یوسف انصاری - انگار پیشبینی کیروش دارد درست از آب درمیآید و پروفسور بالاخره راهش را به نیمکت تیم ملی باز کرده است. از هفته قبل شایعه مذاکره با برانکو در رسانهها داغ بود و بالاخره مسئولان فدراسیون اعلام کردند که ممکن است درصورت به توافق نرسیدن با ویلموتس تا آخر هفته، سراغ گزینههای دیگر که همان پروفسور خودمان باشد، بروند. این خبر واکنشهای زیادی در فضای مجازی بهدنبال داشت که در ادامه به آن میپردازیم.
استقبال از برانکو در فضای مجازی
اولین واکنش کاربران به این خبر، شوخی و ساختن لطیفه بود. کاربری به نام اشکان نوشته بود: «ترکیب تیم ملی بعد از سرمربی شدن برانکو ایوانکوویچ: دروازهبان محسن ربیعخواه، مدافع محسن ربیعخواه، هافبک محسن ربیعخواه، مهاجم محسن ربیعخواه». برخی دیگر هم در شوخیهایشان از این نوشته بودند که با آمدن برانکو، حال سردار آزمون و رامین رضائیان، تماشایی خواهد بود؛ بازیکنانی که صحبتهای زیادی در حمایت از کیروش یا علیه برانکو به زبان آورده بودند.
نکته عجیب اینجاست که کاربران فضای مجازی با اینکه هنوز حضور برانکو روی نیمکت تیم ملی قطعی نشده است و ممکن است ورق برگردد، بحث فنی درباره حضور موفق مربی جدید تیم ملی را شروع کرده بودند: «برانکو رو باید بعد از کیروش میذاشتن روی نیمکت تیم ملی و بیخود وقتشون رو با ویلموتس هدر نمیدادن. پروفسور قبلا لیاقتش رو ثابت کرده و فوتبال ایران رو از پایه میشناسه». کاربر دیگری نوشته بود: «این برانکو مگه یهبار سرمربی تیم ملی نشد و خراب کرد؟ پس چرا دوباره آوردنش؟ توی سرمربی هم داریم به عقب برمیگردیم.» واکنش طرفداران پرسپولیس هم در فضای مجازی جالب بود. گروهی با هشتگ برانکو، آمدن او را به تیم ملی تبریک میگفتند و برخی غصه این را داشتند که چرا برانکو به پرسپولیس برنمیگردد و قصد رفتن به تیم ملی را دارد و این را از ضعف انصاریفرد میدانستند.
این همه توئیت و واکنش مثبت به آمدن برانکو، این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چرا مردم اینقدر راحت در ذهنشان روی اسم ویلموتس بهعنوان مربی تیم ملی خط میکشند. این وضعیت را مقایسه کنید با زمان برکناری کیروش که تا چند ماه واکنش منفی طرفداران فوتبال را بهدنبال داشت.
ویلتموس؛ مرد بدون پشتوانه
سیاست مارک ویلموتس در مواجهه با افکار عمومی ایران، کاملا متفاوت از کیروش بود. هرچه کیروش به تندروی در برخورد با مدیران، بیاعتمادی به ساختار فدراسیون و تکروی اعتقاد داشت، ویلموتس سعی کرد با همراهی و حتی تمجیدهای اغراقآمیز از وضعیت کشور و مدیرانش که گاهی خود ما هم دهانمان از بزرگنماییهایش باز میماند، جایی برای خودش در دل مردم باز کند. توانست؟ فعلا نه! حداقل باید بگوییم که در طول چند ماه حضورش در تیم ملی، ویلموتس هیچگاه به مرد اول هیچ موفقیتی تبدیل نشد. مارک حتی وقتی تیمش ۱۴ گل در ۹۰ دقیقه وارد دروازه حریفش کرد، به قهرمان فوتبالدوستان تبدیل نشد. او از بلژیک و اروپا آمده بود تا فوتبال را روی زمین، هجومیتر و البته پرریسکتر ارائه کند. توانست؟ بله. تیم او بهمراتب هجومیتر از تیم کیروش بازی کرد، ولی تغییر سبک و البته تجربه کم او در بازی گرفتن از مهرهها، کار خودش را کرد. دو باخت به دو حریف سنتی، کار را به جایی رسانده که فدراسیون به فکر تغییر سرمربی تیم ملی افتاده است.
واکنش افکار عمومی به این اتفاق عجیبتر بود. مردم اعتراض کردند؟ از اینکه ثبات در نیمکت تیم ملی از بین برود، ناراحت شدند؟ نه! مردم با آغوش باز به استقبال خروج ویلموتس رفتند. حتما قرار داشتن برانکو بهعنوان گزینه جانشین، در استقبال مردم تاثیرگذار بوده است، ولی مهمتر از بودن برانکو، نداشتن تعلق خاطر به ویلموتس است. او کم مصاحبه کرد. عادلی نبود که با برنامه نود و آیتمسازی، موفقیتهایش را ضریب بدهد. روزنامهای نبود که بتواند افکار عمومی را با تبعات احتمالی تغییر سبک فوتبالمان بعد از ۹ سال حضور کیروش آشنا کند. نتیجه چه شد؟ ویلموتس بدون هیچ پشتوانه رسانهای و محبوبیت بهسادگی و با یک شایعه نیمبند کنار گذاشته شد. حداقل در ذهن مردم، دیگر او سرمربی تیم ملی نیست. حالا یادتان بیاید که قهرهای چندباره کیروش در ۹ سال حضورش در ایران چگونه با فشار رسانهها برای بازگشتش روبهرو میشد. باید متوجه قدرت پنهان و بزرگ رسانهها در موفقیت یا ناموفق بودن سرمربی تیم ملی شده باشید؛ هر سرمربی، چه ایرانی چه خارجی، چه کیروش، چه ویلموتس.