ساخت اسباببازی در داخل کشور میتواند جوانهای زیادی را از بیکاری نجات دهد
سیده نعیمه زینبی
دبیر شهرآرا محله
زن، هنوز حال و هوای گَرد زعفران از هوای خانهاش بیرون نرفته که این بار بساط اسباببازیها را پهن کرده است. یکی یکی بدنه تفنگها را برمیدارد و فنرش را جا میاندازد تا دو سمت را به هم پیچ و مهره کند. ۴ فرزند دارد که کوچکترینش ۵ سال دارد. دخترش هم که ازدواج کرده است و ۳ فرزند دارد به همین کار مشغول است. دامادش با ماهی یک میلیون تومان درآمد و ۶۰۰ تومان اجاره دستش به جایی بند نیست. تنها کمک خرجشان همین اسباببازیهایی است که زن با وجود فرزندان کوچکش در خانه جمعوجور میکند. درآمد مردش کفاف خرج خانه را نمیدهد چه برسد به وسایل غیرضروری مانند اسباببازی! شاید به همین دلیل هم باری از دوش مردش بردارد و هم دست کودکانش اسبابِبازی ببیند و وسایل بازی پشت ویترین برایشان یک رؤیای کودکانه دور از دسترش نباشد! صدای پرنده کوچک فضای ساکت خانه را پر میکند و زن با دقت یکی یکی پیچها را سفت میکند. دلشان خوش است که دفترچه یادداشت کارهای روزانهشان آنها را طلبکار نشان میدهد. به سراغ یک کارگاه تولید اسباببازی در خیابان فدائیان اسلام میرویم تا ببینیم در این کارگاه چگونه اقتصاد چند خانواده جفتوجور میشود.
زیر و بم ساخت عروسک
اکبرنژاد، مسئول یک تولیدی کوچک در خیابان فدائیان اسلام، از ۱۵سالگی پا به عرصه تولید گذاشته و با پستی و بلندی این کار خوب آشناست. کارگاهش محیطی کوچک است که ۳ خانم پای ۲ دستگاهش ایستادهاند و یکی یکی کارهای تولید شده را قالب میزنند و زوائد کار را از گوشه و کنار عروسکها جدا میکنند و آنها را داخل کیسه پلاستیکی میگذارند تا برای مونتاژ نهایی آماده شود.
مشغول تماشای نحوه تولید هستم؛ قالب را روی دستگاه میبندند و محصولات از خزیدن مایع داغ پلاستیکی به داخل آن تولید میشود. گرانولهایریز که شبیه دانههای کوچک تسبیح است و در آغوش هم از خروش افتادهاند ابتدا باید در دستگاه هواگیری دو ساعتی بمانند تا مواد اولیه داغ شوند و هوایی که زیر پوست مواد اولیه خزیده است بیرون بیاید. بعد از آن کاربر دستگاه مواد اولیه را از داخل قیف دستگاه به داخل آن سرازیر میکند. دستگاه شبیه چرخ گوشت بزرگی است که جای گوشت مواد پتروشیمی را میبلعد. اهرم دستگاه به عقب میرود و مواد به پایین میلغزند. اهرم در جلو فشرده میشود و مواد به داخل کوره کوچک دستگاه میرود تا ذوب شود. مواد مذاب از حفره کوچکی که روی قالب تعبیه شده است با شدت تزریق و جاهای خالی قالب پر میشود. دو طرف قالب از هم جدا میشود و تکهای از اسباببازی کوچک در حال تولید از میان آن نمایان میشود. حالا نوبت خانم نعیمی است که کار را از قالب جدا کند و زوائدش را بگیرد. او که ۲ کودک دارد از وقتی که روزگار، آسایش را از فرزندانش دریغ کرده، راه دومی برای زندگی برگزیده است، حضور پارهوقت پای دستگاه تزریق پلاستیکی که اکنون به تولید اسباببازی مشغول است. تفنگهای تولید او به دست بچههای فامیل رسیده است تا بدانند او در چه کارگاهی مشغول به کار است. ۲ کارگر دیگر پای دستگاه دیگری نشستهاند و پرشتاب کار میکنند؛ جوری که چشم به سرعت دستهایشان نمیرسد و در حال جداسازی قطعات اصلی از قسمتهای زائد هستند. یکی از آنها نمیتواند خوب صحبت کند و دیگری زبان او شده است. حدود دو ماهی میشود که اینجا مشغول به کار هستند.
