گفتگو با عبدالجواد موسوی، شاعر و روزنامهنگار درباره شعری اشتباه در آلبوم «افسانه چشمهایت»
رادمنش | اگر روزی انتساب جملههایی قصار به دکتر شریعتی شکل طنز داشت، امروز در سطوح بالای موسیقی آن کمدی خود را بهصورت تراژدی نشان میدهد. خروارخروار اطلاعات در فضای مجازی و اینترنت دیگر فقط دخترکان و پسرکان نوجوان را فریب نمیدهد، امروز برخی از بزرگترین خوانندگان کشور نیز چشمبسته به آن اعتماد میکنند و این موضوع باعث میشود تشت رسوایی آن در اثری پردبدبه و کبکبه مانند آلبوم «افسانه چشمهایت»، کار مشترک علیرضا قربانی و همایون شجریان، بر زمین بیفتد. عبدالجواد موسوی، شاعر و روزنامهنگار، در گفتگو با شهرآرا، این اتفاق و نمونههای مشابه آن را نشانهای میداند از آشنا نبودن چنین شخصیتهایی با ادبیات و دمخور نبودن با ادیبان و دیگر نقد نشدن آثار و کارهای افراد مشهور توسط منتقدان.
نه ادبیات میخوانند، نه مشورت میگیرند
موسوی درباره شعری که در آلبوم «افسانهچشمهایت» بهاشتباه به هوشنگ ابتهاج نسبت داده شده است، میگوید: قبلا هم گفته و نوشتهام؛ مشکل این دوستان، مشکل ادبیات است. یعنی واقعا با ادبیات آشنا نیستند و سراغ شعرهای ضعیف میروند و حتی وقتی سراغ شعر شاعران مشهور هم میروند، بهدلیل نداشتن درک درست از ادبیات، میبینیم که ضعیفترین شعرهای این شاعران را انتخاب میکنند. بعضی از این شعرها اغلاط فاحش یا ضعف تالیف دارد، ولی اینها ظاهرا نه با ادبیات آشنا هستند و نه حتی مشاوران و دوستانی دارند که ادبیات را درست درک کنند تا بتوانند به اینها مشاوره درستوحسابی بدهند. گاهیاوقات شعرهایی میخوانند که آدم حیرت میکند اینها چرا خوانده شده است.
وقتی تمرکزشان بر بخش موسیقی است، باید بپذیرند که سواد ادبی ندارند. آقای شهرام ناظری با اینهمه اسمورسم، خیلی جاها طرف مشورتش دکتر شفیعیکدکنی است و به همین خاطر از این دست مشکلات هم خیلی کمتر در کارهایشان هست. کسانی در این زمینه موفق هستند که یا خودشان اهل ادبیات هستند یا این فهم را دارند که بهتر است با دیگران مشورت کنند.
از همایون بعید نیست
او در ادامه به مسبوق به سابقه بودن رخ دادن این اتفاقات از طرف همایون شجریان اشاره میکند و میگوید: از همایون بعید نیست و قبلا هم این کار را کرده است و مشکل اساسیاش هم در چند آلبوم اخیرش، همین بوده و روزبهروز هم بدتر شده است. در آلبوم «نه فرشتهام، نه شیطان» شعر را غلط اجرا میکند یا شعرهایی را انتخاب میکند که مناسب نیست. انتخاب شعر، درک شعر و مانوس بودن با ادبیات، یک موضوع است و صدای خوش داشتن یک موضوع دیگر. خیلی از این عزیزان و بزرگواران هستند که صدای خوب و رشکبرانگیزی دارند، اما درک درستی از ادبیات ندارند. آنچه اساتید خوانندگی را از خیلی از همنسلان و همکارانشان متمایز میکرد، همین مانوس بودن با ادبیات و دمخور بودن با استادان این حوزه و شاگردی کردن در محضر آنان بود؛ چیزی که در این دوستان اصلا وجود ندارد و گاهی با انتخابهای غلط، آثار نازلی را ارائه میکنند و نمونهاش را در همین آلبوم میبینید.
خلقوخوی ما ایرانیان
خوانندگان به کلام وابسته هستند، اما ظاهرا چندان علاقه یا احساس نیاز نمیکنند که بهسمت آن بروند و بیاموزند. موسوی دلیل این ماجرا را شهرت این افراد میداند که باعث میشود غره شوند و نکته دیگری را که در بروز چنین اتفاقهایی موثر میداند، خلقوخوی ما ایرانیان است: «ما ایرانیان هستیم که سعی میکنیم به آدمهای مشهور انتقاد وارد نکنیم و فقط آنها را ستایش کنیم و این بر وهم آنها میافزاید. چند سال پیش که میخواستم پروندهای درمورد آقای همایون شجریان دربیاورم، با خیلی از دوستان منتقد موسیقی که صحبت کردم، از سیری که او درپیش گرفته بود، ناراضی بودند، ولی هیچکدام حاضر نشدند بنویسند و یکیدو نفر هم که نوشتند، با اسم مستعار نوشتند و گفتند ما میترسیم بهدلیل محبوبیت همایون، مورد اهانت قرار بگیریم. بههرحال انتقاد از آدمهای مشهور، تاوان دارد و هر کسی هم حاضر نیست این تاوان را بپردازد و به همین دلیل هم وضعیت فرهنگ و هنر ما این گونه است. منتقدان باید صریح بگویند و اگر نگویند، مقصرند. محافظهکاریها و مناسبات باعث میشود روزبهروز در حوزه فرهنگ متنزل بشویم. من این هشدار را در دو سه آلبوم قبلتر دادم، منتها گویا آقای همایون شجریان گوشی برای شنیدن نداشتند. حالا هم اگر حرکت دستهجمعی صریحی بهراه نیفتد، مطمئن باشید اوضاع خیلی بدتر خواهد شد.»