صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

علت پایداری ازدواج‌های دانشجویی چیست؟

  • کد خبر: ۸۹۰۸۵
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۳
  • ۱
گذراندن روز‌های سخت و آسان زوجین در کنار یکدیگر است که باعث می‌شود ازدواج‌های دانشجویی، دوام و پایداری بیشتری داشته‌باشد.

به گزارش شهرآرانیوز، آمار‌ها از پایداری ۹۴درصدی ازدواج‌های دانشجویی در سطح کشور می‌گوید؛ ازدواج‌هایی که اولین تلنگر‌های عشق و عاشقی‌اش در دانشگاه و لابه‌لای درس و مشق و کلاس‌های درسی زده می‌شود و خاتمه‌اش هم به ازدواجی می‌رسد که اصطلاحا به آن «ازدواج دانشجویی» می‌گویند. به همین علت به نظر می‌رسد از هر موضوعی که قرار است ساده و بی‌شیله‌پیله باشد، با عنوان دانشجویی یاد می‌شود؛ از غذای دانشجویی تا زندگی دانشجویی.

در این میان ازدواج دانشجویی هم از این قاعده مستثنا نیست و تجربه زوج‌های جوانی که این نوع از ازدواج را تجربه کرده‌اند، نشان می‌دهد گذراندن روز‌های سخت و آسان در کنار همدیگر است که باعث می‌شود ازدواج‌های دانشجویی، دوام و پایداری بیشتری داشته‌باشد.

به خودمان افتخار می‌کنیم

«من و همسرم، هردو دانشجوی کارشناسی رشته اتاق عمل در دانشگاه آزاد واحد پزشکی تهران بودیم که با هم آشنا شدیم.» و عضویت در کانون کارشناسان اتاق عمل و فعالیت‌های فرهنگی و هنری همانا و ازدواج مریم عمیدی و همسرش هم همانا: «سال ۹۰ با هم آشنا شدیم و بعد از مدتی، به واسطه هم‌رشته‌ای بودن و حضور در کانون، شناخت خوبی نسبت به هم پیدا کردیم؛ همین شد که دو سال بعد عقد کردیم.»

خانم عمیدی از روز‌هایی می‌گوید که خانواده‌های هر دو طرف در جریان آشنایی آن‌ها در دانشگاه بودند و رابطه‌شان را به صورت کاملا هدفمند پیش می‌بردند: «در آن سال‌ها درباره همه‌چیز با هم حرف می‌زدیم و به معنای واقعی، با واقعیت‌های همدیگر آشنا شدیم.»، اما او از مشغله‌های دوران دانشجویی می‌گوید که باعث به تعویق افتادن مراسم عروسی‌شان و رفتن به خانه خودشان شد؛ اتفاقی که البته به خواست و تصمیم دو نفره خودشان بود: «من مشغول گذراندن طرح در بیمارستان بودم و همسرم هم باید دوره سربازی‌اش را در بیمارستان‌ها می‌گذراند. در رشته‌های پیراپزشکی مرسوم است کسانی که سربازی را نگذرانده‌اند، دو سال خدمت را در بیمارستان فعالیت می‌کنند. برای همین هم شیفت صبح تا عصر برای خدمتش محسوب می‌شد که عملا درآمدی نداشت و از عصر تا شب هم در بیمارستان دیگری کار می‌کرد تا درآمدی داشته‌باشد.» جریانی که باعث شد عجله‌ای برای شروع زندگی مشترک‌شان نداشته‌باشند و به همدیگر فرصتی برای به نتیجه رسیدن تلاش‌شان را بدهند.

خانم عمیدی از اولین سال‌های زندگی مشترک دانشجویی می‌گوید؛ سال‌هایی که باید اول تعریف‌تان از سختی و آسانی را مشخص کنید و بعد آن را بسنجید: «در واقع مهم است تعریف‌تان از سختی چه باشد؛ به هر حال ما وام و اقساطی داشتیم که باید پرداخت می‌کردیم و همین باعث شده‌بود همسرم در دو بیمارستان به کار مشغول باشد. اما از یک زمانی به بعد که اوضاع کمی بهتر شد، یکی از بیمارستان‌ها را حذف کرد و ما زمان بیشتری داشتیم تا در کنار هم باشیم.» البته او می‌گوید در تمام آن روز‌هایی که او دو شیفت، به کار مشغول بود، باز هم ما زندگی خوبی داشتیم و بالاخره جای خالی برای تفریحات دو نفره‌مان باز می‌کردیم.