صبری که به شیرینی تولید رسید
کار آنها حدود ۳ ماه قبل از کار تزریق شروع میشود. جایی که باید مهندس طراح برایشان طرحی را بازسازی کند و «سیان سی» کار آن را روی فولاد نقش بزند. بعد از آن نوبت به خرید مواد اولیه میرسد تا با قرار دادن قالب در دستگاه، تولید را آغاز کنند. سرشان آنقدر شلوغ است که کارگاه در سه شیفت کاری و به صورت ۲۴ ساعته مشغول است. دستگاه حتی برای ساعتهایی هم خواب ندارد تا از کار عقب نیفتند. شاید حدود ۲، ۳ سال پیش که کارشان حسابی از رونق افتاده بود و دستگاههایشان در حالت خواب بود باورشان نمیشد روزی دوباره آن شادابی گذشته را در میان کارگاه کوچکشان لمس کنند. شادابی که از نشاط تولید به دست آمده است. ساختن حس خوبی دارد. بهویژه که بدانی در حال ساختِ اسباببازی برای فرزندان این سرزمین هستی.
اکبرنژاد میگوید: «دومینو و ماشینهایکوچک میزدیم. قطعات دوچرخه را تولید میکردیم که خیلی فروش داشت. قطعات موتور و پایههای صندلی میساختیم. حدود ۱۵ سال پیش کارمان رونق زیادی داشت. بیکاری در کار نبود؛ آنقدر که بعضی از شاگردان برای کمی استراحت پیچ داخل دستگاه میانداختند تا مدتی خراب شود و کار نکنند. فشار کار زیاد بود. اما هر چه گذشت، آرام آرام کارمان رو به کسادی گذاشت. کم کم خیلی از قطعاتی که ما تولید میکردیم از چین وارد شد و ...»
اجناس چینی با آن قیمت نازلشان، هر رقیبی را شکست میدهند. سکون و رخوت میان کارگاههای تولیدی میخزد تا تولیدکنندهها دستگاههایشان را بفروشند و به کار دیگری روی بیاورند. بعد از مدتی، خمودگی بازار به کارگاه آقای اکبرنژاد هم وارد شد تا مدتها دستگاههایشان بیکار بماند! هیچ چیز برای تولیدکننده سختتر از سکوت و خاموشی دستگاههایش نیست، اما او با صبوری، فشار اقتصادی ناشی از رکود را تحمل کرد تا به روزهای امروز برسد و نتیجه آن صبر را ببیند. امروز دوباره صدای زمخت و دوستداشتنی دستگاهها فضای کوچک کارگاهش را پر کرده است.
دلار، بلای چینیها شد!
آنچه جان دوباره به تنِ رنجور کارشان داده است، چیزی نیست جز گران شدن دلار! از وقتی که نرخ دلار سیر صعودیاش رکورد همه قیمتهای پیش از خودش را شکست، دیگر برای بسیاری از واردکنندگان اجناس صرف ندارد اسباببازی از چین وارد کنند. اسباببازیهایی که نه فناوری خاصی میخواهند و نه مواد تولیدی ویژهای دارد که بخواهیم آن را از خارج از کشور وارد کنیم، اما همانطور که واردات کمر صنعت کشور را در بخشهای مختلف شکسته، اینجا هم کم نگذاشته است و با بیکار کردن تولیدیهای زیادی رونق از بازار کار کالای ایرانی گرفته است. تعداد زیادی از دستگاهها خاموش و کارگران زیادی بیکار شدند تا سودش به جیب دلالها و کارخانههای چینی برود! اما حالا با چند برابر شدن دلار دیگر صرف با واردات نیست. «قبلا که دلار ۳ هزار تومان بود همه این وسایل وارد میشد، ولی از وقتی که ۱۲ هزار تومان شده است دیگر صرف نمیکند و همین عامل تولید داخل را رونق بیشتری داده است. حدود یک سالی است که کارمان رونق گرفته است و حتی کسانی که پیش از این تغییر شغل دادند میگویند دوباره میخواهند به این کار بازگردند.»
پایان واردات پیچ از چین!
