صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تابلونویس محله فاطمیه پشت‌نویسی کامیون‌ها را از نوجوانی تجربه کرده‌است

  • کد خبر: ۸۸۸۱۵
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۵
محمد شریعتی متولد ۱۳۴۸ و اصالتش سبزواری است، اما نزدیک به ۴ دهه پیش به مشهد آمده است. او ۴۰ سال است که در محله فاطمیه به کار تابلوسازی و هنر خوش‌نویسی مشغول است.

فاطمه سیرجانی| شهرآرانیوز؛ هوا کاملا تاریک است. تابلوی ال‌ای‌دی قرمز و سبز روی شیشه با رقص نوری زیبا توجه هر رهگذری را به خود جلب می‌کند. چهره نقاشی سیاه‌قلم پشت شیشه آن‌قدر زنده است که انگار رفت‌وآمد آدم‌ها را نگاه می‌کند. تابلو‌های نصب‌شده با نقوش اسلیمی و مدرن و... حکایت از این دارد که صاحب مغازه به‌ظاهر کوچک، فراتر از یک تابلوساز معمولی است.
محمد شریعتی متولد ۱۳۴۸ و اصالتش سبزواری است، اما نزدیک به ۴ دهه پیش به مشهد آمده است. او ۴۰ سال است که در محله فاطمیه به کار تابلوسازی و هنر خوش‌نویسی مشغول است.
بچه زبروزرنگ خانواده شریعتی که از نوجوانی روی پای خود ایستاده است، از حدود دوازده‌سالگی آن‌قدر به خود مطمئن بوده که سفارش کار قبول می‌کرده است. البته بزرگ‌شدن کنار یک برادر هنرمند در این اتفاق بی‌تأثیر نبوده است: حسن ۷ سال از من بزرگ‌تر بود. او خط خوشی داشت. یکی از علت‌هایی که به خوش‌نویسی علاقه‌مند شدم، هم‌ذات‌پنداری با او بود.
بعد‌ها این علاقه بیشتر شد. در دوره‌ای هرروز در کوچه و خیابان‌های شهر سبزوار می‌گشت تا مغازه تابلونویسی پیدا کند و بالای سر استاد مغازه برود و کارکردن او را تماشا کند. خودش می‌گوید: آن زمان مثل الان خط خوش جنبه هنری نداشت. خوش‌نویسی بیشتر برای نوشتن اسم مغازه و شماره تلفن روی در و پنجره مغازه‌ها یا دیوار‌های شهر برای تبلیغ به‌کار می‌رفت. برای همین هرجا می‌دیدم استادی مشغول خطاطی است، بالای سرش می‌ایستادم و گاه ساعت‌ها به حرکات دستش نگاه می‌کردم.
محمدآقا تابلوسازی و نوشتن تابلو‌های تبلیغاتی را در همین تماشاکردن‌ها یاد گرفت و شد بلد کار.

تاج‌نگاری کامیون‌ها

کم‌کم کنارنویسی اتوبوس‌های بین‌راهی و تاج‌نویسی و نقاشی‌کردن کنار خاور و کامیون وقت او را پر می‌کرد: به‌واسطه یکی از دوستان با یکی از گاراژدار‌های شهرمان آشنا شدم و قرار شد چند اتوبوس بین‌شهری را طرح و نقش بزنیم. کار مشترک و دونفره بود؛ بین من و هم‌کلاسی‌ام. بیشتر نوشته‌های کنار اتوبوس تبلیغاتی بود؛ مثل ایران‌پیما، سیر‌گشت و...، اما پشت کامیون‌ها و بالای تاج خودرو‌های سنگین معمولا شعری جذاب و جالب انتخاب می‌کردیم یا نام ائمه (ع) و ذکر صلوات، گاهی هم شعری در وصف مادر یا دلبر. این‌ها موضوع‌هایی بود که همراه با نقش‌های متنوع روی تاج کامیون‌ها نقش می‌بست. شریعتی می‌گوید هنر خوش‌نویسی درآمد خوبی هم داشته است و در دهه ۶۰ او و یکی از دوستانش برای هر بغل‌نویسی اتوبوس ۳۰۰۰ تومان اجرت می‌گرفته‌اند: کارم که در سبزوار بالا گرفت، تصمیم گرفتم به مشهد بیایم. غربت سخت بود، اما برادرم ارتشی بود و در مشهد سکونت داشت و راحت می‌توانستم با این موضوع کنار بیایم. آن زمان در محدوده خیابان میثم یک مغازه تابلو‌سازی داشتم به نام شقایق. چندماه بیشتر آنجا نبودم که برای خدمت سربازی به جبهه رفتم.
هنر در میدان رزم هم به کار محمدآقا آمد و آن روز‌ها شروع کرد به نوشتن شعار‌های حماسی و کیسه‌نوشته‌ها. بعد از اتمام خدمت، چون عضو بسیج اصناف هم بودبه سفارش بسیج و سپاه تمثال شهدا را می‌کشید.

