صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

به وقت مهندسی...

  • کد خبر: ۹۹۸۶۸
  • ۰۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۶:۲۳
تینا فیوضی - دانشجوی کارشناسی ارشد شهرسازی و معماری

در اینکه شهرسازی برای یک خانم، مثل خیلی از رشته‌های سخت دنیا، دل شیر می‌خواهد حرف و شکی نیست، اما مهم‌تر از آن این است که این رشته یک شمشیر دولبه است. به همان اندازه که قدرت دارد تا حال آدم‌ها را خوب کند، می‌تواند رگ حیات آدم‌ها را هم قطع کند. این کار خیلی ساده است. فقط کافی است چیز‌هایی را که برای دیگران مهم است و یک عمر با آن‌ها خاطره دارند، با نقشه‌های به‌ظاهر مهندسی، از صفحه روزگار محو کنی!

بعضی رشته‌ها و گرایش‌های مهندسی را برای زنان محدودیت می‌دانند، اما من که شهرسازی خوانده‌ام، می‌دانم که وقتی قرار می‌شود پای صحبت آدم‌ها بنشینی و ناپیدا را از دل آن‌ها بیرون بیاوری، باید چه توانایی‌هایی داشته باشی که شاید یک مرد توان آن را نداشته باشد.

این یکی از شگفت‌انگیزترین تجربه‌هایی است که آدم می‌تواند داشته باشد. به واقع، شگفت‌انگیز است. بهتر بگویم، خیلی شگفت‌انگیز! و شاید برای همین هم بود که موضوع پایان‌نامه‌ام را به سمت رفتار‌های شهری بردم.

در این تجربه، از مردم حرف‌هایی را شنیدم که گفتن آن شیرین نیست و شاید به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید، آن‌هایی که یک روز می‌آیند و یک میدان شهری را که به‌ظاهر بدون استفاده است و به هیچ دردی نمی‌خورد از بیخ و بن جمع می‌کنند و به جای آن یک تقاطع چندسطحی می‌سازند! چه بسا با خود می‌گویند: «چه جالب! چه تحسین‌برانگیز! آفرین!»، اما در این میان، یا دانش آن‌ها قد نمی‌دهد یا چشمان خود را روی اینکه پایه‌های بتنی این سازه مدرن دریچه‌ای به انواع و اقسام جرم و بزه و تجاوز می‌شود بسته‌اند.

به گفته جیکوبز، روزنامه‌نگار و نویسنده که بیشتر شهرت او برای تأثیرش بر مطالعات شهری است، اعتقاد داریم، اما در عمل، سازه‌ای می‌سازیم که نظریه چشمان ناظر خیابان او را با سر روانه سطل آشغال می‌کند.

بزرگان این رشته برای من و امثال من، محترم هستند. خیلی وقت است که دغدغه‌های ما را فراموش کرده‌اند. فراموش کرده‌اند که ما هم چهار سال سختی کشیدیم، دردسر کشیدیم، دنبال مهارت‌های نو رفتیم تا در حرفه‌ای که درس خواندیم منفعل نباشیم و الان مجبوریم حرفه‌ای را که عاشقانه دوست داریم، برای فضایی که در آن زندگی می‌کنیم کنار بگذاریم، نه به این دلیل که کار نیست؛ به این دلیل که مدل فکرکردن ما با آن‌ها فرق دارد و نه از روی ناچاری، که از سر بی‌تفاوتی به آنچه انجام می‌دهند.

یک روز تصمیم می‌گیری راه سخت‌تر و پرمشقت‌تری را انتخاب کنی، نه برای تغییر دنیا، برای تغییر خودت، برای تغییری کوچیک در محیطی کوچک که حساب عدد و رقم و سود و سرمایه با ذره‌بین هم دیده نمی‌شود.

راستش را بخواهید، هر وقت برای اطلاعات میدانی جا‌های جورواجور رفته‌ام یا خیلی وقت‌ها که مجبور بوده‌ام تلفنی با خیلی از آدم‌های پیر و جوان یک شهر دیگر صحبت کنم، هیچ‌وقت حتی به‌قدر سر سوزنی، بی‌احترامی ندیده‌ام.

پس نمی‌توانم بگویم به عنوان یک خانم مهندس در این بخش قضیه به مشکل خورده‌ام و به نظرم، اگر در محیطی ناامنی وجود داشته باشد، مطمئن باشید به همان اندازه که برای من ناامن است، برای یک مرد هم ناامن بوده است. مشکل از جایی دیگر است. به کارم افتخار می‌کنم و خرسندم مسیری را که دوست داشته‌ام انتخاب کرده‌ام.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.