حرفهایعجیب در بحث واردات از چین زیاد شنیدهایم! واردات ناخنگیر، ذکر شمار، تسبیح، شیلنگ، تلهموش، خلال دندان! چین با ۱۹ میلیارد و ۵۳۳ میلیون دلار مبادله تجاری در سال ۹۷ بزرگترین شریک تجاری ایران محسوب میشود. عجیب نیست که بازار اسباببازی ایران هم در تصرف محصولات این کشور باشد، اما تولید اسباببازی اصلا کار دشواری نیست و فناوری پیچیدهای ندارد. بیشتر اسباببازیها را با یک فناوری ساده برقی و با یک طراحی قالب و دستگاه تزریق پلاستیک در کشور میتوان تولید کرد. اکبرنژاد مردی که حالا تمام همت خود را برای تولید اسباببازی در داخل کشور به کار بسته است، میگوید: «مواد اولیهمان وارداتی نیست و در کشور خودمان تولید میشود.» البته باز نکته عجیب اینجاست در کشوری که پیشرفت زیادی در حوزههای مختلف دارد، پیچهای چینی هم جولان میدهند: «تا به حال پیچهای اسباببازیها از چین وارد میشد و حالا با توجه به گرانی دلار به فکر تولید آن هم هستند. پیچهای اسباببازی گاهی حتی از دیگر وسایل اسباببازی گرانتر است. پیچهای تولید داخل کمی بزرگتر از نمونه چینی است و تولیدکنندگان داخلی دارند تلاش میکنند پیچهایریز را هم بسازند، ولی پیچهایی که الان روی کار سوار میشود از باقی مانده بارهای داخل انبار است و تمام شود باید از پیچهای داخلی استفاده کنیم.»
مدد گرفتن از مواد ضایعاتی!
همه ما زیاد دیدهایم که زبالهگردها تا کمر در سطل زباله فرو رفتهاند و در حال جمعکردن ضایعات هستند. ضایعاتی که به انبارهای بزرگ منتقل و شستوشو، جداسازی و داخل دستگاه ریخته میشوند تا شبیه رشتههای ماکارونی از میان آب سرد عبور داده و سپس خرد شوند و محصول تولیدی گرانولهایی باشد که به درد ساخت بعضی از وسایل اسباببازی میخورد. او میگوید: «بدنه این تفنگها با مواد بازیافتی است. مواد پتروشیمی برای تولید این اسباببازی گران است.»
البته که او هم با مصائبی که یک تولیدکننده با آن روبهرو است، دست و پنجه نرم میکند، ولی هنوز مصمم است که کارش را ادامه بدهد. او هر روز با بالا رفتن قیمت مواد اولیه، گران شدن رنگ و مسائلی از این دست روبهرو است، ولی سعی میکند با آن کنار بیاید و پا پس نکشد. در مقابل به اسباببازیهایی فکر میکند که پشت ویترین، برچسب ساخت ایران دارند و به کارگرانی که با تلاش او و کسانی شبیه او دستشان در جیب خودشان است. اکنون حدود ۱۰ نفر در کارگاه او شبانهروز مشغول به کار هستند و حدود ۵۰ نیرو در خارج کارگاه به مونتاژ تولیداتش میپردازند؛ «از پارسال ما اسباببازی زیاد زدیم. ماشین، موتور و مواردی از این دست تولید کردهایم. اسباببازی، چون معمولا تیراژش بالاست وقتی که یک قالب را شروع میکنیم تا مدتها همان کار روی دستگاه سوار است. الان حدود ۴۰۰ قالب اسباببازی داریم.»
ایدهای همراه با جسارت!
او که موفقیت دوستانش را در این مسیر دیده است، میگوید: «بعضیها به دلیل ترس از هزینههایاولیه، تولید را آغاز نمیکنند. اما اگر کسی شجاعت کند و دست به تولید بزند با اولین مرتبهای که تولید میکند بار خودش را بسته است. یکی از دوستانم لاکپشت نینجا تولید میکند، ایده، طرح و اجرا از خودش است. از این طرح در بازار استقبال شد و هنوز بعد از ۲ سال در حال تولید شبانهروزی همین کالاست و با همین یک طرح اوضاع مالیشان حسابی روبهراه شد، یا یکی دیگر از آشنایان با طرح تلفنهمراه امام رضا که از آن صوتهای مذهبی پخش میشد، سود بسیاری بهدست آورد. یک طرح ساده با دو عکس ضریح امام رضا که الان در حال تولید یکی از همین مدلها با ۵ صوت هستند. اسپینر یا استیکرهایی که جلوی خودرو میگذارند هم از ایدههایی بودند که به بار نشستند و صاحب ایده موفق شد. اگر ایده نو و جسارت داشته باشیم میتوانیم در همین شرایط تولید کنیم و سود هم ببریم.»
