به گزارش شهرآرانیوز - تا چندسال پیش حتی تصور ساخت بازیهایی در کشورمان که بتوانند در بازار جهانی بازیهای ویدئویی و در مقابل رقبای قدرتمند خود حرفی برای گفتن داشته باشند هم سخت بود، اما مدتی است که استودیوهای بازیسازی کشورمان نشان دادهاند در مسیر پیشرفت قرار دارند و نهفقط در داخل کشور، در بازار جهانی نیز حرفهایی برای گفتن دارند. تا امروز موفقترین بازی ایرانی در این زمینه را باید «فرزندان مورتا» نامید. این عنوان روایتی است با محوریت خانوادهای که به نبرد با پلیدی میروند، نبردی با درونمایه فداکاری، شجاعت و عشق. طراحی بازی در سبک پیکسلآرت انجام شده است. بازی را استودیوی ایرانی Dead Mage در سبک پیکسلآرت ساخته و انتشار آن در بازار جهانی هم به عهده شرکت خوشنام و موفق ۱۱ بیت استودیوز بوده است.
«Children of Morta» با یک ویدئو آغاز میشود که در آن، شاهد چیره شدن نیروهای شیطانی بر دنیای بازی هستیم. پس از آن هم با خانواده برگسنها آشنا میشویم که برای مبارزه با این نیروها آماده میشوند. در ابتدای قصه، شاید همهچیز به نظر کلیشهای و همان تقابل خیر و شر باشد که بارها و بارها در بازیهای مختلف نمونههای متفاوتی از آن را دیده و تجربه کردهایم، ولی به مرور، اطلاعاتی که راوی داستان در اختیارمان میگذارد و وقایع بازی، از چیزی بهمراتب مهمتر و ارزشمندتر از یک نبرد ساده خبر میدهند. شاید بهترین توصیف برای داستان بازی جملاتی باشند که در بخشی از آن نقش میبندند: «این نه داستان نبرد قهرمان و نه داستان نبرد خیر و شر است. این داستان یک خانواده است، داستان یک عشق.» هرچند مبارزه با شیاطین و تلاش برای آزاد کردن ۳ روح اسیرشده نقش مهمی در داستان بازی ایفا میکنند و با این کارها جزئیات خوبی درباره گذشته دنیای بازی و چگونگی چیره شدن تاریکی بر آن به دست میآوریم، هدف اصلی داستان تمرکز روی خانواده برگسنهاست، خانوادهای که ابتدا تنها ۲ عضو آن قابل انتخاب برای پشت سر گذاشتن مراحل هستند، اما به مرور، اعضای بیشتری در دسترس قرار میگیرند و تعداد شخصیتهای قابل بازی در نهایت به ۶ نفر میرسد، خانوادهای که به گفته خود بازی، ممکن است راه رفتن را فراموش کنند، اما مبارزه را هرگز.
روایت بازی جدا از تعریف داستانی عمیق و ختم کردن آن به پایانی منطقی، پرداختن به مفاهیمی، چون فداکاری، شجاعت و عشق و همینطور شخصیتپردازی قوی بیشتر کاراکترها، یک نقطه قوت دیگر هم دارد و آن ماجراهای فرعی هستند که در خلال مراحل و دانجنهای بازی با آنها روبهرو میشویم. برای نمونه، در همان دقایق آغازین بازی به جایی میرسیم که یک توله گرگ سفید در محاصره چند دشمن قرار گرفته است و پس از نجات دادن، وی به عضوی از خانواده تبدیل میشود. صحنههای بازی کردن اعضای خانواده با این گرگ یا مأموریت پیدا کردن چوب و میخ برای ساخت خانه وی، وارد داستان بازی میشود و یک روایت فرعی جذاب برای آن شکل میدهد. در مثالهای دیگر، میتوان به نجات دادن یک فروشنده از دست دشمنان اشاره کرد که باعث میشود بعدا فروشگاهی راهاندازی کند و بتوانیم حین گشتوگذار در دانجنهای بازی، از وی خرید کنیم یا در بخشی دیگر، به یک پیرمرد ستارهشناس و دستیار جوانش برای تعمیر وسایلشان کمک میکنیم و چندین و چند نمونه دیگر از این روایتهای فرعی که اگر جذابتر از داستان اصلی بازی نباشند، درجه اهمیت کمتری هم ندارند. در مجموع، وقتی Children of Morta اثری با داستان قوی معرفی شد، به هیچ وجه اغراقآمیز و تبلیغاتی نبود و پس از تجربه بازی، غرق شدن در ماجراهای خانواده برگسنها و همینطور آشنا شدن با روایتهای اصلی و فرعی آن، متوجه خواهید شد تا چه حد داستانی اثرگذار برای روایت کردن دارد.
