صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

اکران تئاتر در فرهنگ‌سرای انقلاب

هیس! دختر‌ها فریاد نمی‌زنند

  • کد خبر: ۸۶۱۷
  • ۱۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۱
فرمانی‌کیا
دبیر شهرآرا محله
هنر همیشه متعالی بوده‌است. فرقی نمی‌کند تئاتر، موسیقی یا سینما باشد. مهم این است که هنرمندان همیشه در راه اعتلا گام برداشته و نشان داده‌اند این دریچه تا چه اندازه به موفقیت نزدیک است. سالیان سال است که این موضوع به اثبات رسیده‌است و حالا فیلم‌ساز تازه نفسی پیدا شده که عصای تازه‌ای زیربغل تئاتر این منطقه بگذارد و بااستفاده از ظرفیت بومی، مخاطرات و مشکلات اجتماعی آن‌ها را روی صحنه ببرد. اجرای تئاتر و استفاده از زبان هنر باتوجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی منطقه‌ای که برخی دختران ما از خانواده‌های آسیب‌پذیر و گریبان‌گیر و مبتلا به ناهنجاری‌های اجتماعی هستند، می‌تواند تلنگری باشد برای همه ما.
نمایش دختران با بازی هنرمندان مرجان حسین‌زاده، شیما علیدادی، سمانه جهانگیری، فائزه نیکزاد، ندا پاک‌باطن، مینا نصیرپور، فاطمه فخری و کارگردانی حسن نامجو از ۹ تا ۱۷ آبان در فرهنگ‌سرای انقلاب اکران شد و مهدی نجیبان تهیه‌کنندگی آن را عهده‌دار است.

شنیدن صدای دختران
«دختران» یک درام جذاب و شیواست؛ داستانی پرتکرار و آشنا که سال‌های سال است بهانه فیلم‌نامه‌نویسان شده‌است و زیرپوستی درد‌های دختران را فریاد می‌زند.
فرمول این نوع داستان که ناهنجاری‌های اجتماعی را روایتگری می‌کند، هنوز هم حل‌نشده باقی‌مانده‌است و فقط کافی است گوشتان را برای شنیدن صدا‌های دخترانه تیز کنید.
موفق شدیم یک شب با گروه هنری دختران در فرهنگ‌سرای انقلاب همراه باشیم. سالن خالی‌تر از تصور ما بود و امیدواریم به‌زودی گشایشی در این کار حاصل شود.

روزگار سیاه
وقتی دختران مشغول بازی اپیزود‌های مختلف هستند، به‌یاد دیدار چندسال قبل دختر نوجوانی می‌افتم که در یکی از همین کلانتری‌های نزدیک او را دیده بودم. مثل حالا هوا سرد و استخوان‌سوز بود. بازداشتش کرده‌بودند و باد طره موهایش را به هم ریخته بود. رنگش پریده و لب پایینش چاک‌خورده و خون روی آن دلمه بسته بود. پرسیدم: «اتفاقی افتاده؟» نفسی عمیق کشید و جوابم را نداد، دلم آشوب شده بود، دختری به این سن‌وسال هم مگر بازداشتی دارد!
چندسال بعد در زندان پای کلام دختر جوانی نشسته بودم که به حکم قتل فرزند نامشروعش در حبس به سر می‌برد و تعریف می‌کرد که بیمار و رنجور است و بخش عمده‌ای از مشکلات جسمی و روحی‌اش مربوط به همان روزگار سیاهش است. خوب حرف می‌زد و می‌گفت: زن‌ها از مرحله‌ای به بعد برای زندگی نمی‌جنگند. جنایت مسخشان می‌کند و وجدان و همه چیز را زیر پا می‌گذارند تا آرام شوند.
دختر‌ها هنرمندانه بازی می‌کنند و تلاش دارند تا بهترین اجرا را داشته باشند. از کارگردان تاتر می‌خواهیم برای معرفی بیشتر، چند اپیزود را روایتگری کند. حسن نامجو با اشاره به این موضوع که نمایش با مفاهیم سروکار دارد، از آسیب‌های دامن‌گیر دختران در دنیای امروز حرف می‌زند و تعریف می‌کند: جذام که در این نمایش از آن صحبت می‌شود، نماد و سمبل بیماری بزرگی است که فرد مبتلا را کم‌کم درگیر می‌کند و به انزوا سوق می‌دهد و ما در این نمایش درگیر موضوعات مختلفی هستیم که روح دختران را آزرده کرده‌است. آن‌هم بین افرادی که به واسطه طبقه اجتماعی ضعیف‌تر و شکننده‌تر هستند. دخترانی که قربانیان آزار جنسی می‌شوند و برای ترس از بی‌آبرویی جایی دم نمی‌زنند و تلخی غمشان آن‌قدر زیاد است که بار آن را همیشه بردوش می‌کشند. دختر‌هایی خزیده در لایه‌های زیرین اجتماع، خیلی‌هایشان از ترس برچسب خوردن دم برنمی‌آورند و ناخوشی‌شان کم‌کم رو می‌شود و بوی عفونتش همه‌جا را برمی‌دارد.
او دوباره تکرار می‌کند: ما در لایه اول این نمایش بیماری جذام را می‌بینیم، همان بیماری هراس‌انگیزی که مثل خوره اعضای بدن را تحلیل برده و از بین می‌برد، اما در لایه‌های بعدی بیماری‌های نادیده و مزمن رایج در جامعه را فریاد می‌زنیم، به‌طور مثال دختر نوجوانی که بچه طلاق است و محصول خانواده نابسامانی که مجبور است از کودکی برای گذران روزگار بر سر چهارراه روزنامه بفروشد، مجبور است حرف‌های نامربوط زیادی را بشنود و قصه تنهایی‌اش از همین‌جا شروع می‌شود، مثل روایت‌های دیگر...
نامجو توضیح می‌دهد: هنرمندان این نمایش با لهجه‌های مختلف کنار هم قرار گرفته‌اند، درحالی‌که از هنر‌های بومی مثل تار زدن هم در نمایش استفاده شده‌است. دخترانی که در یک خانه با هم زندگی می‌کنند. کسی که در عشق شکست خورده و طرد شده‌است، دختری که فرزند طلاق است یا دختری که هیچ‌کس قصه‌اش را نمی‌تواند باور کند که به او تعارض شده‌است، با این همه با هم شاد و خوش هستند.
آنجا که در پلان آخر و با حالت بازی و اشاره می‌گویند: خانه ما زیباست، نمی‌شود بدبین بود. دومی می‌گوید: خدا ما را آفریده‌است. سپس وصل می‌شوند به معنویت و ...
بچه‌های تئاتر منطقه میهمان دعوت کردند و صمیمانه به‌حاضران لبخند زدند و انتظار دارند آدم‌های این محله دست‌کم به هنر تولید شده و بومی خودشان احترام بگذارند و استقبالشان بیش‌از این باشد.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.