ایده لاکپشت نینجا و مرد عنکبوتی ثبت اختراع هم شده است. البته بعضی وسایل بازی هم از روی نمونه چینی ساخته میشود. اگر چه طراحی آن هم کاری ندارد و تولیدکنندگانی در ایران هستند که میتوانند طرحهای بهتری نسبت به آن تهیه کنند: «پارسال که ساخت این قطعه را شروع کردیم هنوز جنس ایرانی جا نیفتاده بود. روی حساب حرف رهبری که فرمودند کالای ایرانی بخرید بسیاری از افراد اطراف حرم به دنبال کالای ایرانی میگشتند و به مرور فروش آن خوب شد.»
حالا که بازار دارد از اسباببازیهای چینی خالی میشود، فرصت مغتنمی است که ایدههای ایرانی روی کار بیایند و خودی نشان بدهند.
برای هر اسباببازی ۱۳ نفر شاغل هستند!
«برای صفر تا ۱۰۰ این کار حداقل ۱۳ نفر سرِ کار میروند. کارگران تولید مواد اولیه، طراح، قالبساز، سیانسی کار و پرداختکار، راننده، اپراتور دستگاه، مونتاژکار، فروشنده محصول مشغول به کار میشوند. اگر حجم کار بالا برود تعداد کسانی که مشغول به کار میشوند بالا میرود. این دستگاه در دقیقه ۲ عدد تولید میکند.
اگر ما الان روزانه ۵۰۰۰ کار تولید کنیم هر نفر ۳۰۰ کار را میتواند مونتاژ کند. برای بستن این تعداد حداقل نیاز به ۱۶ نفر داریم.» سر کار رفتن ۱۳ کارگر ایرانی در شرایطی که میانگین نرخ بیکاری در ایران طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ به میزان ۱۱.۷۲ درصد بوده است یعنی ۱۳ خانوادهای که نگران خالی ماندن سفره نانشان نیستند: «الان شرایط کاری برای همه خوب است. برای کم مهارتترین قالب سازها هم کار دارد. به دلیل اینکه الان واردات صرف ندارد و تولید رونق گرفته است.»
سفره اسباببازی!
مغازه لوازم پلاستیکی فروشیاش را بسته است و به جایش در خانه به سرهم کردن اسباببازیها مشغول است. فروشگاهش پر است از وسایل ریز و درشت، اما انگار قفل رکود بر کسبش نشسته است که میگوید: «شاید هفتهای یکبار هم دستلاف نداشته باشیم. نزدیک نماز میشود کلید را در قفل میچرخاند به امید اینکه یکی از نمازگزارها تکهای اسباب بخواهد، اما دو ساعتی که در مغازه حضور دارد متوجه میشود قرار نیست دخل امروزشان هم رونقی داشته باشد و باز چراغ مغازه خاموش میشود و به جایش پای سفره پهن شدهای مینشینند که از سرهمبندی اسباببازیها نانش برکت یافته است. بیشتر شبها مشغول کار است و حدود یک عصر تا ۷ شب را هم پای دستگاه تزریق پلاستیک میایستد. صبح تا ظهر مشغول رفتوروب خانه است و عصرها روی پارچه آبی رنگ روزیاش را از میان قطعات پلاستیکی و پیچها بیرون میکشد و همین غنیمتی است میان بیکاری همسرش. شبهای جمعه نیز که بچههای خانواده به خانه پدری سر میزنند بساط بستن تفنگها داغتر میشود. آنها هم میخواهند باری از دوش مادرشان بردارند. راهپلهها پر از کیسههای چیده شده روی هم است، کیسههایی مملو از تکههای از هم جدای اسباببازیهایی که باید مثل پازل کنار هم چیده شوند. پازلی که بازی هر روزه زندگیشان شده است. در خانهاش همه چیز انگار با دقت میلیمتری در سر جایش قرار داده شده است. شاید بینظمی کیسهها کار بانوی خانه را سخت کرده است، اما اندک درآمدشان باعث شده چشم روی آن ببندد. الان تفنگهای اسباببازی را میبندد، یک فنر و ضامن داخلش میگذارد و با ۶ پیچ آن را میبندد. زن شاید دلش میخواهد بار دیگر اسباببازیهای لطیفتری را سر هم کند یا بتواند شانه بر موی عروسکی بیندازد، اما سرهای عروسکی هنوز از چین وارد میشوند. سرهایی که شاید به بهانه پیچیده بودن فرایند ساختش تا الان تولید نشدهاند. البته اکبرنژاد میگوید: «عروسکها قالبهایش ریختنی است. کار سختی نیست، ولی تا الان کسی سر عروسک نزده است. مواد خاصی دارد. یک نفر هست که میزند، ولی کسی را در کارگاهش راه نمیدهد. تولید عروسکهای رباتی و برقی هم سخت نیست. فناوریاش آنقدر سخت نیست که ایران نتواند تولید کند.»
