سردار علی شوشتری این واقعیت را برای همه ما به اثبات رساند که رزمنده بودن به جبهههای جنگ منتهی نمیشود و میتواند تا سالهای سال و در عرصههای مختلف ادامه یابد. باور به ارزشهای دفاع مقدس و صیانت از مرزهای وطن در وجود ایشان تا لحظه انتهای خدمت پایان نیافت؛ باوری که سبب شد سردار شوشتری در آخرین روز بازنشستگی این حکم را نه از مسیر معمول، بلکه از درگاه ایزد منان دریافت کند.
این سردار بزرگ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن و حتی سالیان سال پس از دفاع مقدس، جبهههای رزم را در نقاط محروم کشور یافت و برای محرومیت زدایی از مناطقی مانند سیستان وبلوچستان لباس رزم پوشید؛ رزمی که این بار شکل و شمایلی دیگر داشت و بسی سختتر از نبرد در جبهههای جنگ بود؛ نبردی که وجوه مختلفی داشت و همتی بسیار بیشتر میطلبید، هرچند بدخواهان تلاشهای او را نیز تاب نیاوردند و در اقدامی تروریستی ایشان را به شهادت رساندند. آرزوی این شهید بزرگوار اتحاد میان شیعیان و سنیهای مناطق محروم سیستان وبلوچستان بود.
زیرا به درستی دریافته بود که حل بسیاری از مشکلات جز در سایه اتحاد و وحدت محقق نخواهد شد، هرچند این فقط وجهی از همه خدمات او در این منطقه بود. مسیری که سردار برای حل مشکلات منطقه پیش گرفته بود، از گذرگاه اقتصاد و بهبود وضعیت معیشتی مردم میگذشت. سردار شوشتری تا لحظات آخر معتقد بود که جز با کارآفرینی نمیتوان مسیر خدمت و محرومیت زدایی را در پیش گرفت؛ اعتقادی که به نقل از دوستان نزدیک ایشان، تا لحظات پیش از شهادت و با توجه ویژه او به تولیدکنندگان محلی ادامه یافت.
این اقدامات به فرماندهی و تصمیم گیری محدود نبود و ایشان به شخصه و با حضور در عرصههای مختلف به همه ارزشها و آرمان هایش جامه عمل میپوشاند؛ حضوری که گاهی از دورترین و صعب العبورترین نقاط سیستان وبلوچستان و در بیمارستانهای صحرایی تا رسیدگی شبانه به خانوادههای زندانیان را شامل میشد.
سردار شوشتری نبرد را در کنار بزرگانی، چون شهیدباکری و شهیدبرونسی تجربه کرده بود و به یمن این حضور، شهادتش در جبهه هم بستگی رقم خورد تا به یاران شهیدش بپیوندد؛ شهادتی که با همراهی همراهان شیعه و سنی اتفاق افتاد و رنگ دیگری به اتحاد میان این ۲ گروه در مقابل شر و تفرقه و تروریست بخشید.