مدرسه می‌سازد و یک آسایشگاه معلولان در شاندیز و... ما در جریان خیلی از کمک‌ها نبودیم و تازه بعد از فوت پدر متوجه آن شدیم. این حسینیه هم در اصل با انگیزه شکل‌گیری اقدامات مردمی، کمک به مردم از جمله زائران و به‌ویژه زائران بی‌بضاعت احداث شد.»
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محدثه حسن نژاد
۰۱:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
واقعا عالی باند برادران حسن نژاد خدا پدرشان رحمت کنه و مادرشان را نگهدارد من خواهر زاده ان ها هستم