در یک تعبیر علمی اضطرابی که در جامعه شناخته میشود، جنبه روانی دارد و به این مسئله بازمیگردد که فرد در برابر افرادی ناآشنا قرار گرفته و نگران این است که آنها او را قضاوت کنند؛ بنابراین حس حقارت و شرمندگی و ترس همه وجود او را فرامیگیرد. از سوی دیگر در تعبیری، همان استرسها و اضطرابهای روانی در بین افراد بسیاری از جامعه شیوع یافته و بر عملکردهای اجتماعی آنها تأثیر میگذارد. در هر ۲ نوع میتوان پیشبینی کرد که اضطراب، نگرانی و استرس میتواند اساس کارکرد فردی، خانوادگی و جمعی را مختل کند. جامعه با همه مزیتها و امکاناتی که برای فرد دارد، میتواند عامل افزایش اضطراب در بین افراد شود یا اینکه زمینههای کاهش آن را فراهم سازد. در سطوح مختلف و بهوسیله نهادهای مختلف میتوان در این رابطه بحث کرد.
شناخت مقوله مهمی است که به هویت و احساس تعلق در جامعه بازمیگردد. هر چقدر افراد در محیطهایی قرار گیرند که هویتشان تضعیف شود، احتمال افزایش اضطراب بیشتر است؛ بنابراین در قدم اول باید زمینههای هویتبخشی به شهر، محلات و جامعه فراهم شود تا مردم احساس آرامش و حس تعلق به شهر و مقولههای آن را داشته باشند. در بخش دیگر اخبار و رسانهها ممکن است با انتشار اخبار منفی و شایعات و تأکید بیش از اندازه بر خبرهای بیارتباط، اما نگرانکننده، اضطراب را در جامعه افزایش دهند. اولویت دادن به اخبار مثبت، کاهش شایعات و تمییز خبرهای واقعی از کذب میتواند زمینه کاهش اضطراب را فراهم کند. البته این به معنای گزینش اخبار نیست، بلکه از رسانهها انتظار میرود تا شهروندان را توانمند سازند و از ارسال یکسویه اخبار منفی خودداری نمایند.
دولت نیز که مسئولیت تأمین نیازهای مردم را دارد، در کاهش یا افزایش اضطراب مردم نقش بسزایی دارد؛ بهطوریکه اگر مردم احساس کنند که آینده آنها و فرزندانشان در خطر است و قادر نخواهند بود نیازهای اولیه همچون خوراک، مسکن، درمان و تفریحشان را تأمین کنند، زندگی پر اضطراب و نگرانی خواهند داشت. دولت مسئولیت اصلی تأمین این موضوعات را دارد و در نتیجه باید بهصورت مداوم با کمک رسانهها بر تأمین بهینه نیازها تأکید کند.
اقدامات و فعالیتها بدون برنامه و خالی از نگاه اجتماعی در سیاستهای دولت نگرانی و اضطراب را در جامعه بهشدت افزایش میدهد. همچنین دولت ابزارهای مناسبی همچون آموزشوپرورش، رسانههای اختصاصی و عمومی و ظرفیتهای مالی و اقتصادی را برای امیدبخشی در اختیار دارد؛ پس لازم است ارکان خود را در راستای کاهش زمینههای اضطراب و استرس اجتماعی به کار گیرد.
در محیط شهری نیز مدیریتشهری میتواند از فضاهای تبلیغاتی خود برای انتشار پیامهای امیدبخش به شهروندان کمک بگیرد. همچنین سازمانهای مردمی میتوانند با ارتباط سازنده مردمی، آنها را به آینده امیدوار کنند. در نهایت اینکه مهمترین زمینه افزایش یا کاهش اضطراب اجتماعی در سطح فردی است. در این راستا مردم بین نیازهای خود تفکیک قائل میشوند و با مدیریت منابع درآمدی و هزینهها، تا حدودی میتوانند اضطراب خود را کاهش دهند. سرپرستهای خانواده نباید اضطراب را به درون خانواده و فرزندان منتقل کنند. افراد با افزایش سطح توانمندی خود در زندگی، اشتغال و ارتباط اجتماعی، میتوانند در راستای کاهش زمینههایی که اضطراب را سبب میشود، اقدامات مثبتی انجام دهند. اضطراب مقولهای است که میتواند از کودکی تا سالمندی دامن انسان را بگیرد؛ بنابراین نباید فراموش کنیم که افزایش اضطراب در جامعه بسیار سادهتر از کاهش آن است؛ پس از شایعات بکاهیم، با مردم گفتگو کنیم و آنها را در جریان امور قرار دهیم، آنها را برای مشارکت واقعی دعوت کنیم، به آنها اعتماد کنیم و جامعه خود را با آنها بسازیم. کاهش اضطراب اجتماعی نیازمند تلاشی در سطح فردی، اجتماعی و دولتی است.