در سالهای اخیر فروشگاههای بزرگ یا بزرگبازارها در شهرهای کلان رشد چشمگیری داشتهاند. این فروشگاهها در یک سطح بهصورت کلانبازارها در شهر به چشم میخورند و بیشتر در حاشیه معابر و میدانهای اصلی قرار دارند؛ اما چند وقتی است که رشد آنها در سطح محلات و معابر کوچکتر نیز افزایش چشمگیری داشته است. ارائه کالاهای متنوع، تخفیفهای دورهای و تأمین بسیاری از نیازهای شهروندان، ازجمله مزیتهای این فروشگاههای بزرگ است. در تمامی شهرهای دنیا و کلانشهرهای کشور نیز این فروشگاهها فعال هستند و مردم نیز بیشتر از آنها استقبال میکنند. در کنار مزیتهایی که ممکن است این فروشگاهها داشته باشند، مضراتی نیز برای ساکنان محلات خواهند داشت؛ این مضرات میتواند در سطوح مختلف بررسی و تحلیل شود.
با ظهور این فروشگاهها در سطح محلی، در قدم اول اوضاع کسبوکار واحدهای خرد تحتالشعاع قرار میگیرد و رو به نابودی میرود. آنها توان رقابت با این فروشگاهها را ندارند و روز به روز کرکرههای آنها پایین کشیده شده و تعطیل میشوند. افراد شاغل در این واحدهای خرد بیکار میشوند و مسائل پیرامونی برای آنها پیش میآید. ساکنان محله اکنون شاهد حضور غریبهها و افراد ناآشنا به محله هستند و جوانانی که روزی اقتصاد محله را رونق بخشیده و برای ارتقای آن تلاش کرده بودند، در عین ناباوری باید کاسبی خود را ترک کنند. مردم محلی که با اهداف فرااقتصادی و خرید به این مغازهها و دکانها مراجعه میکردند و صاحبان آن را امین و رازدار خود میدانستند، اکنون آنها را غایب از صحنه میبینند؛ بنابراین میتوان متصور شد که فروشگاههای بزرگ با نابودی مغازههای کوچک محلی در چه فرایندی سرمایه اقتصادی و پس از آن سرمایه اجتماعی و در نهایت هویت محلی را رو به نابودی میکشانند. آنها یکی از نقاط هویتبخش، امنیتبخش و رجوع مردم محلی را در شبکه محلی از بین میبرند.
با حذف این نقطه مهم در سطح محلی، کاهش امنیت و آرامش در محله دور از انتظار نیست. غریبههایی که محله را نمیشناسند و ارتباطی با مسائل محله ندارند، نمیتوانند مراقب محله باشند. مشکلات و آسیبهای محله ارتباطی به آنها ندارد. در این وضعیت بزهکاران اجتماعی فرصت بیشتری برای جولان دارند و محله را برای زندگی ناامن میکنند. حضور مشتریان فرامحلی در ساعات مختلف شبانهروز نیز میتواند این مسئله را شدیدتر کند. مغازههای کوچک که در محله پراکنده و امنیتبخش محله بودهاند، اکنون حذف شده و بخش خاصی از محله با فروشگاههای بزرگ فعال میشود. معابر اطراف این فروشگاه با خودروهای مشتریان اشغال میشود و بر کیفیت زندگی محلی نیز تأثیر منفی میگذارد. حتی حضور طیفهای مختلف در این فروشگاهها میتواند زمینه بروز تداخلهای فرهنگی و اجتماعی مخرب باشد.
در نگاه دیگر، این فروشگاهها به دلیل ارائه کالاهای متنوع، فراتر از نیاز شهروندان و مجاورت با بافت مسکونی، میتوانند مصرفگرایی را در بین شهروندان رقم بزنند؛ بهطوریکه کشاندن مردم به این فروشگاهها به لطایفالحیل باعث میشود افراد فراتر از آنچه نیاز دارند، خرید کنند و ضمن اینکه اسیر مصرفگرایی میشوند، هزینههای زندگیشان افزایش پیدا کند. این گرانباری هزینهها نیز خود باعث بروز مسائل و مشکلات دیگر میشود. همچنین بیشتر فروشگاههای بزرگ از سوی شبکه اقتصادی بزرگتری حمایت و پشتیبانی میشود که تبلیغات مصرفگرایانه و فرانیاز برای مشتریان دارد. تخفیفهای همیشگی، محصولات مصرفی و محصولات غیرضرور ازجمله آنهاست؛ بنابراین شاید برای کلانشهرها وجود این فروشگاهها امری ضروری باشد، ولی در سطح خرد محلی ضرورتی نداشته و مضرات آن درخور توجه خواهد بود. به نظر میرسد ممنوعیت فعالیت این فروشگاهها در سطح خرد محله، اخذ عوارض بیشتر و هزینهکرد آن در سطح محله و جلب مشارکت مغازهداران و ساکنان محلی در آن، عرضه محصولات محلی و در نهایت ارائه خدمات غیرکالایی در این فروشگاهها بتواند از تبعات اجتماعی منفی آنها بکاهد.