۵۰ نفر، مشاغل خانگی!
مادر که سنی از او گذشته است تا ما را میبیند انگار کسی پیدا کرده است تا حرفهایش را بشنود. شروع میکند و از وضعیت دخترش میگوید. دختری که عروس خالهاش شده و با یک بچه کارش به جدایی کشیده است و حالا با مادرش زندگی میکند. دختر و نوهاش نه مالی دارند و نه نفقهای! پیرزن خودش آنقدر وضع روبهراهی ندارد که بخواهد بار دختر را هم به دوش بکشد، اما وقتی تنها پناه دختر است توانش را به کار میگیرد تا میزبان خوبی برایش باشد. حالا چند ماهی است که به واسطه تولید عروسکهای مونتاژ شده در خانهاش بخشی از کمک خرجش از این راه تأمین میشود. پیرزن ما را میانه راه میبیند. تعداد زیادی از اهالی گلخطمی، اکبرنژاد را با همین اسباببازیهایش میشناسند. کارگران خانگی که با دیدن او به سمتش میآیند و از اوضاع کسب و کار حرف میزنند. از اینکه کی بیایند کار ببرند یا چه وقت کارهای مونتاژ شدهشان را تحویل بدهند! خود اکبرنژاد در این باره میگوید: «به طور میانگین ۵۰ نفر خارج از این کارگاه مشغول به کار هستند که این ماه حدود ۱۰۰ نفر شدند. معمولا همسایهها ما را به هم معرفی میکنند و بیشتر ساکن همین منطقه هستند. چندنفری هم از خیابان امام رضا، کوی کارگران، سیدی هستند که بیشترشان کم بضاعت هستند. بعضیهایشان سرپرست خانواده هستند و اجاره خانه میدهند و ۳ بچه دارند. یک نفر هست که ۲ دختر، همسر و خودش با هم اسباببازیها را سرهم میکنند. معمولا زنهایی که کار میبرند حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان ماهیانه برایشان میافتد.»
تنها کمک خرج خانه!
امام جماعت مسجد چهارده معصوم است که برای خواندن نماز ظهر به آنجا میآید. خراشادیزاده تازه به جمعشان اضافه شده است. وقتی ما را در میانه راه میبیند توقف کوتاهی میکند تا حضورش را برای بردن کیسههای مملو از تکههای خام اسباببازی اطلاع دهد. او فقط به اقامه نماز بسنده نمیکند و کاری فراتر میکند. هر روز پس از برگزاری نماز به کارگاه کوچک اکبرنژاد میآید تا کیسههای اسباببازی را پشت خودرویش سوار کند. کیسههای سیاه و رنگ و رو رفته از کارگاه یکی یکی بیرون میآیند و روی صندلی عقب و صندوق خودرو جا خوش میکنند تا به دست کسانی برسد که قرار است آب باریکه زندگیشان را از این راه ارتزاق کنند. روحانی مسجد این کارگاه کوچک عروسکسازی را از طرح نذر مرغ برای نیازمندان (که برای کمک به سبد خانوادههای ضعیف به راه انداختهاند) میشناسد. اکبرنژاد با اطلاع از کاری که در حال انجام است به خراشادیزاده میگوید که میتواند به خانوادههایی که به کسب درآمد نیاز دارند هم با برونسپاری مونتاژ عروسک کمک کند. او که تعداد زیادی از خانوادههای تنگدست را میشناسد از این پیشنهاد استقبال میکند: «تعداد زیادی را میشناسم که به ما مراجعه میکنند و درخواست کمک یا اشتغال دارند. کسانی که یا سرپرست خانواده بیمار است یا بیسرپرست هستند. این راه روش خوبی است که این آدمها از توانایی هایشان بهره ببرند و قسمتی از مایحتاج زندگیشان را خود تأمین کنند.» چه بسا دادن قلاب و آموختن ماهیگیری به کسانی که در جامعه نیازمند تلقی میشوند بهتر است از ماهی دادن! «این کار باعث شده تا افرادی که برایشان کار میبرم خیلی راضی باشند، زیرا به دلیل کمکی که دریافت میکنند هیچ منتی روی سرشان نیست و عزت نفسشان حفظ میشود.»
