فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ همهچیز برای همه به تساوی وجود دارد. فرقی ندارد روی پاهایت راه میروی یا ویلچر جای اندام بی رمقت را پُر میکند. دیدن رمپها در گوشه و کنار این بوستان محلی دلگرمکننده است. مانعی برای رسیدن به سرویسبهداشتیهای مناسبسازی شده، آلاچیقهای کوتاهپله و وسایل بدنسازی وجود ندارد. اوضاع، اما در محوطهبازی کودکان متفاوت است. سهم کودکان کمتوان جسمی از بازی با وسایل رنگارنگ بوستان فقط تماشا کردن و خیالبافیهای کودکانه است فعلا.
نمیشود به شیرین زبانیهای کودکانه اش لبخند نزد؛ مثلا وقتی که بسم ا... میگوید و «رحیم» را «لحیم» تلفظ میکند. ساره تاب میخورد و قرآن میخواند. چهار ساله است، سالم، با نشاط و غرق در بازی. او و مادرش در فضای سرسبز پارک اوقات را به خوشی میگذارنند. کمی آن سوتر رضوان مشغول جست و خیز است. از سرسره برعکس بالا میرود و با چهرهای پر خنده و چشمهایی تنگتر از قبل سر میخورد و پایین میآید. بودن در شرایط ساره و رضوان برای امثال ابوالفضل رؤیاست. مشکلات حرکتی وصله ناجور زندگی شان شده است و از حداقلهای کودکی بازمانده اند، چیزهایی مثل لذت یک دلِ سیر بازی کردن روی تاب، سرسره و الاکلنگ.
«واقعا؟ قراره این کار رو انجام بدن؟» شادی و تردید، در صدای فاطمه موج میزند. او مادر ابوالفضل است. فرزندش در بدو تولد سی پی (فلج مغزی) شده است. طفل نه راه رفتن میتواند و نه حتی نشستن. فاطمه میگوید: «نزدیک خونه ما به فاصله بیست دقیقه پیاده روی یه پارک هست. همه وسایل بازی اش مال بچههای سالمه. حتی تاب هاش حفاظ نداره و ابوالفضل نمیتونه خودش رو روی تاب نگه داره. باید فقط نگاه کنه بازی کردن بقیه بچهها رو.»
او ادامه میدهد: یه بار رفتیم بهشت رضا، دیدم تاب هاش حفاظ داشت. بغلش کردم و نشوندمش. وقتی بازی میکنه خیلی آرو م تره. این روزا که همه ش توی خونه دراز کشیده ست، نق زدناش خسته م کرده.» فاطمه نبود امکانات برای کودکانی مثل فرزندش را میگذارد کنار فرهنگی که نیست. «وقتی میبینن بچه ت سالم نیست، بهت نوبت نمیدن که از وسایل بازی بچه گونه استفاده کنی. کاش یه جایی بود مخصوص همین بچه ها. جایی که همه هم درد باشن.» زمزمههایی که شنیدهای مبنی بر تلاش برای مناسب بازی وسایل بازی کودکانه در برخی بوستانهای شهر را با او درمیان میگذاری. هزینههای آن را یادآوری میکند و با شادی و تردید میپرسد: «واقعا؟ یعنی قراره این کار رو انجام بدن؟»
حافظه اش را برای جواب به یک سؤال ساده زیر و رو میکند و با بغضی سنگین و صدایی لرزان آن را تحویل میدهد. مادر میگوید: در همه پانزده سالی که از عمر دخترش، زهرا، میگذرد، فقط یکی دو بار او را برای بازی به پارک برده و همان یکی دو بار، آن قدر از رفتارهای مردم و نبود امکانات مناسب شرایط زهرا دلگیر شده که عطای این لذت را به لقایش بخشیده است.
زهرا دچار نوع خاصی از کم بینایی است. رنگها را تشخیص میدهد، اما پستی و بلندی و ابعاد اجسام را با چشم متوجه نمیشود. مثلا اگر پلهای مقابلش باشد، آن را تشخیص نمیدهد مگر با کمی مکث و استفاده از حس لامسه. بالا رفتن کُند او از پلههای سرسره و رفتارهای تند دیگرانی که آن روز به پارک آمده بودند، خاطره تلخی را برای او و زهرا به یادگار گذاشته است.
میگوید گذشت سالها نه فقط این خاطرات را کم رنگ نکرده است، بلکه با فضاهای شهری نامناسب برای حضور توان یابان و فرهنگی که بین مردم جانیفتاده است هر روز که میگذرد پر رنگتر و عمیقتر هم میشود. «من اون روز دخترم رو از پارک بیرون آوردم. راستش مدت هاست که دیگه زهرا رو به پارک و فضاهای عمومی نمیبرم. چون واقعا اعصابم خرد میشه و با گریه و ناراحتی برمی گردم خونه. کنار این نبود امکانات، رفتار مردم هم آزاردهنده ست. حضور یکی مثل دختر من، براشون عادی نشده. چون ندیدند، چون بچههای ما توی پارکها و بقیه جاهای عمومی همیشه غایب بودند.»