بازی ۳ دنیای اصلی دارد که به مرور زمان باز میشوند و هرکدام شامل چند محیط است، محیطهایی که در واقع حکم دانجن یا سیاهچال را ایفا میکنند و در آنها باید با دشمنان مبارزه کنید، به سطح بالاتر برسید و در نهایت با یک دشمن قدرتمند و سرسخت مبارزه کنید. در صورتی که بتوانید محیطی را با کشتن دشمن نهایی آن فتح کنید، محیط بعدی برایتان باز میشود. در غیر این صورت، اگر در جریان این کار کشته شوید، دوباره به خانه برگسنها برمیگردید و باید با خرید ارتقاها یا حتی تغییر شخصیت دوباره برای فتح آن دانجن تلاش کنید، با در نظر داشتن این مورد که سیاهچالهای بازی ساختار ثابتی ندارند و هر بار که برای تجربه آنها برگردید، چینش محیط و دشمنان عوض میشود. شاید در ظاهر چند بار مردن در یک محیط و مجبور شدن به تکرار آن چندان جذاب به نظر نرسد، اما همین تغییر ساختار محیطها، احساس کردن پیشرفتی که در اثر تجربه چندینباره دانجنها حاصل میشود و همینطور امکان تغییر شخصیت مواردی هستند که باعث میشوند این تکرار چندینباره اصلا و ابدا خستهکننده نباشد، بهویژه به این دلیل که درجه سختی و چالشها در سطح منطقی هستند و بازی نه هرگز آنقدر سخت میشود که ادامه دادنش حوصلهسربر شود، نه آنقدر ساده که نتواند مهارتهای شما را محک بزند.
نقطه قوت اصلی «فرزندان مورتا» نه در داستان خوبش و نه در گیمپلی سرگرمکننده آن مخفی شده است. ساخته ددمیج بیش از هر چیز، مثل یک شاهکار هنری است، شاهکاری که جلوههای گرافیکی و سبک طراحی هنری آن شاید اولین عواملی باشند که هر مخاطبی را، فارغ از اینکه کوچکترین علاقهای به این سبک از بازیها داشته باشد یا نه، به سمت بازی جذب کنند. استودیوی ایرانی ددمیج برای طراحی گرافیکی بازی خودش سراغ سبک پیکسلی رفته است و بیشتر طرحهای آن هم با دست طراحی شدهاند. یک نورپردازی بسیار باکیفیت مکمل این طراحی شده است تا نتیجه نهایی، خلق دنیایی فانتزی باشد که درست به همان اندازه که از نظر عمق داستانی درباره آن فکر شده است و شخصیتها و اتفاقاتش پیشزمینه داستانی خوبی دارند، از حیث هنری هویت منحصربهفرد خود را دارد. بازی ۳ دنیای بزرگ دارد که از محیطی جنگلی آغاز میشود و در ادامه به محیطی صحرامانند میرسد. در نهایت هم با یک دنیای صنعتی با حضور انواع و اقسام موجودات مکانیکی به پایان میرسد.
هرکدام از این دنیاها از نظر بصری شگفتیهای خاص خود را دارد و جزئیات ریزی را هم میتوان در آنها مشاهده کرد. برای نمونه، در محیط صحرایی حرکات شنهای ریز سطح زمین چشممان را خیره میکند یا در محیط صنعتی انفجارهایی که رخ میدهند و رقص زبانههای آتش توجهمان را جلب میکنند. به همین روال، دشمنان و مخصوصا شخصیتهای بازی هم با جزئیات بسیار دقیقی طراحی شدهاند و شاید به سبب پیکسلی بودن آنها عجیب به نظر برسد، اما ریزهکاریهای دقیق این شخصیتها حتی در انتقال احساسات آنها هم موفق ظاهر میشود و صد البته که انیمیشنهای مبارزاتی خاص و روان هر شخصیت مکمل سایر ویژگیهای مثبت گرافیکی آن هستند.
منبع: زومجی
جعبه بازیها
نگاهی به بازی مستقل Sable | در جستوجوی معنای زندگی
نگاهی به بازی Deathloop | گمشده در چرخه مرگ
بررسی بازی Ender Lilies، یک عنوان مستقل کمنظیر | رهایی از باران نفرینشده
بررسی بازی مستقل Death’s Door که شما را به بوروکراسی در اداره ارواح میبرد