گزارشی از نخستین نمایشگاه نقاشی آبرنگ با ارائه مجموعهای از ۱۹ تکه پازل تاریخ خراسان بزرگ
آزیتا حسین زاده عطار - شروع نمایشگاه با مقام «نوایی... نوایی...» عجین است و ارادتی است به امیرعلیشیر نوایی و عهد تیموریان که سهم بیبدیلی در تبلور بافت تاریخی خراسان بزرگ دارد. نوایی صدای هجر است و سوز دارد. فراق تکههایی از تاریخ خراسان بزرگ است که دورانها، رنج به آنها تحمیل کردهاند. هجران تکههای خشت و گلی بااصالتی که روزی بینشان مرزی نبود و خاکشان یکی بود. انگار سوز دوتار اصیل رحمان باتوری، هنرمند جوان موسیقی مقامی تربتجام ۱۹ بنای تاریخی خراسان بزرگ در چهارچوب قابها را به دشتی میخواند که خاکش عجین شده است با اصالت و فرهنگ و لباسهای محلی خراسانی. همان لباسهایی که از دورترین عهد ثبت شده تاریخ خراسان یعنی دوران هخامنشی هنوز بر تن مردان و زنان خراسانی مانده است. ارتعاش سیمهای دوتار در کنار تعریف خاطرات بکر استاد لباف خانیکی از مشاهدات و تحقیقات تاریخیاش از خراسان بزرگ مخاطب را از روزهای دیرین ایشانقلعه و ریگستان تا مصائب و زجرهای تاریخ خراسان میبرد. در کنار طرح و نقش بناهای تاریخی که بسیار هنرمندانه تصویر شدهاند به روزهایی میرویم که خراسان بزرگ فقط یکی بود، همان روزهایی که تقسیم نشده بودیم به پازلهای ازبکستان، افغانستان، تاجیکستان و ...
این چند تکه از خراسان بزرگ را الهه عامری، هنرمند نقاشی که تاکنون سه نمایشگاه آبرنگ از آثارش بر پا شده، به تصویر کشیده است.
بین تابلوها میچرخم. موج خطوط آبرنگی در نتهای موسیقی اصیل خراسانی در هم تنیده است. روح لطیف تابلوهای خشت و گلی و تلطیف آبرنگ تصاویر را در آوایی که روزی در دشتهای خراسان بزرگ میرمید زنده میکند. اینجا نمایشگاه آبرنگ «میراث نیاکان» است که نامش را از شعرهای مهدی اخوان ثالث وامدار است که خراسان را در روزگارش زیاد سراییده است. نمایشگاهی که در گالری رادین خیابان سجاد هر شب مخاطبانش را تا خراسان بزرگ میبرد.
نخستین مجموعه بناهای تاریخی خراسان
بعد از «باغ بیبرگی» در سال ۹۵ و «تاریخ ترکخورده» در دی ماه سال ۹۶ اکنون الهه عامری نمایشگاه سومش را برگزار میکند. برای نخستینبار است که ۱۹ اثر تاریخی که بارقههایی از معماری خراسان هستند در یک نمایشگاه گردهم آمدهاند و نمایشگاه «میراث نیاکان» را شکل دادهاند. میگوید: «اینبار همسر خواهرم آقای احمدیفرد ایده و انگیزه کارکردن بر روی بناهای تاریخی خراسان بزرگ را به فکرم انداخت و در بحثهای شناخت تاریخی بناها و آنچه بر آنها گذشته است نیز بسیار کمک کرد. ایشان در نمایشگاههای قبلی من نیز بسیار در ایدهپردازیها کمک کردند و مشوقم بودند.» از آثاری که در این نمایشگاه ارائه شده است، یک مجموعه ۵ اثری اختصاصی به آثار تاریخی تربتجام وجود دارد و باقی تکی است. این آثار شامل مزار شیخ احمدجام تا مسجد گوهرشاد، تایباد و رباطشرف سرخس و خواجهعبدا... انصاری و مزار شریف افغانستان، ارگ هرات، مزار رودکی در ترکمنستان، آرامگاه سلطان احمد سنجر و سخیجان کابل، قلعه حصار و ایشان قلعه تاجیکستان، ریگستان ازبکستان ومدرسه خیاط خواف است.