دو گزینه را پیش روی او میگذاری. پارکهایی مختص توان یابان یا مناسب سازی بوستانهای کنونی برای بازی بچههای سالم و توان یاب، در کنار هم. کدام یک بهتر است؟ با اطمینان، گزینه دوم را انتخاب میکند و میگوید: باید کنار هم باشن. بچه سالم شما باید کودک توان یاب من رو ببینه. چهار روز دیگه همینها میشن شهردار و نماینده مجلس. حداقل از تجربههای کودکی شون این رو به یاد میآرن که چشم بعضی آدما نمیبینه، نمیتونن راه برن و .... یاد میگیرن توی تصمیم هاشون این آدمها رو هم در نظر بگیرن.»
نیاز به بازی و سرگرمی که سن و سال نمیشناسد. برای همه مهم است و برای کودکان مهم تر. سرپرست معاونت توان بخشی بهزیستی خراسان رضوی در گفتگو با شهرآرا از ۲۶ هزار و ۶۰۰ کودک توان یابی میگوید که زیر پوشش بهزیستی استان هستند. پنج هزار و ۱۰۰ نفر از آ نها کمتر از شش سال دارند و نیازشان به بازی مضاعف است. به گفته حمیدرضا علیزاده رضایی ۴۰ درصد از کودکان توان یاب شناسایی شده استان، در مشهد هستند. آمار او به خودی خود نشان میدهد که مناسب سازی فضای بوستانها برای حضور و بازی کودکان توان یاب مهم است. با این حال ادامه میدهد: اینجا مشهد است نه یک شهر عادی. با احتساب انبوه زائرانی که هر سال به قصد زیارت و حتی درمان به مشهد میآیند، جمعیت کودکان توان یاب که به استفاده از فضای بازی پارکها نیاز دارند، بیش از این اعداد است.
علیزاده رضایی از جلسه امیدبخشی که با مدیران شهرداری مشهد برگزار کرده است این طور برایمان تعریف میکند: جلسه خوبی بود. پیدا بود که به موضوع مناسب سازی فضای بازی بچهها در پارکها علاقهمند هستند. کارهایی را که تا الان انجام داده اند گفتند و ما تجربه ها، وسایل بازی مناسب برای انواع مشکلات حرکتی و نقدهایمان را بیان کردیم؛ مثلا اینکه در برخی بوستان ها، کودک توان یاب اصلا نمیتواند وارد پارک بشود چه برسد به اینکه بخواهد از وسایل بازی استفاده کند. ما گفتیم، آنها هم پذیرفتند. قرارشد جلسات هفتگی مان ادامه داشته باشد، با حضور سایر مسئولان شهری که به ماجرا مربوط هستند. ما هم از سازمانهای مردم نهاد و انجمنهای توان یابان دعوت میکنیم بیایند و نکاتشان را مطرح کنند.
او رغبت مسئولان حاضر در جلسه را یادآور میشود و میگوید: به اتفاقهای خوبی که برای کودکان توان یاب در راه است خوش بینم.
دلگرمی به خبرهای خوب پیش رو، وقتی بیشتر میشود که با سید علی اکبر انتظام، مدیرکل بهبود محیط زیست شهری شهرداری مشهد، صحبت میکنیم. او به نصب آزمایشی وسایل مخصوص بازی کودکان توان یاب در دو بوستان شهر اشاره و اضافه میکند: از پارسال مشاور گرفته ایم برای اینکه ابعاد کار را بررسی کند. مطالعاتش در دست انجام است. لوازمی طراحی شده که باید تهیه شود. برخی مکانها که برای کودکان توان یاب اولویت دارد نیز پیشنهاد شده است که باید بررسی شوند. تأیید بهزیستی را میگیریم. جلسه و تبادل نظر با مدیران این مجموعه برای همین تبادل نظرهای کارشناسی است.
او مانند بسیاری از کارشناسان معتقد است که باید به جای تمرکز بر ساخت پارکهای اختصاصی برای کودکان توان یاب، بوستانهای کنونی را مهیای حضور و بازی آنها کرد تا از جامعه جدا نشوند و بچههای توان یاب لابه لای کودکان سالم رشد کنند.
انتظام به شرایط خاص کودکان اوتیستی هم اشاره میکند و زمین بازی مخصوصی که برای آنها در منطقه ۹ شهرداری ایجاد شده است.
وقتی انواع مشکلات حرکتی و نیازهای متفاوت هر گروه از کودکان توان یاب را یادآور میشویم، میگوید که فعلا تمرکز بر مشکلات حرکتی است، اما در جلسهای که با دوستان بهزیستی داشتیم، نظرشان را راجع به سایر مشکلات مثل نابینایی هم جویا شدیم.
آن طور که او توضیح میدهد هنوز طرح به مرحله برآورد هزینهها نرسیده است. «ما درخواست هایمان را به شورای محترم شهر ارائه میکنیم. حتما همراهی میکنند.»
او با مکث اضافه میکند: کار کار بزرگی است. ما ابتدای راه هستیم.