به گزارش شهرآرانیوز؛ داریوش شجاعیان بدونشک یکی از بدشانسترین فوتبالیستهای ایرانی است. ستارهای که با هیاهوی زیاد راهی استقلال شد، حالا دیگر جایی در این تیم ندارد و خودش هم از این وضعیت راضی نیست. شجاعیان که در طول حضورش در استقلال ۲ بار رباط صلیبی پاره کرد، خودش را بدشانس میداند. داریوش استقلالیها بعد از مدتها سکوت درباره اتفاقاتی که برایش در استقلال رخ داد، حالا لب به سخن گشودهاست.
روی پیشانی من نوشته شده است: «بدشانس». بعد از اینکه رباطصلیبی دوم را پاره کردم، حدود هفتهشتماه با تیم تمرین کردم و مشکلی نداشتم. به لیگ قهرمانان رفتیم و آماده بازی بودم، اما به من کمک نکردند تا کارت بازیام صادر شود و بتوانم بازی کنم.
نبود من ادامهدار شد تا اینکه سرانجام به ۴۰۱ روز رسید. اگر خوشبینانه به آن اتفاق نگاه کنیم، میفهمیم که اگر من در لیگ قهرمانان آسیا پارسال بازی میکردم و مدت دوریام از تیم کمتر میشد، بهتر میتوانستم برای تیم کار کنم.
من تعداد روزهای زیادی از بازیهای رسمی دور بودم و همین موضوع دلیلی بود که نتوانم خودم را نشان بدهم؛ وقتی در دوره محمود فکری و بعد در دوره آقافرهاد یکسری بازیها را حضور داشتم، اما بهدلیل برخی مصدومیتهای جزئی و اینکه تشدید نشود، کادرفنی صلاح میدانست بازی نکنم. بااینحال هروقت بازی کردم، در خدمت تیم بودم. البته از هواداران استقلال عذرخواهی میکنم؛ چون آنها انتظار داشتند من بهتر از اینها برای تیمم کار کنم. دوست داشتم بیشتر به تیم کمک کنم، اما قسمتم این بود که چنیناتفاقاتی برایم بیفتد و دوران فوتبالیام در استقلال اینگونه رقم بخورد.
هواداران از بازیکنان تیمشان انتظار دارند بازی کرده و به تیم کمک کنند. من هم دوست داشتم این اتفاق بیفتد، اما گاهی شرایطی پیش میآید که دست خود آدم نیست و نمیشود آن را توضیح داد. وقتی یک بازیکن ۲ بار رباطصلیبی پاره میکند، سخت است که خودش را جمعوجور کند. ازسویدیگر بدشانسیهای دیگری به سراغم آمد. بااینحال تلاش کردم که بتوانم کمک کنم؛ اما شاید این اتفاق رخ نداده باشد.
خیلی اتفاقها در بازی فینال جام حذفی با فولاد رخ داد. من خودم خیلی دوست داشتم بازی کنم و به تیمم کمک کنم، اما به صلاحدید کادرفنی بازی نکردم. زمانی که وارد زمین شدم و دقایقی که در زمین بودم، حتی یکبار هم پایم به توپ نخورد. شاید برخی بگویند داریوش بهانه میآورد، اما آنهایی که فوتبال را بهتر درک میکنند، میدانند که وقتی بازیکن پایش به توپ نخورده باشد و مستقیم بخواهد پنالتی بزند، کار سختی است.
وقتی کادرفنی از من پرسید پنالتی میزنی، وظیفه خودم دانستم که جواب مثبت بدهم. مربیان از من خواستند و من هم پنالتی را زدم. اتفاقی افتاد که دوست نداشتم رخ بدهد. من خودم از همه هواداران ناراحتتر بودم. البته هواداران هم حق دارند. هر چیزی که بگویند، حق دارند. من هیچوقت حق را به خودم نمیدهم. حق با آنها بود. من پنالتی را خراب کردم و باعث شدم تیم قهرمان نشود. امیدوارم به مرورزمان مرا بخشیده باشند.
تا چند روز آینده مقصدم معلوم میشود و تیم آیندهام را انتخاب میکنم. از چند تیم پیشنهادهایی دارم و به آنها فکر میکنم. امیدوارم بهترین تصمیم را بگیرم و در آینده فوتبالیام تأثیرگذار باشد و به چیزی که در ذهنم وجود دارد، برسم.