میخواهم خراسان بزرگ را به دنیا بشناسانم
الهه عامری که یک سال و سه ماه برای طراحی و نقاشی بناهای تاریخی معروفی که منسوب به خراسان بزرگ است زمان گذاشته است، میگوید: «برای خود تقسیمبندی بین آثار معماری خراسان بزرگ داشتم و بناهای تاریخی مهمتر را در این نمایشگاه به تصویر کشیدم. بنا دارم اگر عمری باقی بود جاهای دیگر را بکشم و در آینده بیشتر به تاریخ خراسان بزرگ بپردازم.» قصد هنرمند آنطور که از مجموعه اثرهای انتخاب شدهاش پیداست، این بوده که به وسعت خراسان بزرگ اشاره داشته باشد و گاهی تأکید بر این است که برخی از این آثار در حال تخریب است و برخی دیگر را بسیاری از ما خراسانیها هم نمیشناسیم؛ چه برسد به مردمی که در دیگر کشورها زندگی میکنند و نمیدانند روزگاری خراسان بزرگ چه شکوه و وسعتی داشته است. او ادامه میدهد: «امیدوارم که بیشتر از این بتوانم اطلاعاتم را افزایش دهم و حالا که اهمیت خراسان را میدانم و ریشههای معماریاش را متوجه شدهام بتوانم از طریق این نمایشگاه به مخاطبانم بگویم ریشهمان کجاست. هر چه زمان پیش رفته است کارها را گستردهتر کردم و پس از این هم تا شناساندن بیشتر خراسان بزرگ به مردم شهر خود، کشورم و دیگر کشورها پیش خواهم رفت. تصور میکنم هر چه برای خراسان بزرگ و آثار تاریخیاش زمان بگذارم باز هم جا برای کار دارد.» میخواهد این راه را ادامه دهد تا نقاشیهایش جلوه کاملی از خراسان بزرگ شوند. میگوید: «برایم جالب بود که وقتی نام نمایشگاه را «میراث نیاکان» گذاشتم برخی فکر میکردند فقط مشهد است و برخی تصورشان این بود که فقط خراسان فعلی است. وقتی توضیح میدادم که مقصودمان معرفی خراسان بزرگ است و کشورهای منسوب به آن را برای آنها توضیح میدادم، خیلیها تعجب میکردند که خراسان روزی این قدر گسترده بوده است و حتی برای برخی سؤال مطرح میشد که واقعا این کشورها هم جزو خراسان بزرگ بودهاند؟!»
برخی نقاشیها را در حس و حال خوبی کشیدم
مسجد گوهرشاد و ایشانقلعه و ریگستان خیلی به واقعیت خودشان نزدیک هستند و مخاطب حس و حال خوبی از آنها میگیرد. میگوید: «برخی نقاشیها را در حس و حال خوبی کشیدم و این موضوع در رنگها و لطافتی که آن نقاشی دارد پیداست. ایشانقلعه و ریگستان برای همین مخاطب را پای تابلو نگه میداشت. مزار رودکی، اما خیلی توجهها را جلب نمیکرد. انگار مخاطب آن را زیاد نمیشناخت. در بین روزهای نمایشگاه و آدمهایی که در آمدوشد بودند، متوجه شدم که ما آن طور که باید خراسان بزرگ را نمیشناسیم. شاید خیلی بیشتر از اینها باید برای زدودن این مهجوریت کار میکردیم.» به نظرش ازبکستان و آثار تاریخی خراسانیاش که در منتهیالیه مرز فرهنگی خراسان بزرگ قرار داشته برای مخاطبان جذاب است. اینکه بداند بخارا و سمرقند را خیلیها فقط اسمش را شنیده، اما دنبال کشف حقایقش نرفتهاند برای او خیلی جالب است. احمدیفرد هم که به گفتوگوی ما پیوسته است میگوید: «مجموعهای که خانم عامری کشیده ریگستان را در سمرقند دارد و وقتی تاریخ را نگاه میکنی در واقع اوج هنر در خراسان از سمرقند و حکومت تیموریان شروع میشود و فرزندان تیمور میآیند و پایتخت را از سمرقند برمیدارند و به هرات میبرند و در واقع مکتب هنری هرات از آنجا طرح میشود و ریشه تمام بناهای هنری که از مشهد و شهرهای دیگر خراسان بهعنوان بناهای تاریخی شکل میگیرد از همان زمانهاست. در میان آثار برای من سمرقند و ریگستان بسیار جذاب بود. اینکه کیلومترها دور و چند کشور آن طرفتر آثار ایرانی و خراسانی هست باید برای مخاطبانی که به دانستن از خراسان بزرگ علاقهمند هستند بسیار جذاب باشد.»