اما خانم عمیدی در پاسخ به خوب یا بد بودن ازدواج دانشجویی، پاسخ واضح و روشنی دارد: «اگر از من بپرسید، می‌گویم اگر طرف مقابل‌تان را با جان و دل پذیرفته‌اید و به او علاقه دارید، وارد چنین ازدواجی بشوید، در غیر این‌صورت، سختی‌اش بر خوشی‌اش غلبه می‌کند.»

او معتقد است در شرایطی که هیچ‌کدام از دو طرف، به درآمد مکفی و جایگاه ثابتی نرسیده‌اند، فقط یک علاقه قلبی و واقعی بین زن و شوهر است که آن‌ها را در کنار همدیگر نگه می‌دارد و حتی سختی‌هایش را برایشان شیرین می‌کند: «آنقدر که حالا مرور خاطرات آن سال‌ها و دو شیفت کار کردن‌هایمان، برایمان یادآور تلاش‌های شیرینی است که برای پا گرفتن این زندگی انجام دادیم و به آن افتخار می‌کنیم.».

اما از نظر خانم عمیدی و همسرش، پایداری ازدواج‌های دانشجویی، نه‌تن‌ها موضوع خیلی عجیبی نیست بلکه بسیار بدیهی است: «من عمیقا معتقدم ازدواج‌های دانشجویی، پیوند‌های قرص و محکمی است. شاید، چون دو نفر، زمانی همدیگر را می‌بینند و با هم آشنا می‌شوند که جایگاه اجتماعی و به خصوص موقعیت مالی خاصی ندارند؛ چنین اتفاقی به این معناست که شخصیت و منش همدیگر، مهم‌ترین ملاک آن‌ها برای زندگی مشترک است.» به گفته او در این نوع ازدواج‌ها، دختر و پسر، تحت تاثیر موقعیت مالی، اسم و رسم و... قرار نگرفته‌اند: «و خب به نظر من چنین ازدواجی خیلی قشنگ است.»

از سختی به آسانی رسیدیم

شادی حقی، یکی از کسانی است که تجربه ازدواج دانشجویی را داشته‌است؛ ازدواجی که حالا به دهمین سالگردش رسیده‌است: «من و همسرم در مقطع ارشد دانشگاه سوره با همدیگر آشنا شدیم؛ او یک‌سال از من بالاتر بود، ولی برحسب اتفاق، یک واحد مشترک با همدیگر داشتیم که همان یک واحد باعث شناخت بیشترمان از همدیگر و در نهایت ازدواج‌مان شد.»

این‌طور که خانم حقی می‌گوید، هردوی آن‌ها از آن دانشجو‌های فعال دانشگاه بودند که حضور در فعالیت‌های صنفی دانشجویی هم در شناخت بیشترشان نسبت به همدیگر بی‌تاثیر نبود: «شاید برای همین بود که همسرم خیلی زود سراغ خواستگاری و در جریان قرارگرفتن خانواده‌ها رفت.» و انگار که این همکلاسی بودن، کافی بود آقای داماد که خبرنگار ساده و حق‌التحریری در یکی از روزنامه‌ها بود، تصمیم به ازدواج بگیرد و قید هم‌خانه بودن با دیگر همکلاسی‌هایش در خانه‌ای اجاره‌ای در تهران را بزند و به تشکیل خانواده فکر کند: «ازدواج دانشجویی، ترکیبی از سختی‌ها و شیرینی‌هاست؛ این‌که همدیگر را در محیط دانشگاهی می‌شناسی و با خصوصیات همدیگر آشنا می‌شوی، جزو شیرینی‌هایش است، اما طبیعتا معایبی هم دارد که اگر به آن‌ها آگاه باشی، بهتر می‌شود با آن کنار آمد.» و این‌طور که معلوم است، یکی از معایب مشترک ازدواج دانشجویی این است که داماد‌های دانشجو اکثرا به سربازی نرفته‌اند: «همسر من هم از این شرایط مستثنا نبود و در طول زندگی مشترک، مجبور به گذراندن دوره سربازی شد؛ دوره‌ای که هم به علت کمبود حضورش و هم به دلیل مسائل ملی، تحت فشار بودیم، اما آن هم گذشت.»

این‌طور که خانم حقی می‌گوید، او و همسرش از دو شهر متفاوت به دانشگاه سوره آمده‌بودند؛ شاید برای همین است که یکی از چالش‌های ازدواج دانشجویی، فارغ از وضعیت ناپایدار مالی را تفاوت‌های فرهنگی می‌داند: «در بسیاری از مواقع، ازدواج‌های دانشجویی از دو شهر متفاوت با فرهنگ‌های مختلف انجام می‌شود و خب نیاز به هماهنگی دارند تا با هم کنار بیایند.»، اما او معتقد است خوبی‌اش این است که در بیشتر مواقع، این چالش‌ها در بین زوج‌های دانشجو به شکل عاقلانه‌ای حل می‌شود: «چرا که آن‌ها دانشجو‌هایی هستند که به چالش‌های روز جامعه آگاه هستند و بهتر می‌توانند با حرف زدن و گفتگو، مسائل را حل کنند و اصطکاک‌های بین‌شان را کمرنگ کنند.»