یک شغل خانگی که میتواند برای بانوان نیازمند راهگشا باشد تا نخواهند عزت نفسشان را قربانی بیپولی کنند. البته امام جماعت مسجد میداند افرادی که با کمک او در منزل مشغول به کار هستند این امکان را ندارند که خودشان به کارگاه مراجعه کنند و کیسهها را ببرند. او یکی از کارهای روزانهاش را توزیع این بستهها میان خانوادهها قرار داده است. یکی از آنها در روستای ناظریه در جاده چناران است که فرزند معلول دارد و مادر نمیتواند بیدغدغه برای تأمین معاش از منزل بیرون برود. این طرح اکنون به صورت محدود اجرا میشود. چه میشود اگر روزی برسد که تمام اسباببازیهاییکه قرار است میان بازیهای کودکانه فرزندان این سرزمین نقش ایفا کند در همین کشور تولید شود؟ چه خواهد شد اگر زنان و مردان وامانده از کار به جای اینکه دست نیاز به سمت دیگران دراز کنند دستشان را برای گرفتن مزد خودشان با افتخار به سمت کارفرما بگیرند؟ یک معادله دو طرفه که هرچه تولید اسباببازیها در کشور بیشتر شود تعداد بیشتری از این سفره پر برکت و شیرین نان خواهند خورد.
از تولید اسباببازی ایرانی حمایت میکنیم
مجتبوی، رئیس اتحادیه خرازی، لوازم ورزشی و اسباببازی فروشی مشهد با تأیید اینکه وسایل بازی ایرانی در بازار بیشتر شده است، میگوید: «اسباببازی کل دنیا را چین تولید میکند. قبل از اینکه دلار این نوسان وحشتناک را پیدا کند اسباببازیهایی که در بازار ایران بود بیشتر چینی بود، ولی از زمان گرانی دلار وسایل بازی ایرانی در بازار بیشتر شده است. البته بیشتر اسباببازیهای ایرانی پِرِسی و دستی است و در ایران هنوز در اسباببازیهای الکترونیکی کسی سرمایهگذاری نکرده است.» تعبیر مجتبوی از آینده بازار اسباببازی جالب است: «این وسایلی که در بازار میبینید اسباببازیهایی است که پیش از این از سوی تجار وارد شده و در انبارها موجود بوده است. الان برای تاجران هم صرف نمیکند که بخواهند اسباببازی را با دلار ۱۲ هزار تومان وارد کنند. با خالی شدن انبارها از وسایل خارجی باید شاهد کاهش اسباببازیها در فروشگاهها و بالا رفتن قیمت باشیم که ورود تولید کننده داخلی به این موضوع را ضروری میکند در غیر این صورت به چند دهه قبل برمیگردیم که اسباببازی برقی و الکترونیکی برای بچهها آرزو بود.» وی درباره اقداماتی که از سوی مسئولان برای حمایت از تولیدکنندههای داخلی انجام میشود، میگوید: «صنعت و معدن به ما اعلام کرده است که اگر کسی آمادگی دارد اسباببازی ایرانی تولید کند به آنها معرفی شوند و دولت آمادگی دارد که از آنها حمایت کند. گرچه باید کمی از کاغذبازیهای اداری کاسته شود تا اشتیاق تولیدکننده کور نشود، اما اداره صنعت و معدن در راستای تولید اسباببازی بارها به ما گفتهاند که اگر کسی مراجعه کرد، حمایت میکنند. ما به تجار واردکننده اسباببازی اعلام کردهایم که دولت از تولید حمایت میکند و بهتر است به جای واردات به دنبال تولید محصول باشند.» وی در انتها با حمایت از تولید داخلی اظهار میکند: «فناوری ساخت اسباببازی پیچیده نیست که ما نتوانیم تولید کنیم. حتی دانشآموزان در مدارس میتوانند وسایل بازی الکترونیکی بسازند که میشود از نیروی آنها در تولید کمک گرفت.»