ساعتها عکسها را نگاه میکردم تا به واقعیت نزدیک شوم
برخی آثار را هیچ وقت ندیده است، اما همان آثار نیز وقتی با آبرنگ بنا شدهاند بسیار به واقعیتشان نزدیک هستند. عامری میگوید: «ساعتها عکسها را نگاه میکردم. چندین بار روی هر عکس متمرکز میشدم تا زیر و بم کار و مدل و جنس و بافت خشتها و ظرافتهای چیدهشدنشان روی هم را متوجه شوم. خیلی خوب در رنگها دقت میکردم تا همانی را بکشم که در عکسها جلوه واقعی بنا را نمایش میداد. تمام تلاشم را کردم که آثارم از بناهایی که ندیده بودم هم به واقعیت نزدیک باشد. به طور قطع دید من با دید عکاسی که از آن بناها عکس گرفته بود متفاوت است، اما تمام تلاشم را میکردم که بناهایی که با آب و رنگ عجین میشوند مانند آبرنگ لطیف و واقعی جلوه کنند. کارها را در فاصلههای زمانی طولانی میکشیدم. نمیتوانم بگویم هر کار چقدر زمان برد، اما میدانم همیشه سعی میکردم هر زمان که حس و حالم خیلی خوب است پای کارهایم بنشینم تا شرایط بد روحیهام در انتخاب رنگهای غمگینتر سهیم نشود و تابلوها حس و حال بهتری برای مخاطب داشته باشند.»
استاد لباف مفهوم خراسان بزرگ را تکمیل کرد
این هنرمندان در کارهای قبلی این جرئت را داشتند که کارهای حاشیهای با طراحی خاص داشته باشند، اما در این نمایشگاه برای خانم عامری که کارها را میکشید و آقای احمدیفرد که ایده را طرح کرده بسیار سخت بود که بخواهند در کنار این نمایشگاه دکور یا طراحی خاصی ارائه دهند. آقای احمدیفرد میگوید:
«قرار بود خشت بیاوریم یا دکور خاصی در نظر بگیریم، اما مفهوم و فرهنگ غنی خراسان و معماری خاص خراسان آن اندازه مفهوم درشتی است که نمیتوان چیزی را در کنار آن یا بدیل آن آورد. اولین چیزی که به ذهنمان رسید این بود که از استاد لباف که عمرش را در خراسانشناسی گذرانده بخواهیم بیاید و صحبت کند و صدای دوتار که جزو لاینفک فرهنگ خراسانی است و هیچ جایی از خراسان نیست که دوتار نداشته باشند و فرهنگش با دوتار و موسیقی مقامی گره نخورده باشد را هم اینجا داشته باشیم.»
بعضی نقاشیها به خودم نزدیکتر است
تکنیکی که در نقاشیهای این نمایشگاه کار شده است، با آبرنگ است. عامری میگوید: «همه رنگها را امتحان کردم، اما آن نقاشیای که بیشتر با آن ارتباط برقرار میکنم آبرنگ است و هر سه نمایشگاهم نیز با آبرنگ کار شده است. نقاشی کاری حسی است وقتی رنگ با آن مخلوط میشود حس لطیفی به انسان میدهد و خیلی به روحیات من نزدیک است آبرنگ خیلی احساسی است و من به آن از دیگر تکنیکها علاقه بیشتری دارم.» او معتقد است بعضی نقاشیهایش به خودش نزدیکتر است و ادامه میدهد: «این دو کارم را در حس خیلی خوبی کشیدم و البته زمان کشیدن برخی از آن نقاشیها حال روحی مساعدی نداشتم و آبرنگ و کار با آن همان زمانها هم کمکم میکرد که من حال خوبم را به دست بیاورم. به طور کل تمام نقاشیهایم در این نمایشگاه را دوست دارم، اما نقاشی بازار گوهرشاد خیلی به مخاطب من نزدیکتر است. فکر میکنم مکانهای تاریخیای که دیدهام خیلی حسیتر و بهتر شده است و مخاطب هم خیلی با آن ارتباط برقرار میکند.»