شاید از نظر خیلی از آدم‌ها، دغدغه‌های مالی اولین روز‌ها و ماه‌های ازدواج دانشجویی سخت به نظر بیاید، اما خانم حقی، بعد از گذشت ۱۰سال از چنین تجربه‌ای، معتقد است اتفاقا یکی از پررنگ‌ترین مزیت‌های ازدواج و زندگی دانشجویی این است که روی پای خودت می‌ایستی: «ما هم روی پای خودمان ایستادیم و امروز بعد از ۱۰سال که از ازدواج‌مان می‌گذرد، به وضعیت نسبتا ثابت و معقولی رسیده‌ایم و می‌توانیم اوضاع را خیلی بهتر از سال‌های اول زندگی‌مان را مدیریت کنیم.» حالا او از حال خوش این روزهایشان می‌گوید که وعده خداوند است: «بدون شک، زندگی بالا و پایین زیادی دارد، ولی خدا خودش در قرآن وعده داده‌است که اگر زن و مرد، اراده اصلاح زندگی را داشته‌باشند، خداوند هم آن‌ها را همراهی خواهدکرد و به موفقیت می‌رساند.»

یک ازدواج هیجان‌انگیز

کانون دانشجویی مهدویت سنا هم جایی بوده که معصومه رجبی و همسرش آنجا و در دانشگاه آزاد علوم پزشکی با هم آشنا شدند: «سال ۹۴ من عضو کانون شدم؛ کانونی که همسرم مدتی پیش از من در آنجا فعالیت می‌کرد و این همکاری، باعث شکل‌گیری آشنایی‌مان شد.» آشنایی دو دانشجوی رشته مهندسی پزشکی و زیست‌شناسی سلولی و مولکولی که منجر به ازدواج‌شان در سال ۹۶ شد. این تجربه چهار ساله از ازدواج دانشجویی، خانم رجبی را به این باور رسانده‌است که شناختی که دو طرف، در طی تعامل و رفت و آمد در محیطی امن و اجتماعی از همدیگر پیدا می‌کنند، یکی از بهترین نتایج ازدواج دانشجویی است: «در واقع همکاری ما در کانون مهدویت و تلاش‌مان برای هدف‌های مشترک، باعث شده‌بود شناخت خوبی نسبت به اعتقادات و طرز فکر همدیگر داشته‌باشیم؛ مسائلی که به طور مستقیم در زندگی امروز ما تاثیرگذار است.» در واقع خلاصه‌اش این است که به نظر می‌رسد ازدواج دانشجویی، نوعی همفکری برای زن و شوهر به ارمغان می‌آورد که باعث می‌شود فردی ایده‌آل برای زندگی مشترک باشند. «ازدواج دانشجویی خیلی جذاب است.»

این را خانم رجبی می‌گوید و ادامه می‌دهد چقدر آن روز‌ها حس و حالی دلنشین داشتند: «نه تنها ما که حتی دوست و همکارهایمان در کانون هم از این‌که من و همسرم قصد ازدواج داشتیم به وجد آمده‌بودند؛ انگار این نوع ازدواج‌ها، شور و هیجان خاصی دارد که برای همه دلنشین است.»

البته با این حال، جذابیت این نوع از ازدواج، دلیل نمی‌شود زندگی بالا و پایین نداشته‌باشد: «اما خب بالاخره وقتی دو تا دانشجو با هم ازدواج می‌کنند، لازم است بیشتر از دیگران تلاش کنند تا بتوانند از پس مخارج زندگی بربیایند. برای همین سال‌های اول ازدواج، همسرم همزمان با این‌که ارشد می‌خواند، دو جا هم کار می‌کرد تا بتواند زندگی را بگذراند.» زندگی‌ای که همه مخارجش یک طرف بود و شهریه دانشگاه آزادش هم یک طرف دیگر. حالا معصومه رجبی و همسرش، که به قول خودشان، اگر قرار به بازگشت به عقب باشد، باز هم همین انتخاب را می‌کنند، پسری یکساله دارند که گرمای حضورش در خانه را مدیون دانشگاه و کانون مهدویت سنای آن است.

منبع: جام جم

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۸:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۱
اتفاقا هیچ پایداری نداره واحساسی و بدون شناخته ! خیلی ها بخاطر یه اجاق گاز اقدام می کنند بعد هم پشیمان میشن .