پرده‌نویسی برای حاجی‌ها

بعد بازگشت از خدمت سربازی، اواسط دهه ۶۰ در محله فاطمیه یک دربند مغازه اجاره کرد و مشغول‌به‌کار شد. نزدیک به ۴ دهه کسب‌وکار، آن هم در یک محله، عمر کمی نیست. شاید به همین دلیل کمتر کاسبی است در محله فاطمیه که او را نشناسد؛ به‌خصوص ریش‌سپید‌ها و قدیمی‌ترها. محمدآقا می‌گوید: بعد برگشتنم از سربازی در محله فاطمیه یک دربند مغازه بزرگ اجاره کردم. بعد از ۱۲ سال به مکان دیگری در همین محله نقل مکان کردم. ۲۵ سالی هست که اینجا هستم. در این مدت برای خیلی از کاسب‌های خیابان عبادی که ۲ دهه قبل به خواجه‌ربیع معروف بود و راسته بولوار فاطمیه و محله گاز تابلونویسی کردم.
هوا رو به سردی است. محمدآقا درجه بخاری را بیشتر می‌کند تا مغازه کمی گرم‌تر شود. او که بخشی از کارش تا قبل از آمدن دستگاه‌های مدرن چاپ و مدشدن کار‌های دیجیتالی، پرده‌نویسی و پرده‌نگاری بود، به بنر بزرگی که روی آن عکس خانه خدا ترسیم شده است، اشاره می‌کند و می‌گوید: زمانی برای کسانی که از خانه خدا برمی‌گشتند، روی پرده چندمتری نقش خانه خدا را می‌کشیدیم. او اشاره می‌کند به باغچه بزرگ جلو مغازه و می‌گوید: گاه تا ۴۰ پرده هم برای حاجی‌ها می‌نوشتم. ۴ طرف باغچه چوب‌های دوسه‌متری در زمین علم می‌کردم و دورتادور عمود‌ها طناب‌کشی می‌کردم تا پرده‌ها روی آن‌ها خشک شوند.


دیوار خاطره در حجره هنر

تابلو‌های قاب‌شده روی دیوار حس خوبی دارند؛ تابلو‌های خطاطی و نقاشی. شریعتی از این دیوار به «دیوار خاطره‌ها» یاد می‌کند و دلبسته تک‌تک تابلو‌های روی آن است. اعداد ریزی زیر آن آورده شده است که وقتی دقت می‌کنی، تازه به چشم می‌آید. او از نقاشی خارکش پیر به‌عنوان اولین کار‌های سیاه‌قلمش در سال ۱۳۶۳ نام می‌برد و درباره برخی تابلو‌ها توضیحاتی می‌دهد. این تابلو‌ها خریدار زیاد دارد، اما او تا الان به دل‌کندن از آن‌ها راضی نشده است: خیلی‌ها اهل ذوق و دل‌اند. این را از نگاه‌های عمیقشان به تابلو‌ها می‌فهمم. می‌بینی برای سفارش کار آمده‌اند، اما محو تابلو‌ها شده‌اند. حتی چندبار برای یکی‌دو تابلو مشتری پیدا شد، اما هرچه فکر کردم، دیدم این تابلو‌ها هرچند از نظر مادی چندان گران نیستند، اما برای من ارزش معنوی زیادی دارند و نمی‌توانم از آن‌ها دل بکنم.

این هنر طرفدار زیاد دارد

میانه گفتگو صدای در بلند می‌شود و مردی میان‌سال همراه پسری نوجوان داخل می‌شوند. پدری برای ثبت‌نام کلاس خوش‌نویسی پسر به آنجا آمده است. شریعتی بعد گفتگو با مرد و انجام مراحل ثبت‌نام و تعیین شروع کلاس، رو به من می‌گوید: هنوز هستند کسانی که به این هنر علاقه نشان دهند. یکی مثل این نوجوان به‌سبب علاقه شخصی برای یادگیری می‌آید و یکی هم مسئول و رئیس یک اداره است و می‌خواهد خطش خوش باشد.
او نقاشی سیاه‌قلمی را که تصور کرده بودم چهره سهراب سپهری است، برمی‌دارد و رو به من می‌گیرد و می‌گوید: این نقاشی را ۲۰ سال پیش از روی عکس جوانی‌هایم با سیاه‌قلم کشیدم. همه فکر می‌کنند نقاشی سهراب است. وجود همین تابلو علاقه‌مندان به طراحی چهره را به مغازه من می‌کشاند و من خوش‌حالم در این دنیای پرآشوب صنعت و دیجیتال، نوجوانان به‌دنبال آموختن هنر هستند و خوش‌نویسی هنوز نفس می‌کشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.