بازار هنر، بازار بیرونقی است
او معتقد است که بازار هنر، بازار بیرونقی است. جامعه آن اندازه مشکل دارد و آنقدر درگیر نان شبش و هزار و یک دغدغه دیگر شده است که دیگر به هنر فکر نمیکند. یک نقاش هم مانند یک عکاس و یک هنرمند بازار فروش محدودی دارد. راهکار آقای احمدیفرد در این باره هم شنیدنی است: «کمکی که میشود کرد این است که نهادهای دولتی در حمایت از هنر باید ورود پیدا کنند. بسیاری از ادارهها میتوانند هدایایی که برای دیگران و کارمندان خود تهیه میکنند و حتی تابلوهای روی دیوارهایشان را از همین هنرهای دست هنرمندان انتخاب کنند تا از این طریق هم از هنر دست هنرمندان که روح دارد و طراوت را در محیط اطرافش جاری میکنند استفاده کرده باشند و هم از این طریق دست حمایت خود را از هنرمندان دریغ نکرده باشند.» الهه عامری در ادامه صحبتهای او میگوید: «ما بیشتر در نمایشگاهها انسانهای عادی را میبینیم که برای خرید میآیند و از ارگانها و حتی اداراتی که باید میراثدار هنر باشند حمایتی برای خرید آثار هنریمان نداریم.»
هنرمند نمیتواند روی هنرش حساب کند
عامری ادامه میدهد: «اگر هنرمند فقط با این انگیزه که بخواهد هنرش را به مردم نشان دهد در عشقی که به هنر دارد بماند، خوب است، اما اگر هنرمندی بخواهد جنبه اقتصادی کار را در نظر بگیرد نمیتواند روی هنر حساب کند.» او از حس خوبش در زمانیکه مردم را میبیند که مدتها با اشتیاق پای کارهایش درنگ میکنند این گونه میگوید: «حس من در این نمایشگاه بهعنوان هنرمندی که قصد دارد خراسان بزرگ را در قالب چند قاب به مردم بشناساند خوب است. همین که مکانهای تاریخی را به مردم نشان میدهم که آنها را نمیشناسند حس و حال خوبی دارد.» احمدیفرد نیز بیان میکند: «هنرمندان یکجور مبارزه در زندگی خود دارند. در حالی که زندگی معمولی آدمها را به سمت اقتصاد هل میدهد هنرمندان با کار هنری خود زندگی دیگری را تبلیغ میکنند، جامعه آرمانی ماورایی که با مقاومت یک هنرمند در عالمی که همان عالم مینویی است شکل میگیرد. هر تلاش هنری جامعه را به سمت نگاه زیبای هنرمند به زندگی سوق میدهد و این فرصت بسیار مغتنمی است.»
توجه به وجههای دیگر خراسان بزرگ
برای نخستینبار است که هنرمندی موضوع خراسان بزرگ را به حالت مجموعه کار کرده است. شاید پیش از این بناهای تاریخی خراسان را نقاشهای دیگری کشیده باشند، اما مجموعهای نبوده است. الهه عامری در این باره میگوید: «دیدم خراسان را کشیدهاند و برخی بناهای آن موجود است، اما هیچ هنرمندی تمام آثار را به صورت مجموعه نکشیده است. اکنون من وجهی از خراسان را که معماری آن است در دو سه نمایشگاه آوردهام، اما میشود روی ابعاد دیگر خراسان هم کار کرد.» یکبار آقای احمدیفرد پیشنهاد میکند که خانم عامری به افراد حوزه موسیقی مقامی نیز که وجهه دیگری از خراسان بزرگ هستند بپردازد. او میگوید: «ایده این است که افرادی در هنر نقاشی الهه نشان داده شوند که به اندازه قداست و اصالتی که خراسان دارد مهجور و شناختهنشده هستند. شاید از آنها بهعنوان یک فرد روستایی و شهرستانی مندیل به سر یاد شود، در حالی که آنها گنجینهاند و داشتههای این افراد و دانستههای آنها و شعر و موسیقی که یاد دارند بینظیر است. شاید به اندازه یک بنای تاریخی که هنوز کشف نشده است میتوانند منشأ آوردههای فراوانی باشند که به نظر نسل امروز از کنار آن بیتفاوت رد میشوند. به نظر من آنها به اندازه بناهای تاریخی خراسان ارزشمند هستند. یکی از موضوعاتی که خانم عامری در آینده میخواهد سراغ آن برود، موسیقی مقامی و افرادی است که در این حوزه فعالیت دارند.» او صحبتهایش را به سمت و سوی لباسهای اصیل خراسانی میبرد، لباسهایی که در خراسان هست و بسیار فاخر است و درست از دل تاریخ آمده است. میگوید: «اسناد تاریخی را که نگاه کنید از دوره هخامنشیان که کهنترین اسناد ما مربوط به همان دوره است تا امروز لباسهای سنتی خراسان تغییر نکرده و لباسی که امروز همشهریان من در تربتجام میپوشند همان لباسی است که دو هزار سال پیش در خراسان بزرگ نیز میپوشیدند و در نقش و نگارههای تختجمشید نمونههای آن ثبت و دیده شده است. این همه اصالت خیلی مهم است و چطور میشود هنرمند نقاش به آن نپردازد. به طور قطع پرداختن به این حوزه کمک میکند که افراد دیگر هم سراغش بروند و آن را بشناسند.»
شروع نمایشگاه با موسیقی مقامی نوایی بود
چیز دیگری که به فکرشان رسید و میشود در کنار مفهوم خراسان آورد صدای دوتار بود و موسیقی مقامی نوایی که در روز افتتاحیه، آقای باتوری، نوازنده جوان و یکی از جوانان آتیهدار موسیقی مقامی تربتجام، آن را اجرا کرد. احمدیفرد میگوید: «در اصل مقام نوایی ارادت خراسان است به امیر علیشیر نوایی که وزیر کاردان دولت تیموری بود. بخش مهم بناهای تاریخی خراسان به سعی و همت امیر علیشیر نوایی از معدود وزرای کاردان و فرهنگدوست خراسان ایجاد شده است. این مقام عرض ارادتی است به خدماتی که در دوره تیموری به خراسان شده است.»
تخریب تاریخ خراسان بزرگ به دست آمریکاییها
استاد لباف خانیکی هم پشت تریبون از این میگوید که چطور فرهنگ خراسان شکل گرفته و گستره خراسان در یک ناحیه فرهنگی، سالهای سال از هرات و سالها بعد از آن تا ورود اقوام ترک به خراسان و... کشانده شده است. او توضیح میدهد: «بناهای خیلی فاخری در این کشورها که تکههای پازل خراسان بزرگ هستند وجود دارد که گستره خراسان است. زمانی که آن بناها را میبینید فکر نمیکنید که در ازبکستان و تاجیکستان هستید و تصورتان این است که در خراسان هستید. حتی زمانی که در بیابانهای آنجا راه میروید اینقدر به اینجا نزدیک هستید که تصور میکنید در خراسان هستید و خودتان را در خانه و خراسانتان حس میکنید.» ادامه صحبتهای استاد لباف درباره حفظ این بناها و سختیهایش است و اینکه هر کدام از این کشورها سیاستی برای مرمت و بازسازی بناهای تاریخی دارند. گاهیاوقات دشمن برای اینکه نمیخواهد قدمت و دیرینگی خراسان کشف شود، به بهانه مرمت و بازسازی، بخشی از این تاریخ را از بین میبرد. نقاشی ابوسعیدابوالخیر که در یکی از قابهای روی دیوار است و بهخوبی در تصویر مشخص است که با دسیسهای برای از بینبردنش اجرا شده و در قسمتهایی مسطح شده است گواهی بر این صحبتهاست. لباف خانیکی در تکمیل حرفهایش از سفر به ترکمنستان و شهر تاریخی مهنه اینگونه یاد میکند: «وقتی به ترکمنستان و شهر تاریخی مهنه که قبر ابوسعیدابوالخیر هم همان جاست رفتم، متوجه شدم اطراف آن یک شهر تاریخی بزرگ بوده که آثارش هنوز بر جای مانده است، اما آن شهر را به شیوهای بیرحمانه از بین بردهاند. گویا گروه آمریکایی به بهانه مرمت در یک شعاع ۱۰۰ متری اطراف آن را تا عمق ۱۰ متر گودبرداری کرده بودند. به عبارتی تمام آن آثار را که آنجا وجود داشت از بین برده و جایش بتنریزی کرده بودند و میتوان به عنوان یک فاجعه تاریخی از آن یاد کرد که در حق تاریخ ما اتفاق میافتد و مشخص است که آمریکاییها عمدی داشتند که اجازه ندهند غنای فرهنگی خراسان و اشتراکاتی که بین این چند کشور وجود دارد خودش را نشان دهد.»
و اینگونه بود که نمایشگاه میراث نیاکان آغاز شد.